احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حاجی عبدالرحیم - ۱۶ سرطان ۱۳۹۸
از یک هفته بدینسو تلاش برای جمعآوری تانکهای باقی مانده از دوران جهاد و مقاومت که در پشتۀ سرخ جبلالسراج قرار دارد، آغاز شده است. خدا خیر نصیب کند قوماندان صاحب نور آغا خان را که تا فعلاً هم اصرار و پافشاری وی بود که باعث شد این تانکها انتقال داده نشود. او در مسجد نساجی همه را خواسته بود تا نظرات خود را ابراز کنند، بعد نزد والی پروان میروند و فیصلۀ خود را با وی شریک میسازند. والی که مأموریت خود را غنیمت میداند مکتوب وزارت مالیه را به حاضرین نشان میدهد؛ در حالی که مکتوب خط قرآن نیست تا حتماً عملی شود. در حضور والی چنین فیصله میشود تا از هر نوع پنج پایه نگهداری شود. همان بود که موترها شروع به انتقال میکنند، اما بعد از بارگیری چند موتر جلوشان گرفته میشود. سپاس از وکیل صاحب ظاهرخان سالنگی که به مجرد آگاهی خود را به محل میرساند چون هنوزهم احساس و درد گذشته و زحمات مجاهدین را میداند چون خودش در رنج و درد مردم خود شریک بوده است. در رابطه به نقل آثار جهاد من به صورت کوتاه یادداشت خود را از نظر آمرصاحب بیان مینمایم تا ذهن برادرها روشن شود:
در زمان مقاومت نزدیک زیارت گلبهار از یکسو از قول کهنهده سیلاب آمده بود و از سوی دیگر، دریای پنجشیر در حال مستی بود. منطقۀ زیارت و تقریباً صد متر سرک بهکُلی ویران شده بود. در آن شرایط نباید یک ساعت هم راه مسدود میشد. عمق گودال ایجاد شده از طریق سیلاب شصت متر تخمین شده بود. در عین حال، راه انتقال مهمات و روغنیات جبهه و راه عابرین و موتر بهکُلی مسدود شده بود. آمرصاحب عاجل مرا هدایت داد تا محل را از نزدیک مشاهده کنم. وقتی در ساحه رسیدم از قوای کار جبلالسراج، انجنیر صاحب بارش را همراه خود بردم. بعد از مشورۀ زیاد به این نتیجه رسیدیم تا زمانی که دریا در جای سابقاش نرود امکان کار وجود ندارد. بدین ترتیب، با مردم محل صحبت کردم تا بگذارند چند رأس درختشان قطع شود تا لودر بتواند راه موتر را هموار سازد، ولی قناعت مردم حاصل نشد. لحظه به لحظه آمرصاحب از باز شدن راه احوال میگرفت. هرچه تلاش کردیم تا عصر مردم راضی نشدند، مجبور شدیم به لودر کار گفتیم که حرکت کند. وقتی لودر شروع به کار کرد مردم مانع شدند، چند سنگی را بر لودر کار نثار کردند. من در قسمت دروازه لودر ایستاده بودم تا دریور لودر قوت گیرد و روحیه خود را از دست ندهد. اندکی بعد با موسفیدان صحبت کردم، یک مقدار پول را به هر کدام بابت قطع درختشان دادیم، در ظرف یک روز سرک نو درست شد و راه به روی وسایط نقلیه باز شد. بعد با انجنیر صاحب بارش نزد آمرصاحب رفتیم و از باز شدن راه اطمینان دادیم. پلان بعدی این بود که باید سرک اصلی درست شود، اما نیاز به کار اساسی و دوامدار داشت؛ بهخاطر جلوگیری از تخریب شدن باقی سرک به موترهای تیلر وظیفه سپردم تا از پشتۀ گلبهار وسایط تخریب شده زمان روسها را بیاورند و از آن در جلوگیری از آبی که باعث تخریب باقی سرک میشد، استفاده کنند. به این طریق ایجاد سدّی از بردیَم «زره پوش» و بادی موترها جهت راندن آب به جای سابقاش نتیجۀ مطلوب داد.
وقتی گزارش را به آمرصاحب دادیم خاطرش جمع شد، اما از این که ما از وسایط داغمۀ زمان روسها در جلو آب استفاده کردیم ناراحت شد، با آن که هیچ گزینۀ دیگری جز آن در دست نداشتیم. در مجلسی که مردم پُرشماری در مرکز کلوپ جبلالسراج حضور داشتند، آمرصاحب چند جمله خطاب به حاضران گفتند. آمرصاحب گفت: خداوند مهربان است روزی این جنگ ختم خواهد شد ما و شما زنده نخواهیم بود. یک نسل میرود و نسل دیگری میآید. تاریخ زنده جهاد مردم همین آثاری است که در این مناطق با چشم دیده میشود و گرنه تا حال در دنیا هیچ تاریخی مطابق واقعیتهای عینی نوشته نشده است. زعمای خاین و مزدوری به قدرت میرسند که اصلاًً با این افتخارات علاقه نمیداشته باشند و بر نابودی آن میکوشند و خوش ندارند از جانفشانی و زحمات شما یادی به میان آید همین آثار و بقایای تانک و توپ که یک زمانی بر شما شلیک میکرد خانه و کاشانه شما توسط همین ابزار ویران شده میتواند شاهد جانفشانیهای شما باشد. تاریخی که شما را به نسلهای بعدی به معرفی میگیرد و افتخارات مردم بازگو خواهد کرد باید به صورت درست نگهداری شود. بعد از فرمودۀ جنابشان در ساختن پُلهای دهنو و پُل پجه سالنگ که بهخاطر تهاجم دشمن تخریب شده بود از وسایط زرهی جنگی استفاده نکردیم بلکه از بادی موترهای کُماز در ساختن پُلهایی که فعلاً در سمت راست پُل دهنو موجود است استفاده کردیم. از این پُلها مردم با بسیار مشکل مهمات و مواد غذایی را بالای کراچی به پنجشیر انتقال میدادند. مردم سایر ولایات نیز به مشکلات زیادی مواجه بودند. کار توسط خود مردم سالنگ صورت میگرفت که زحماتشان قابل قدر و تقدیر است. همچنان لازم است یادی از زحمات و تلاش شبانهروزی قوماندان صاحب قوۀ کار جنرال صاحب قاسمخان و پرسونل پُرتلاششان صورت گیرد که در چنان شرایطی با وسایط کهنه و فرسوده در خدمت جبهه و مردم خود قرار داشتند. حال که لیلامش را تماشا داریم جای بسا شرم و بیعزتی به مردم ما و جفای بزرگ در حق شهدا و مجاهدین است
Comments are closed.