گفت‌وگوهای بین‌الافغانی در جـدال با تفکرِ «دایی‌جان ناپلیـونی»

- ۱۶ سرطان ۱۳۹۸

روز گذشته (یکشنبه ۱۶ سرطان) نشستِ دوروزۀ بین‌الافغانیِ صلح میان نماینده‌گانِ طالبان و هیأتی هفتاد نفری از چهره‌ها و فعالانِ سیاسی ـ اجتماعیِ کشور در قطر برگزار شد. قرار آنچه پیشتر اعلام شده بود، این هفتاد نفر فقط در دایرۀ «حیثیت شخصی»‌شان با طالبان پیرامونِ صلح و آیندۀ افغانستان رای‌زنی می‌کنند. بسیاری‌ها نقـد و اعتراض‌شان این‌است که گویا جمعِ قابلِ توجهی از این ۷۰ نفر، از پایگاه وسیعِ اجتماعی و وجاهتِ سیاسیِ لازم برخوردار نیستند تا رای و مشورۀ آن‌ها اولاً انعکاس‌دهندۀ مطالباتِ مردم باشد و ثانیاً نتیجۀ رای‌زنی‌های‌شان از ضمانت اجراییِ لازم برخوردار شود.
این انتقاد اگرچه می‌تواند وارد باشد و می‌باید کسانی در نشست‌هایِ بین‌الافغانی با طالبان تبادل نظر کنند که آدرسِ مردم را قویاً با خود داشته باشند؛ اما آنچه نباید مغفول بماند، داشتنِ ایده و آجنـدا برای مذاکره است؛ زیرا در صورتی‌که هرکس از حیثیتِ شخصیِ خود با طالبان سخن بگوید و هیچ طرح و آجندا و دورنمایی هم نداشته باشد، مذاکره به ابتـذال و پراکنده‌گی می‌گراید و اگر نتیجه‌یی هم به میان آید، همانا غلبۀ مواضع و مطالباتِ کذاییِ طالبان خواهد بود!
اگرچه نخستین نشست بین‌الافغانی امروز بعدازظهر پایان می‌یابد، اما جایِ خالیِ این پرسش احساس می‌شود که این نشست‌ها با چه آجندا و دورنمایی پیش خواهند رفت و آیا کسانی که از حیثیت و ظرفیتِ شخصی‌شان در این نشست‌ها شرکت می‌جویند، صاحبِ یک برنامه و ایدۀ جامعی هستند که بتوانند گفت‌وگوها با نماینده‌گانِ طالبان را به مسیری واحد و مطلوب هدایت کنند؟
شاید کسانی بگویند که همۀ تصمیم‌ها و فیصله‌ها را امریکایی‌ها و پاکستانی‌ها و طالبان می‌گیرند و تدویر نشست‌هایِ بین‌الافغانی و حضور نخبه‌گانِ افغانستانی در آن، نمایشی و سمبولیک خواهد بود. اما باید گفت که چنین پاسخی اولاً برخاسته از جبرگرایی و اتکا به «تیوری توطیه» و ثانیاً تحقیر و نادیده‌انگاشتنِ ظرفیت‌هایِ داخلی افغانستان برای ایجاد تغییر و تعیین سرنوشت است. از نخبه‌گانِ سیاست‌ورز گرفته تا شهروندانِ عادی، باید به این باور برسند که امریکا و پاکستان نمی‌توانند همۀ رویدادها و اتفاقات را در افغانستان مهندسی و پیش‌بینی کنند. آن‌ها هرقدر تلاش هم در این راستا به خرج دهند، پیچیده‌گی‌هایِ دنیایِ امروز دستِ بالاتری از آن‌ها دارد.
نشست‌های بین‌الافغانی در آغازِ راه قرار دارند و حتا اگر بپذیریم که تمامِ تصمیم‌ها را خارجی‌ها گرفته‌اند و آن‌ها به دنبال مهندسیِ فضایِ گفت‌وگوها و رقم‌زدن آیندۀ افغانستان مطابق منافعِ خود هستند، بازهم این نشست‌ها بسیار مهم اند؛ از این جهت که امریکایی‌ها حاصلِ توافقات‌شان با طالبان را از مجرای نشست‌های بین‌الافغانی عبور داده و آن را تزکیه می‌بخشند. این مجرایِ عبور به حدی مهم است که در صورتِ هوشمندی شرکت‌کننده‌گانِ نشست‌ها و داشتن تصویرِ سوژه‌گی از خود، می‌تواند شمایلِ توافقاتِ طالبان ـ امریکا و هر بازیگرِ بیرونی را متحول سازد.
نشستِ دوحه امروز پایان می‌یابد و قرار گزارش‌ها، این گفت‌وگوها مقدماتی بوده‌اند و در نشست‌هایِ بعدی می‌توان وارد مباحثِ مهمِ کلی و جزیی شد. نگرانیِ بزرگ اما این است که طالبان آجندایِ صریح و مواضعِ محکمی دارند و سرسختی‌شان را به امریکا در مذاکراتِ شش دورِ قبل نشان داده‌اند؛ اگر این سرسختی با نرمش و بی‌برنامه‌گیِ شرکت‌کننده‌گان در نشست‌های بین‌الافغانی همراه گردد و کسانی که باید از حیثیتِ شخصیِ خود ولی به نماینده‌گی از مردم افغانستان و دغدغه‌هایِ آن‌ها نسبت به صلح با طالبان سخن بگویند، خود را حقیر و خارجی‌ها را توطیه‌گرانِ همه‌کاره بشمارند، پایان پروسۀ صلح چیزی شود که هیچ انطباقی با آرزوهایِ صلح‌خواهانۀ مردم و قربانی‌هایِ بی‌شمارِ آن‌ها در این مسیر نداشته باشد!
پس از چهل‌سال بی‌ثباتی در افغانستان و مشاهدۀ مداخلاتِ کشورهای بیرونی در قضایای ما، انتظار می‌رود که از این‌پس عواملِ خارجیِ رویدادها را در جنبِ عواملِ داخلی‌یی مورد مطالعه قرار دهیم که زمینه‌سازِ نقش‌آفرینی و غلبۀ عواملِ خارجی می‌شوند. مهم پنداشتنِ نشست‌هایِ بین‌الافغانی در تعیین سود و زیانِ پروسۀ صلح با طالبان، از همین زاویه قابل درک و توجیه است. ما نمی‌توانیم به امریکا و پاکستان و سایر بازیگرانِ خارجی‌ امر کنیم که منافع ملی و دستاوردهایِ هجده‌سالۀ ما را در توافق با طالبان در نظر بگیرید؛ اما می‌توانیم در گفت‌وگوهایِ بین‌الافغانی توافقاتی که مغایر منافع و مصالحِ ما و آیندۀ باسعادتِ افغانستان است را مردود بشماریم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.