احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۱ سرطان ۱۳۹۸
بخش نخست/
۱. حرفتان را با یک کلمه بیان کنید
موقعیت: دخترانِ من تنها یک کار را باید در خانه انجام بدهند و آن بردن ظرفِ غذا پس از اتمام به سینکِ ظرفشویی است. با این حال، هر شب باید به آنها تذکر بدهم که این کار را انجام بدهند. گاهی اوقات سه مرتبه باید تکرار کنم و با اینهمه تضمینی وجود ندارد که آنها این کار را انجام دهند و در آخر چه کسی ظرفها را تمیز خواهد کرد؟ حدس بزنید!
روش قدیمی: بعد از نادیده گرفتن مکرر دستورهای من، دخترانم را مینشاندم و ده دقیقه در مورد اینکه من خدمتکارِ آنها نیستم و اینجا نیز رستورانت نیست، سخنرانی میکردم.
روش بهتر: فرزندان معمولاً میدانند که چهکاری را باید انجام دهند. آنها تنها به یک یادآوریِ ساده نیازمندند. دخترم به من گفت: «وقتی شروع به تکرار حرفی میکنی، آنها دست از گوش دادن میکشند. به جای این کار، تنها از یک کلمه برای یادآوری به آنها استفاده کن.»
نتیجه: یک شب بعد از شام، تنها حرفی که زدم این کلمه بود: «بشقابها». دخترها اول طوری به من نگاه کردند که انگار با زبانِ بیگانه سخن میگویم. اما لحظۀ بعد، بشقابهایشان را برداشتند و به سمتِ آشپزخانه رفتند. بعد از یک ماه پافشاری سفتوسخت، دیگر نیازی نیست چیزی بگویم. آنها خودشان این کار را انجام میدهند. وقتی میگویم «دندانها»، آنها میدانند که باید مسواک بزنند. من کلمۀ «کفشها» را نیز جایگزینِ این جملات کردم: «کفشهایتان را پیدا کنید و بپوشید». زمانی که میشنوم دخترم با جیغ و فریاد میگوید «آن را به من بده!»، بهسادهگی میگویم «کلمات خوب» و آنگاه میگوید «ممکن است لطفاً آن را به من بدهی؟» عملاً از خوشحالی ضعف میکنم.
۲. فرزندتان را نیرومند کنید
موقعیت: دوستم سارا مشغول سِروِ غذا بود که دختر دوسالهاش ندا، بنا به عادت از چوکیاش پایین پرید، دوباره از آن بالا رفت، چرخید، ایستاد و شروع به پا کوبیدن بر بالشتک کرد.
روش قدیمی: وقتی ندا به حرفِ سارا که به او میگفت «باید ثابت بنشینی» گوش نمیداد، باعث آزارِ سارا میشد و سارا چیزی میگفت شبیه به این: «چقدر فهمیدن این موضوع دشوار است؟ تو باید بنشینی!». ندا ممکن بود گریه کند اما با این حال نمینشست. در آخر تنها وقفهیی ایجاد میکرد که باعث تغییر رفتارش هم نمیشد.
روش بهتر: به جای دستور دادن، واقعیتها را بیان کنید. چه کسی از دستورهایِ مداوم سرپیچی نمیکند؟ کودکان رُباتهایِ برنامهریزیشده برای اطاعت از ما نیستند. آنها نیاز دارند که ارادۀ خود را پرورش دهند و به همین خاطر است که بیشتر اوقات دقیقاً برعکسِ آنچه از آنها میخواهیم عمل میکنند. قلقِ کار این است که دستورالعملها را به لحظاتِ آموزشی تبدیل کنیم. بنابراین بهجای گفتنِ «آن ظرفِ شیر را بردار!» میتوانید بهراحتی بگویید: «شیر وقتی بیرون از یخچال بماند، خراب میشود». این روش به کودک میگوید: «من میدانم که وقتی اطلاعاتِ کامل را در اختیار داری، کار درست را انجام میدهی.»
نتیجه: دفعۀ بعد که ندا شروع به پرش و بیقراری کرد، سارا نفسی آرامبخش کشید و سپس گفت: «عزیزم، چوکی برای نشستن ساخته شده است». ندا به مادرش لبخند زده، مینشیند و شروع به خوردن غذا میکند. سارا در گزارشش میگوید: «این اتفاق قبلاً هرگز رخ نداده بود». او هرازگاهی مجبور است این حرف را به دخترش یادآوری کند اما در آخر، ندا به حرفِ او گوش میدهد. این روش را میتوان در موقعیتهای دیگر نیز بهخوبی به کار برد. بهجای گفتن این جمله: «به هر چیزی دست نزن!» سارا میگوید: «این وسایلِ ظریف بهراحتی قابل شکستن هستند». همینطور: «جای لگوها در سبدِ سبز است تا بتوانی دفعۀ بعد که میخواهی با آنها بازی کنی، بهراحتی آنها را پیدا کنی» و «نکشیدن سیفونِ دستشویی باعث ایجاد بوی بد در آن میشود.»
منبع:
www.rokna.net
Comments are closed.