احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:جوئل راجرز دو وال/ برگردان: عرفان ثابتی - ۰۴ اسد ۱۳۹۸
از یک دهۀ قبل که بحران مالی، دهها کشور را در کام خود فرو برد، «جهانی شدن» به نوعی ناسزا تبدیل شد -به نوعی مرامِ لیبرالیسمِ بیاعتنا به اصول اخلاقی که افکار عمومیِ پوپولیستی علیه آن بسیج شده است. اما در کمال تعجب باید گفت که نظرسنجیِ جدید از ۲۳ کشور پُرجمعیت دنیا نشان میدهد که نگرش مردم به این پدیدۀ اقتصادی و اجتماعی که در ۳۰ سال گذشته به جهان شکل داده، آکنده از تفاوتهای ظریف است.
یافتههای «پروژۀ جهانگراییِ مؤسسۀ یوگاو و دانشگاه کیمبریج» (YouGov-Cambridge Globalism Project) -بزرگترین نظرسنجی از این دست دربارۀ پوپولیسم و جهانیشدن- حاکی از انتقاد ملایم از اجماع بینالمللیِ لیبرالی است و نه طغیان تودههای مردم علیه آن. نمونۀ بارز آن عبارت است از نگرش مردم به مهاجرت. این مسأله، یکی از دغدغههای مهم در بسیاری از کشورها است. به نظرِ شمار زیادی از مردم -۳۱ درصد در امریکا، ۳۷ درصد در بریتانیا، ۴۰ درصد در آلمان و ۵۰ درصد در ایتالیا-، هزینههای مهاجرت بر فایدههایش میچربد.
اما برای تحلیل این دادهها باید درصدِ کسانی را هم در نظر گرفت که فکر میکنند هزینه و فایدۀ مهاجرت با یکدیگر برابر است یا فایدههای مهاجرت بر هزینههایش میچربد. در این صورت، درمییابیم که در ۱۹ کشور از ۲۳ کشور، درصد این افراد با درصد مخالفان مهاجرت برابر یا از آن بیشتر است. به غیر از ترکیه، در همۀ کشورهای موردنظر، شمار کسانی که میگویند مهاجرت را باید «خیلی» کاهش داد، به طور چشمگیری کمتر از مجموع کسانی است که میگویند مهاجرت باید در همین سطح باقی بماند یا افزایش یابد یا تنها اندکی کم شود.
دربارۀ انواع گوناگون مهاجران هم نظرهای متفاوتی وجود دارد. در تمام این ۲۳ کشور، در کل نظر مثبتی نسبت به «متخصصانی» وجود دارد که «شغلی به آنها پیشنهاد شده و به اینجا میآیند.» دربارۀ متخصصانی هم که «در جستوجوی کار» مهاجرت میکنند، در کُل، نظر مثبتی وجود دارد. دربارۀ کارگران سادۀ مهاجری که دنبال شغل میگردند، عمدتاً نظر منفییی وجود دارد. اما دربارۀ کارگران سادهیی که شغلی به آنها پیشنهاد شده و مهاجرت کردهاند، نظرات مختلفی وجود دارد. حتا در بین کسانی که عقیده دارند «مهاجرت باید خیلی کم شود»، نظرهای متفاوتی دربارۀ مرزهای باز، تجارت و نهادهای چندملیتی وجود دارد.
برای مثال، تحلیل تطبیقیِ دادههای مربوط به فرانسه، آلمان، بریتانیا، امریکا و استرالیا نشان میدهد که این گروه از پاسخدهندهگان، در کُل نظر مثبتی نسبت به مهاجران متخصص دارند. تحلیل تطبیقیِ دادههای مربوط به فرانسه، آلمان، بریتانیا، امریکا و استرالیا نشان میدهد که این گروه از پاسخدهندهگان، در کُل نظر مثبتی نسبت به مهاجران متخصص دارند. یک سوم از آنها میگویند که دولتشان «باید بر همکاری با نهادها و توافقنامههای بینالمللی بیفزاید» یا فکر میکنند که در حال حاضر توازن درستی میان همکاریِ چندجانبه و «فعالیت یکجانبۀ» کشورشان «در امور جهانی» وجود دارد.
در آلمان و سه کشور انگلیسیزبان، درصد پاسخدهندهگانی که هزینههای تجارت بینالمللی را بیش از فایدههایش میدانند یا برابر یا کمتر از کسانی است که نظر مساعدتری نسبت به تجارت بینالمللی دارند. در مورد مسایل دیگری مثل برابریِ جنسیتی، تغییرات اقلیمی و اهمیت «دموکراسی خوب» در مقایسه با «اقتصاد قوی»، نظرهای این گروه تا حدی محافظهکارانهتر از کُل جمعیت کشور است، اما این اختلاف زیاد نیست. به عبارت دیگر، حتا افرادِ به شدت بدبین به مهاجرت هم نظرهای متفاوتی دربارۀ جهانی شدن دارند، و نمیتوان صرفاً از دو موضع ایدئولوژیک موافقت و مخالفت با جهانی شدن حرف زد.
شاید این یافتهها مایۀ آسودهگیِ خاطرِ غربیهای خوشبینِ لیبرالمسلک باشد. افزون بر این، دیگر نتایج این نظرسنجی هم نشان میدهد که کشورهای دموکراتیک در توازن جهانیِ قدرتِ نرم همچنان پیشتاز اند. محبوبترین کشورها در این نظرسنجی عبارت اند از جاپان، امریکا، کانادا، استرالیا و فرانسه، در حالی که پُرطرفدارترین شهرها نیویورک، پاریس، لندن، روم و توکیو میباشند. غیبت قدرتهای نوظهور یا احیاشدهیی مثل روسیه، چین و هند در این دو فهرست نشان میدهد که میان قدرت عریان و نفوذ فرهنگی تفاوت وجود دارد.
به همین ترتیب، در ۱۹ کشور از این ۲۳ کشور، شمار کسانی که ترجیح میدهند امریکا و نه چین، قویترین نیرو در سیاست دنیا باشد، بیشتر است. پاسخ به پرسشهایی دربارۀ بهترین الگوی سیاسی نشان میدهد که درصد هواداران «یک نظام غیردموکراتیک» به ندرت دو رقمی است. این امر نشان میدهد که ادعاهای موجود دربارۀ جذابیت فزایندۀ اقتدارگرایی درست نیست. بنابر این، شاید مهمترین یافتۀ این تحقیق به ماندگاریِ جذابیت نظم بینالمللیِ لیبرالیِ پسا-شوروی مربوط باشد. سه دهه بعد از پیدایش این نظم، هم دولتها و هم مردم به نحو مقتضا، خواهان آزادیعملِ بیشتر یا محافظت از خود در برابر بعضی از جنبههای آن هستند. اما اگر خواهان بقا و تکامل جهانی شدن هستیم، باید در تمایز قایل شدن میان شکوتردیدهای سنجیدۀ مردم و حرفهای کلیشهییِ اغراقآمیز مهارت پیدا کنیم. در غیر این صورت، صرفاً فرهنگ اعتراضآمیز بنیادگرایان و اقتدارگرایان واقعی را تقویت میکنیم.
Comments are closed.