- ۰۶ اسد ۱۳۹۸
روز گذشته (۶ اسد)، آغازین روزِ مبارزاتِ انتخابات ریاستجمهوری بر اساسِ تقویم انتخاباتی بود. اما این آغـاز در فضایی رقم خورد که فقط میتوان آن را «گرگومیش» خواند. گرگومیش اصطلاحاً به هوا و وضعیتِ جوییی اطلاق میشود که در آن روز و شب، گرگ و میش و به عبارتی واضحتر، دوست و دشمن از یکدیگر قابل تفکیک نباشند. در این متن کوچک، افزون بر معنای یاد شده، معنای دیگریِ نیز منظور است و آن اینکه: آغاز کمپاینهای انتخاباتی در فضایی کلیـد خورد که مردم در برزخِ یأس و اُمیدواری سرگردان اند.
برای توضیح این وضعیت، میتوان به چشمدیدها استناد جست؛ چشمدیدهایی که موثقتر از هر گزارشِ رسانهییِ سیاستزده و یا اعلامیۀ سیاسیِ رسانهزده اند.
پس از چاشتِ روز گذشته، انبوهی از عکسهای تبلیغاتیِ انتخابات ریاستجمهوری بر پایههای برق و دیوارها و بیلبوردها ظاهر شد. اما اکثریتِ نزدیک به اتفاقِ این عکسها مربوط به یک تیم بود: تیم دولتساز!
مردم و رهگذران، همه به تغییرِ فضا و ظهورِ یکبارۀ این عکسها متوجه بودند و به تبصره و تحلیل آغاز کردند. جالب اینکه همه چند نکته را در فضای یأس و امیدواری تذکر میدادند:
نخست اینکه: انتخابات فصلِ دروغگویی و فریبِ مردم به هر ترفندِ ممکن است.
دوم اینکه: هزینۀ کمپاینهای انتخاباتی فراتر از قوانین انتخاباتیست که هیچ سنخیتی با میزانِ فقر و فلاکت در کشور ندارد.
سوم اینکه: بیشترین پول را در انتخابات، نامزدانِ حکومتی به مصرف میرسانند و در این میان، آقای غنی به پشتوانۀ امکانات وافر دولتی، دالر باد میکند.
—
چهارم اینکه: مردم هوشیار شدهاند و میتوانند راستگو و دروغگو را از هم تشخیص بدهند.
پنجم اینکه: آنهایی که دالر باد کرده نمیتوانند و از نصب عکسهای بسیاربزرگ عاجزند، همانهایی اند که به جان و مالِ مردم تعرض نکردهاند.
ششم اینکه: آیندۀ نیکوی افغانستان در گروِ انتخابِ کسیست که رای را با پول نمیخرد و نیتش خدمت به مردم است.
سه مورد اول را میتوان «نشانههای یأس» و سه موردِ دوم را میتوان «نشانههای اُمید» نامید.
افزون بر این، در شبکههای اجتماعی، واکنش مردم نسبت به تبلیغاتِ تیم دولتساز که آقای غنی سردستۀ آن محسوب میشود، پُرسیدن از کارنامۀ آقای غنی و فیصدیِ تحققِ وعدههایِ پنجسالِ گذشتۀ وی بوده و در پایان با دادن نمرۀ ناکامی به او، از یکدیگر خواستهاند که به چهرههای جدیدی رای بدهند که ارزشِ آزمودن را دارند.
فضای گرگومیشِ انتخابات نباید یک نکتۀ منفی تلقی شود؛ چرا که چنین فضایی محصولِ پندها و عبرتهایِ مردم از انتخاباتهایِ قبلی است که در آن اکثراً مردم نامزدِ مورد نظرشان را تا سرحدِ قدیس یا قهرمان میستودند و گمان میکردند که او میتواند همۀ آرمانهای تاریخیِ افغانستان را پوره کند. درحالی که در آزمونِ عملی دیده شد که آنها انسانهای معمولی و با بینشی ضعیف بودهاند که فقط توانستهاند بر موجِ احساساتِ مردم سوار شوند. اما در این مقطع زمانی، احساس مردم به انتخابات، حالتی شبیه «خوف و رجاء» است و نگاهشان به نامزدان انتخابات ریاستجمهوری، به غیر از نامزدان حکومتی، عیارسنجی و تشخیص لیاقت است. معنای این گزاره ایناست که مردم میگویند ما حکومتِ فعلی و نامزدانِ برخاسته از آن را آزمودهایم و در نهایتِ تلخی میدانیم که آنها چند مردِ حلاج اند و هر شعاری که بدهند، ما پشت و رویِ آن را میخوانیم؛ اما باید حرفها و ادعاهایِ سایر نامزدان و کارنامه و طرحهایِ ملی و مبارزاتیشان را سبکوسنگین کرد و در نهایت تصمیم گرفت که کدامیک از اینها را انتخاب کنیم که نظر به پیچیدهگیهای اوضاع افغانستان، فردا پشیمان نشویم و یا هم کمترپشیمان شویم.
این فضا، مسلماً منطقیترین فضا برای آغاز مواجهۀ مردم با کارزارهای انتخاباتی است؛ اما برای شکستنِ این وضعیت و غلبۀ امیدواری بر یأس، نامزدانِ غیرحکومتیِ انتخابات ریاستجمهوری وظیفه دارند که با فعالیتِ مثمر و ارایۀ طرحها و ابتکاراتشان، مردم را مطمین سازند که اگر آنها مانند غنی پول ندارند که بر سرِ راه مـردم فرش کنند، نیت و لیاقتِ لازم برای «تغییر» را دارند.
Comments are closed.