- ۱۱ اسد ۱۳۹۸
تماشای ویدیوی تیراندازیِ یک تروریستِ طالب به سوی یک موتر رنجرِ اردوی ملی در مسیر کابل ـ شمال در ساحۀ کلکان، آدم را به یادِ روزهای حضور سنگینِ داعش در سوریه و عراق میاندازد که بهاصطلاح مجاهدینِ خلافت اسلامی با خنده به سوی موترهای رهگذر شلیک میکردند.
روزهاست که این خبر یا توصیه و هشدار در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که موترهایی که با پلاک دولتی در مسیر کابل – پروان – پنجشیر تردد میکنند و از مناطقی چون قرهباغ، شکردره و کلکان میگذرند، ممکن است هدفِ تیراندازیِ تروریستان قرار بگیرند. چنانکه در ویدیویی که اخیراً توسط نوچهطالبها در فضای مجازی به نشر رسیده، دیده میشود که یک تروریست در روزِ روشن با یک تفنگچه در روی سرک ایستاده و به موتر اردوی ملی تیراندازی میکند. تروریستان در فضای مجازی ادعا کردهاند که در این تیراندازی یک نفر را کشته و دو نفرِ دیگر را زخمی کردهاند.
در واکنش به این حادثه، برخی از شهروندان در فیسبوک نوشتهاند که این دهمین شهید از این نوع حوادث است که متأسفانه حکومت نتوانسته از تکرارِ آن جلوگیری کنـد. از نظرِ ما، پرداختن به چنین حوادثی نهتنها ارزشی کمتر از صلح و انتخابات ندارد، بلکه پیوندی تنگاتنگ با همین دو موضوعی دارد که تمام فضای خبری و سیاسیِ افغانستان را مشبوع ساخته است.
مناطقی همچون کلکان و شکردره و قرهباغ از جمله ولسوالیهای ولایتِ کابل محسوب میشوند و ولایتهایی همچون پروان و پنجشیر نیز ولایتهایی در همسایهگیِ پایتخت به شمار میآیند که میانِ آنها و کابل بیشتر از یک ساعت فاصله وجود ندارد. پرسش نخست این است: در صورتیکه حکومت آقای غنی از بُزدلیِ دشمن یاد میکند و قصد دارد این دور از انتخابات ریاستجمهوری را شفافتر از هر دورۀ دیگری برگزار کند، آیا از پیوند وثیقِ مقولۀ امنیت با تأمین شفافیت در انتخابات نیز آگاه است؟ پرسشِ دوم اینکه: دشمنِ بزدلی که میتواند در روز روشن در کنار سرک و در مقابلِ موتر اردوی ملی بایستد و گلولهباری کند، اگر بیشتر جرأت به خرج دهد، نمیتواند با راکت در مقابل ارگ ریاستجمهوری بایستد و همان کاری را با ارگنشینان کند که با راکبانِ موتر اردوی ملی کرده است؟
این حرفها برای سیاه کردنِ صفحۀ اخبار نیست، تذکرِ اینها یک منطقِ محکم دارد و آن اینکه: حکومتی که بیمار نباشد و به فکر پایان دادن به «فرهنگ زورگویی» به معنای راستینِ کلمه باشد، به اولین حادثه از این نوع حوادث چنان واکنش نشان میدهد که دومی و سومییی در کار نباشد.
بدیهیست که طالبان بیش از هر گروه و شاخۀ سیاسی ـ اجتماعی در کشور، نماد فرهنگِ زورگویی و از آن بدتر، فرهنگ ارتجاع و عقبماندهگی اند. چنین گروهی با کشتنِ آدمها میخواهد از دولت باج بگیرد، خود را به عنوان مجاهد بر جامعه تحمیل کند و حتا امارتِ عقبماندۀشان را در قرن بیستویکم بر مردم افغانستان و جامعۀ جهانی بقبولاند. آقای غنی اما از این زورگویانِ غیرمتمدن و ناآشنا به پیشرفتهای مادی و معناییِ عصر و زمان ابداً به عنوان منادیانِ فرهنگِ زورگویی یاد نمیکند، بلکه همواره به درگاهِ آنها استغاثه داشته که اگر با او یکی شوند، میتوانند گلیم تمامِ زورگویان را در کشور جمع کنند!
اما از آنجا که برای غنی ثابت شد که طالبان دیگر با او همکاری نمیکنند و به عبارتی نسخۀ صلحِ مورد نظرِ او را نمیپذیرند، اینبار میخواهد فصلِ انتخابات را بدون همیاریِ برادرانِ طالب و حتا چراغِ سبزِ امریکا پشت سر بگذارد. طالبان اما در واکنش به این تصمیم، ماشینِ کشتارشان را سرعت بخشیدهاند و با تمسک به فرهنگ ترور و خشونت میخواهند از حکومت آقای غنی انتقام بگیرند.
حالا که آقای غنی از صـلح با طالبان ناامید شده، باید در شعارهای انتخاباتیاش مشخص بسازد که به کدام نوع زورگویی در افغانستان پایان میدهد؛ چرا که در نظر مردم، هستۀ نخستِ فرهنگِ زورگویی در کشور را گروه طالبان شکل میدهد که با کمترین میزان فهم و دانش، بالاترین ادعاها و مطالبات را دارد و یگانه ابزار رسیدن به مطالباتشان، کشتن مردم است و کسانی مانند آقای غنی نیز به انحاء مختلف حاضرند به این گروه باج بپردازند.
Comments are closed.