احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:روحالله بهزاد/ دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد - ۱۲ اسد ۱۳۹۸
بخش نخست/
پیش بیان
جنگ در افغانستان از چندین دهه است که ادامه دارد و در مقاطع مختلف، موضوعات بیشماری سبب مشتعلماندن تنور جنگ در این کشور شده است. شماری را باور بر این است که یکی از عوامل ادامۀ جنگ در کشورهای جهان سوم و بهویژه افغانستان، نبود کارهای پژوهشی و تحقیقی در این زمینه است که در بسا موارد سیاستمداران و حکومتگران به جای پیدا کردن ریشههای جنگ و ادامۀ آن در کشور، به دنبال تیوری توطیه بودهاند.
اگر پژوهشگر و یا دانشجویی در پی پژوهش عوامل و ریشههای جنگ در کشور باشد، جدای از مقالات روزمره و روزنامهیی، با کارهای درخوری که واقعبینانه با جنگ افغانستان برخورد کرده باشد و منصفانه به ریشهیابی پرداخته باشد، بر نمیخورد. کتابِ «ریشههای جنگ در افغانستان» پژوهشی است از عبدالمنان دهزاد، روزنامهنگار و پژوهشگر که او در این اثر کوشیده تا ریشههای جنگ در کشور را دریابد.
این کتاب از سوی انتشارات سعید صحافت و در هزار نسخه در سال ۱۳۹۵ به چاپ رسانده است. ریشههای جنگ افغانستان را رفیع جسور برگآرایی کرده و طرح جلد بر آن ریخته، هارون مجیدی آن را ویرایش کرده و در ۱۸۴ برگ به چاپ رسیده است. این کتاب منبع خوبی برای شناخت ریشههای جنگ در افغانستان است و میتواند پژوهشگران و سیاستمداران را کمک کند تا بعد از شناخت این ریشههای جنگ، در پی جلوگیری از ادامۀ جنگ در کشور باشند.
عبدالمنان دهزاد، نویسندۀ کتاب «ریشههای جنگ افغانستان» در مقدمۀ این کتاب نوشته است: پس از فروپاشی رژیم طالبان، گمانهزنی بر این بود که این کشور به سمتِ پسامنازعه و جنگ به پیش میرود. حضور کشورهای قدرتمند جهان، در رأس ایالات متحدۀ امریکا، به این امیدها افزود، ولی بعدها معلوم شد که داستان حضور امریکاییها و مبارزۀ آنان در برابر دهشتافگنی در این جغرافیا، شبیه همان داستانِ معروفی است که جورج اورول در «قلعۀ حیوانات» به تصویر کشیده است.
آقای دهزاد در کتاب ریشههای جنگ افغانستان، روی مهمترین عوامل تداوم و تشدید جنگ کنونی افغانستان، انگشت گذاشته و سعی کرده که ریشههای جنگ افغانستان را به گونۀ روشن پیشکش خوانندهگان کند. مسایلی که در این مجموعه به آن پرداخته شده، در سالهای اخیر به مهمترین گفتمانهای سیاسی مردم افغانستان تبدیل شده است.
نویسنده باورمند است که اگر قرار بود این بحثها با دروغ و فریب و اندرزهای اخلاقی حل میشد، ما امروز در وضعیت فعلی قرار نداشتیم. او گفته است، درست است که اینک جنگ کنونی افغانستان منطقهیی و فرا منطقهیی شده؛ اما باید علت آن را در سیاستگذاریها و بازیهای درونکشوری جستوجو کرد. نویسنده باورمند است، تا زمانی که سیاستگران این کشور تکلیف خود را در برابر آنان روشن نکنند، این کشور گامی به پیش نهنهاده و روی آرامی و ثبات را نخواهد دید.
پیشینۀ تحقیق
در افغانستان کمتر شاهد تحقیق در مورد ریشههای جنگ افغانستان از سوی خود افغانستانیها بودهایم. یک سری کتابهایی در پیوند به چگونهگی جنگ افغانستان نوشته شده است، اما اکثراً خاطرهها و دریافتهایی شخصی است که یا کارمندان کشورهای خارجی حین مأموریتشان در افغانستان مشاهده کرده و نوشته اند و یا هم سیاستمدارانی که زمانی در حکومت بوده اند تجربهها، مشاهدات و دیدگاههای شان به رشتۀ تحریر در آورده اند و تا حدود زیادی محافظهکاری نیز کرده اند. این کتاب شاید از نخستین کتابهایی باشد که توسط یک افغانستانی برای پیدا کردن عوامل جنگ در افغانستان به تحریر در میآید. پیش از این نویسندهگان و پژوهشگران خارجی زیادی به مشکلات و ریشههای چالشهای افغانستان پرداخته اند، اما کار سنگینی که از سوی آقای دهزاد انجام شده است، بازتاب دیدگاه یک پژوهشگر افغانستانیِ است که در افغانستان زیسته است و حوادث و اتفاقاتِ رخداده در افغانستان را مشاهده کرده و میتوان گفت پژوهش بومی از جنگ و حوادث افغانستان را ارایه کرده است. ویژهگی که کتابِ ریشههای جنگ افغانستان را با سایر کتابها متمایز میسازد، این است که نویسندۀ این کتاب، چگونگی آغاز جنگ و عوامل و عناصر ادامه دهنده و تشدید کنندۀ جنگِ افغانستان را پس از ایجاد کنفرانس بن و شکلگیری دولت و حکومت انتخابات به بررسی گرفته است؛ کاری که تا کنون بسیار کم انجام شده است.
این کتاب شامل مجموعهیی از مقالههای آقای دهزاد است که در سالهای اخیر به روش پژوهشی نوشته شده است. هر مقالۀ این کتاب موضوع جداگانهیی را احتوا کرده و در همان راستا کُندوکاو صورت گرفته است؛ اما کلیت کتاب روی دو مسألۀ اساسی که یکی «ریشهیابی تروریسم با تمرکز به گروه طالبان» است و دیگر، «جنجالهای قومی و نگاه قومی به دولت و حکومتداری در افغانستان» تمرکز دارد. نگارنده همچنان اصلیترین راز تداوم و شعلهور شدن جنگ افغانستان را در درون کشور و در دستان سیاستگران این سرزمین جستوجو کرده و مداخلۀ کشورهای بیرونی در امور داخی افغانستان را به تبعۀ سیاستگذاریهای مبهم داخلی راجع نموده است.
فرضیۀ نویسنده این است که اساس مشکلات افغانستان را همین دو مسأله شکل داده و راه را برای موضوعاتی چون فساد اداری، فساد قومی و سایر مشکلات باز کرده است. نویسنده در مقدمۀ کتاب مدعی شده است که اثرش مکملترین کار برای ریشهیابی جنگ افغانستان نیست. این اثر همچنان از این جهت مهم و درخور تأمل است که از سوی یک باشندۀ اصلی و بومی افغانستان پژوهش شده و نویسنده از بافتهای سیاسی-اجتماعی افغانستان آگاه است و با آن آشنایی دارد. از این جهت، این پژوهش میتواند برای پژوهشهای دیگر و نیز سیاستگذاری سیاستمداران ممد واقع شود.
الف) خلاصۀ کتاب
۱- طالب کیست؟ دوست یا دشمن؟
«طالب کیست؟ دوست یا دشمن؟» نخستین مقالهیی است که کتاب با آن آغاز شده است. نویسنده در این کتاب مدعی است که حکومتهای پس از کنفرانس بن، تعریف شان را از دوست و دشمن، به ویژه گروه طالبان که هرازگاهی حملاتی را بر تأسیسات دولتی و غیردولتی انجام میدهد، روشن نیست. از سوی هم، نگارنده را اما باور به این است که تعریف طالبان نزد مردم افغانستان روشن است: مردم افغانستان طالبان را دشمن و عامل بدبختی، عقبمانی و توسعهنیافتهگی افغانستان میدانند.
در این مقاله دورۀ حکومتداری حامد کرزی به نقد گرفته شده و رییس جمهور به بیتفاوتی نسبت به چهرهیی در حکومت که نویسنده از آن به عنوان «طالبان نکتاییدار» یاد کرده است متهم شده است. دهزاد نوشته است که «طالبان نکتاییدار» ایدۀ «طالب خوب و بد» را در بدنۀ حکومت تزریق کرد و اتحاد شمال را به عنوان دشمن اصلی حکومت و مردم افغانستان به حکومت و حامیان خارجی و به ویژه امریکاییها معرفی کرد و با این وجود، به طالبان میدان داده شد تا پایگاههای شان را تا نزدیکترین مناطق پایتخت کشور وسعت ببخشند. در این بخش از کتاب، آزادسازی زندانیان از سوی حامد کرزی به نقد کشیده شده و عامل گرم نگهداشته شدن میدانهای نبرد خوانده شده است.
«مخالف سیاسی» خواندن طالبان از سوی حکومت وحدت ملی به ویژه از سوی محمداشرف غنی، موضوع دیگری است که در ادامۀ این مقاله از آن یاد میشود. نویسنده به این باور است که «مخالف سیاسی» به احزاب و جریانهایی گفته میشود که در چوکات قانون اساسی در یک کشور به دنبال به دست آوردن قدرت سیاسی و رهبری دولت اند و از راه مسالمتآمیز و مدنی هدفشان را دنبال میکنند نه راه نظامی و زور.
۲- منافع ملی در پردۀ ابهام
منافع ملی در ادبیات سیاسی امروز از جایگاه بلندی برخوردار است؛ تاجایی که ظهور و زوال ملتها را در عرصۀ ملی و بینالمللی منوط به چگونهگی تعریف منافع ملی دانسته اند. عبدالمنان دهزاد در این کتاب مدعی است که از گذشتههای دور تا کنون، منافع ملی در افغانستان در پردۀ ابهام قرار داشته و دلیل این ابهام را نیز در شکل نگرفتن حکومتهای مردمی و وابسته به کشورهای خارجی و استعماری میداند. نویسنده میگوید که حکومتهایی که در افغانستان شکل گرفته اند، حتماً دستهایی از کشورهای خارجی در به قدرت رسیدن آن دخیل بوده و این امر سبب شده است که منافع ملی، حول محور منافع رژیم حاکم و کشور حمایت کنندۀ رژیم تعریف شود؛ نه حول منافع مردم افغانستان.
نویسنده، حکومتهای شکل گرفته پس از کنفرانس بن را نیز فاقد تعریف عینی و مشخص از منافع ملی میکند و مینگارد که روشن و عینی نبودن منافع ملی موجب شده است که گروههای شورشی گاهی دوست معرفی شوند و گاهی دشمن و این امر سبب تداوم جنگ شده است. دهزاد در ادامۀ این مبحث پیشنهاد میکند که «گفتمان وحدت ملی» در کشور باید شکل گیرد و روی مفاهیمی چون وحدت ملی، منافع ملی و تمام مفاهیم که پسوند ملی دارند، بحث شود و تعریف عینی از آنها صورت گیرد.
۳- مرز دیورند؛ پروندهیی پایانیافته
نویسنده در این بخش از مقالهاش استدلال میکند که بخش بزرگی از بحرانهای سیاسی-امنیتی و اوجگیری اختلافهای قومی و مذهی در افغانستان با باز بودن مرز دیورند و ادعای حکومتهای افغانستان مبنی به رسمی نبود آن و نیز ادعای ارضی افغانستان به بخشی از خاک پاکستان ربط میدهد و میکوشد بطلان این دعوا را نشان بدهد.
نویسنده در این نوشتار استدلالهای کسانی که رسمیت مرز دیورند را نمیپذیرند را یکبهیک میشمارد و دلالیل خود را نیز مطرح میکند. آقای دهزاد دعوای به دست آوردن نیمی از خاک پاکستان و رسمی نبودن مرز دیورند میان افغانستان و پاکستان رسمیت حقوقی ندارد و از سوی شاهان و حکومتهای گذشته به رسمیت شناخته شده است و اسناد آنها در پژوهشکدهها و آرشیو وزارتخارجۀ افغانستان وجود دارد. او با اشاره به مرزبندیها و مناسبات حقوقی این مرزها در اکثر کشورهای جهان، میگوید که اگر جدایی دو قوم را ملاک داوری مرز دیورند قرار بدهیم، باید یک جنگ جهانی سوم اتفاق بیفتد تا تمام ملیتهای جداشده کنار هم بیایند.
جدایی دو قوم، تحمیل مرز دیورند بر عبدالرحمان خان، صدساله بودن توافقنامه، لغو توافقنامه پس از تجزیۀ شبهقاره و ظلم و ستم بر پشتونهای آنسوی مرز، دلایلی هستند که به نوبت از سوی آقای دهزاد به نقد کشیده میشود و به هر کدام پاسخهای مفصل ارایه میکند و در اخیر میگوید که بازبودن مرز دیورند و کنترل و نظارت نداشتن حکومت افغانستان بر این مرز سبب شده است که پاکستان به عنوان دشمن و رقیب افغانستان، از باز بودن آن بهره ببرند و در امور داخلی افغانستان مداخله داشته باشد.
Comments are closed.