توصیه‌هـای بهترین سنگ ‌نـوردِ دنیا بـرای غـلبه بر ترس

- ۱۲ اسد ۱۳۹۸

بخش دوم و پایانی/

mandegar۴ . تمرین، مهارت می‌آورد
وقتی الکس جوان‌تر بود، از صحبت‌ کردن در برابر جمع وحشت داشت. یک سال از دورۀ دانشجویی‌اش گذشته بود اما می‌ترسید که با غریبه‌ها صحبت کند و حتا به عنوان کوهنوردِ حرفه‌یی در جلساتِ نمایشِ تصاویرش در برابر جمع احساس ترس و اضطراب می‌کرد. اما با تمرین، او توانست همۀ این کارها را برای خودش آسان کند.
الکس باور دارد که ما باید میان ترسِ معقول و واقعی و آنچه اضطرابِ بی‌اساس است، فرق بگذاریم. الکس همچنین اقرار می‌کند که برای قرار‌های عاشقانه هم مشکلاتی داشته است. «گاهی فقط باید خودت را مجبور کنی که کاری را انجام دهی، و برای آن تمرین کنی. فقط باید ‌بروی جلو سلام کنی. هرچه بیشتر تمرین کنی، این کار آسان‌تر می‌شود».
الکس برای صعود ال‌کاپیتان هم همین شیوه را در پیش گرفت. او صد‌ها ساعت را بر دیواره‌های سنگ ِخارا سپری کرد، با طناب صعود کرد و به‌خصوص هر بخش از صعود را طراحی و تمرین کرد. او ۶۰ بار قسمت بولدر را پیش از تک‌نوردی و صعود «بدون حمایت» تمرین کرد. و بیش از ۹۰ بار تمرین کرد تا چگونه کفشش را روی سنگ نرم بکشد تا بهترین تعادل را پیدا کند. «من بارها و بارها صعود را با طناب انجام دادم و به پایان رساندم. خوب می‌دانستم که دیگر توانایی این کار را دارم».
۵.تفاوت میان ترسِ معقول و اضطرابِ بی‌اساس
الکس باور دارد که ما باید میان ترس معقول و واقعی و آنچه اضطراب بی‌اساس است، فرق بگذاریم. او می‌گوید: «وقتی شغل‌تان را عوض می‌کنید ممکن است احساس کنید که می‌میرید، این کار ممکن است خیلی ترسناک باشد اما واقعیت این است که شما در معرض هیچ خطری نیستید.»
جالب این‌جاست که با دو سال آماده‌گی و تمرین او احساس نمی‌کرد در معرض خطری قرار دارد. «من دربالاترین نقطۀ آماده‌گی برای رسیدن به نتیجه بودم اگر هر چیزی درست پیش نمی‌رفت کارم تمام می‌شد، اما احتمال این‌که چیزی درست پیش نرود از نظر من بسیار بسیار ناچیز بود… تا حدی که برای من برابر با صفر بود.»
او مهارت صعود شگفت‌انگیزش را با راه‌رفتن در جاده‌یی مقایسه می‌کند: شما می‌دانید که اگر اتوبوسی در جاده با شما برخورد کند، می‌میرید؛ اما این اصلاً خطرناک نیست چون شما می‌دانید که قرار است فقط در پیاده‌رو راه بروید. «هرچه بیشتر آماده می‌شدم، و تمام حرکات را یاد می‌گرفتم… کمتر و کمتر احتمال داشت که سقوط کنم.»

۶. قاطع باشید
الکس می‌پذیرد که در ابتدای برنامه‌ریزی برای صعود اضطراب داشته است اما به خودش قبولانده بود که آماده‌گی لازم را دارد و در آغاز این صعود شگفت‌انگیز و بی‌نظیر احساس آرامش می‌کرده است.
«بسیاری از اوقات ممکن است نگران چیزی باشید یا شاید همیشه از چیزی استرس داشته باشید اما جایی سر‌انجام باید بر همۀ این‌ها نقطۀ پایانی بگذارید.»
او می‌گوید: «وقتی صد‌در‌صد اراده به انجام کاری داشتید و هنگامی که تصمیم خود را گرفتید، ناگهان خیال‌تان راحت می‌شود. دیگر تردیدی ندارید، دیگری شک در وجودتان نیست. آنچه می‌ماند فقط غلبه بر مشکلات و پیش رفتن است.»
الکس فکر می‌کند ما به‌شدت به ترس گرایش داریم و بر جانِ ما غالب است، چون وحشت واقعی را خیلی به‌ندرت تجربه می‌کنیم، زنده‌گی مدرن خیلی امن و امان است. در نتیجه وقتی دست به تجربه‌های تازه می‌زنیم، احساسات و عواطفِ شدیدی ما را در‌بر‌می‌گیرد و این همان زمانی است که همه‌چیز از هم می‌پاشد.
الکس می‌گوید که باید یادمان باشد ترس، واکنش فیزیولوژیکیِ بدن ماست. درست مثل زمانی که گرسنه می‌شوید، یا خواب‌تان می‌گیرد، بدن‌تان برای ترس هم پیام‌هایی برای شما می‌فرستد. ما نمی‌گذاریم این نیاز‌ها مدام بر ما غلبه کند، پس چرا باید در مورد ترس این اجازه را بدهیم؟ با ترس بدن شما به شما پیامی می‌دهد اما این‌که در مقابل آن واکنش نشان دهید، دست خودتان است. ساده بگویم: «لزومی ندارد اجازه دهید بر وجود شما فرمانروایی کند.»
منبـع: بی‌بی‌‌سی

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.