احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رضـا ساعی شاهی - ۲۸ اسد ۱۳۹۸
بخش پنجـم/
۳. حداکثر استفاده از زمان: رهبران با الگوی ذهنی مناسب، همیشه دربارۀ استفادۀ حداکثر از لحظهها فکر میکنند. طراحی دقیقِ فرآیندهای کسبوکار، باعث توسعۀ همزمانِ آموزش رهبران و تحکیم مبانی برای آینده و ایجاد آمادهگی در سروکار داشتن با مسایل واقعی میشود. هیچ راهِ بهتری برای تربیت رهبران وجود ندارد مگر اینکه آنها را در موقعیتِ کاری قرار دهیم تا با زندهگی و مسایل واقعی دستوپنجه نرم کنند.
۴. چالش جدید برای همه: در یک اقتصاد مبتنی بر دانش جدید، واضح است که عملیات، سیستمها، خط مشیها و الگوهای ذهنی که در اقتصاد صنعتی قدیم برنده میشدند؛ نتیجۀ مطلوب را نخواهند داشت. بنابراین رهبران باید تیمهایی را بسازند و بازسازی کنند که بتوانند در بازی جدید برنده شوند. به بیان دقیقتر، برنده آن کسی خواهد بود که در تولید دانش و مهار انرژی کارکنان بهترین باشد.
۵. مقصد نهایی: مقصد نهایی برای همۀ رهبران خلق ارزش پایدار است و خلق ارزش پایدار مستلزم سازمانی است که بزرگ و سریع باشد. امروزه تعادل بین انجام کارهای بزرگ و سرعت در انجام کارها، مقیاس مهمی است. برای برنده بودن، سازمان باید هر دو را داشته باشد.
۶. نیاز به سرعت: سازمانی که خواستۀ مشتری را فراهم مینماید، سریعتر مشتری را جذب میکند. شرکتی که بهطور مداوم آنچه را مشتریان میخواهند انجام میدهد و آنها را سریعتر از همه انتقال میدهد، رهبر صنعت میشود. انجام دادن مستمرِ خواستۀ مشتریان و عرضۀ زودتر آن نسبت به رقیبان، چیزی است که رشد ایجاد میکند و این مستلزم کارآمدی و سرعت نه فقط در فرآیندهایی است که بر تولید و انتقال محصولات مستقیماً تأثیر میگذارد بلکه دربارۀ هر چیزی است که سازمان انجام میدهد. سازمانهایی که برنده میشوند، نه فقط در انجام یک سفارش بلکه در هر کار دیگری که انجام میدهند سرعت عمل دارند.
۷. نیاز به اندازه: در یک اقتصاد جهانی، موفقیت سازمان مستلزم توجه به مقیاس یا اندازه است. اگر سازمان درجه یک نباشد یا کوششی در مورد آن نکند، سرمایهداران و مشتریان، علاقۀ خود را از دست میدهند و سازمان منحل میشود. با کوچک شروع کردن خوب است اما کوچک ماندن خوب نیست؛ حتا اگر کوچکی سازمان تعیینکننده نباشد، سازمانی که تواناییاش را برای رشد ثابت نکرده است نمیتواند به عنوان سازمانی موفق طبقهبندی شود.
۸. دانش به عنوان یک سرمایۀ مهم: در عصر دانش، مغزها و انگیزهها هستند که تفاوت ایجاد میکنند. سازمانهای برنده آنهایی خواهند بود که مملو از کارکنانِ زیرکی هستند که میتوانند سریعاً آن کاری که لازم است انجام دهند و بعد بدون جهتدهی آن را به کار گیرند. دانش نهتنها یک سرمایۀ مهم و با ارزشهای درونی است بلکه جمعآوری، خلق، انتشار و استفاده از دانش، یک توانایی کلیدی در افزایش ارزش سرمایههای دیگر است؛ به همین دلیل است که بر روی تولید مستمر و بهکارگیری دانش تمرکز میشود.
ویژهگیهای ساختاری سازمان یاددهنده
کارکنان در محیطی که جستوجوی دانش و دیدگاههای جدید، یک هنجار قابل قبول است، بیشتر راغب هستند تا تغییرات بازار را جستوجو کنند و نیاز به یافتن پاسخهای جدید برای آنها را بپذیرند. سازمانهای یاددهنده شخصیت کارکنان سازمان را منعکس میکنند و چون آنها بهطور مستمر با تغییرات محیط وفق مییابند و ایدههای جدید را میپذیرند، مداوم تغییر مییابند. با این حال در ویژهگیهای زیر تمام سازمانهای یاددهنده سهیم هستند.
Comments are closed.