احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۹ اسد ۱۳۹۸
شنبهشبِ هفتۀ جاری، حملهیی انتحاری بر مراسم عروسیِ شهروندانِ اهل تشیعِ کابل صورت گرفت که تعداد کشتهگان و زخمیها در این حادثه از مرزِ ۲۵۰ نفر گذشته است.
۲۵۰ نفر تلفات، مسلماً در جوامعِ امن و مرفه، یک رقمِ بسیاردرشت و یک فاجعۀ انسانی شمرده میشود که ایجاب بسیجِ تمامِ نیروها و بازخوانیِ ساختارهای امنیتیِ یک کشور و دولت را میکند تا ضمنِ آنکه جلو تکرارِ حادثه گرفته شود، بسترها و زمینههایِ سیاسی ـ اجتماعیِ وقوع حادثه از میان برداشته شود. اما در افغانستان دیده میشود که تکرار حوادث، کشتهشدنِ انسانها را به یک «مسالۀ عادی» در نظرِ دولت و حکومت تبدیل کرده و این تصور را به میان آورده که شرایط جنگی کشور، میتواند این میزان از تلفات را توجیه کند و آستانۀ تحملِ جامعه را بالا ببرد.
اما این فرضیه یک نقطۀ کور دارد و آن اینکه: حملاتی نظیر حمله بر مراسم شادی یا عزاداری شیعیان، یک هویتِ مذهبی و چندین گروه قومیِ منتسب به این هویت را هدف قرار میدهد و تکرار آنها منجر به تجزیۀ هویتِ افغانستانی و در نتیجه پوسیدهگی و نخنماییِ امنیت جامعهگانی در این کشور شده است.
برای درک امنیتِ جامعهگانی باید از این نکته آغاز کرد که همیشه مرزهای سیاسی با تمایزهای جامعهیی (تعدد نژادی، مذهبی و زبانی) انطباق ندارند و دولتها با درکِ این نکته میکوشند به حفاظتِ بیشتر از اقلیتهایِ هویتییی همت گمارند که ممکن است مورد ستم قرار گیرند و یا احساس میکنند که مورد بیعدالتی قرار گرفتهاند. از این منظر، امنیت جامعهگانی با محوریتِ هویت، در کنار ابعاد چهارگانۀ امنیت ملی (نظامی، سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی) قرار میگیرد و جامعه در کنار دولت، به مرجعِ امنیت ارتقا مییابد.
شیعیان افغانستان، بخش قابل توجهی از جامعۀ بزرگِ افغانستان را شکل میدهند و حملاتِ تروریستییی که صرفاً این هویتِ مذهبی را نشانه میگیرد، در واقعیتِ امر امنیت ملیِ کشور را هدف قرار داده که یکی از مهمترین پایههای آن، امنیت جامعۀ افغانستان با تمام تمایزاتِ آن است. در هشت سال گذشته، حملاتِ متعدد و مرگباری بر تجمعاتِ شیعیانِ افغانستان صورت گرفته و انعکاس خبریِ گستردۀ آن در رسانههای داخلی و بیرونی، توانسته تمام جامعۀ شیعیِ افغانستان را دچار احساسِ ناامنی و دیگربودهگی کند و این دقیقاً همان نقطهییست که یک دولتِ مسوولیتپذیر را فعال میسازد تا با رفعِ چنین احساسی در خردهجامعۀ مورد تعرض قرار گرفته، از امنیتِ خود و در نهایت امنیت ملیِ کشور پاسداری کند.
در حادثۀ شب شنبه، به گونۀ مثال از یک خانواده ۱۴ نفر و از یک پدر ۳ فرزندش کشته شدند و به همین ترتیب، تابوتهایِ جنازه از از هر شفاخانۀ کابل به محلاتِ متعددِ شیعهنشینِ پایتخت برای خاکسپاری فرستاده شد. این تصویر را باید در یک قابِ بزرگِ سیاسی و تاریخی مشاهده کرد؛ قابی که در آن نزاعهای مذهبی و رقابتهای سیاسی در محورِ مذهب همواره جریان داشته و دارد، و دولتهایی در جغرافیایِ اسلام و بیرون از آن وجود دارند که میخواهند از فرصتهایِ نهفته در خشونتهایِ اینچنینی استفاده ببرند.
حکومتِ موجود که این روزها کاملاً سرگرمِ نمایشهای انتخاباتی و تجلیل از صدسالهگی استرداد استقلالِ افغانستان به عنوان یک کارت بازی برای تداوم قدرت است، بیش از همه باید پیروزیِ خود را در حفظ و پاسداری از پیوندهایِ جامعهگانی در کشور جستوجو کند. تجلیل از استقلال و کوبیدن بر طبل حاکمیت ملی، در وضعیتی که جامعۀ افغانستان در معرضِ انقطاب و چندپارچهگی، و دولتداری و حکومتداری در خطر فروپاشی قرار دارد، یک طنزِ بسیار تلخ شمرده میشود. در یک چنین شرایطی، بهجای صرفِ صدها میلیون افغانی به نام جشن استقلال، اعلام سوگواریِ ملی برای همدردی با جامعۀ تشیع افغانستان و اختصاص این مبالغ به پُر کردنِ شکافهای اجتماعی، بیش از همه میتواند صلابتِ دولت و حکومتِ موجود و جلوههایِ استقلال و حاکمیت ملی را به نمایش بگذارد.
احساسِ ناامنی و دیگربودهگیِ شیعیان افغانستان، یک شکاف و گسلِ بزرگ در امنیت ملیِ کشور و یک فضایِ خالی برای دخالتِ قدرتهایِ بیرونی و فرصتطلب در مسایلیست که باید در دایرۀ حاکمیتِ ملی رفعورجوع شوند.
Comments are closed.