گزارشگر:احمـد عمـران - ۰۱ سنبله ۱۳۹۸
گفتوگوی غنی با تلویزیون طلوعنیوز، چهرۀ واقعی سلطانِ ارگ را بهخوبی در برابر قضاوتِ مردم قرار داد. هرچند اشرفغنی پس از رسیدن به قدرت نشان داده که خلافِ آنچه که خودش مدعی آن است و یا دیگران بعضاً از روی تملق و چاپلوسی در مورد تواناییهای رهبریِ او عنوان میکنند؛ فردی ضعیف، کممایه، احساساتی، بدون استراتژی، گزافهگو و دارای کیشِ شخصیت است. آقای غنی در این گفتوگو که گویا خلافِ قرار قبلی میان او و تلویزیون طلوعنیوز گردانندهگی شد، هیچ پاسخ روشن، قانعکننده و علمی به اکثر سوالهایی که به او راجع شدند، ارایه نکرد. وارخطاییِ غنی در زمانِ گفتوگو نشان میداد که منتظر چنین پرسشهایی نبوده و اکثر پرسشها بدون هماهنگی با او مطرح میشوند. به این موضوع یک بار آقای غنی در طولِ گفتوگو اشاره کرد، آنجا که مجری برنامه بهدلیل حاشیهرویهایِ او میخواست سخنش را قطع کند، آقای غنی با برآشفتهگی گفت که «مرا به گپ زدن طبق وعدۀ قبلی میمانید یا این که گفتوگو را قطع کنیم.»
غنی از سرِ عجز و ناتوانی بدون آنکه متوجه وضعیت باشد، چنین سخنی را بر زبان آورد. گویا او انتظار داشت که در تلویزیون طلوعنیوز نیز همچون تلویزیون ملی، او در جمعِ حواریونش صحبت کند و گردانندۀ برنامه نیز سوالهایِ از قبل آماده شدۀ دفتر سخنگوی ریاستجمهوری را از او بپرسد تا او بتواند با قدرت و صلابت از کارنامه و دستاوردهای بینظیرش! در پنج سالِ گذشته سخن بگوید و مردم را مرهون رهبری خردمندانهاش! سازد.
آقای غنی در یک توهمِ بیمارگونه تاریخ را دستخوشِ تغییر کرده و میگوید که وقتی او به قدرت رسید، افغانستان کشوری بود غرق در فساد، ناامن، فلاکتزده و بدون قانون؛ ولی از زمانی که او مسوولیت را به عهده گرفته است، این کشور راه پیشرفت و تعالی را در پیش گرفته و حالا به کشوری در مسیر توسعه تبدیل شده است. آقای غنی کُل هجده سالِ اخیر و کمکهای جامعۀ جهانی به افغانستان را در بخش بازسازی کشور نادیده میگیرد. او حتا با توهمی که در آن گرفتار آمده، زمان حکومتداری حامد کرزی را هم نمیبیند و فکر میکند که پس از طالبان، مستقیم قدرت در اختیارِ او قرار گرفته است؛ آنهم قدرتی که مردم به او تفویض کردهاند، ولی او با سخاوت و گذشتی که داشته، آن را با یکی از رقبای انتخاباتیاش تقسیم کرده است.
آقای غنی در این گفتوگویِ یکونیمساعته که در آن به بخشهای مختلفِ حکومتداریاش و مسایلِ صلح، امنیت، اقتصاد و قانونمداری پرداخت، یک حرفِ دقیق و سنجیدهشده ارایه نکرد. او نشان داد که زمامداری بدون برنامه و استراتژی است و فقط با لفاظی و حرفهای قلمبهسلمبه میخواهد در اذهان عمومی نفوذ کند. شاید عدهیی به دلیل امکاناتی که از طریق آقای غنی در اختیار او قرار گرفته و یا هم به دلیل مسایل تباری و نژادی که متأسفانه آقای غنی یکی از پیشتازانِ این عرصه است، سخنانِ او را بیعیب و نقص بدانند و از آنها تمجید کنند، ولی هیچ عقل سلیمی نمیتواند بپذیرد که او در گفتوگو با طلوعنیوز بزرگترین شکست سیاسیِ خود را تجربه کرد؛ شکستی که تقریباً کُل کمپاینهای انتخاباتیِ او را با آنهمه خرج و مصارفِ گزاف تقریباً به صفر تقلیل داد. آقای غنی در این گفتوگو در حد کسی که زمامِ یک کشور را در دست دارد، ظاهر نشد؛ زیرا وقتی از او در مورد مسایل امنیتی، نفوذ تروریستان به داخل کابل و شهرهای بزرگ، بیبندوباریهای حکومتی و مسایل قضایی پرسیده شد، او بدون آنکه به چنین سوالهایی پاسخهای قناعتبخش و روشن بدهد، آن را به نهادهای دیگر حواله داد و گفت بروید از دیگران که مسوولِ این مسایل اند، سؤال کنید. اما اگر قرار باشد که نهادهای حکومتی و دولتی در کشورِ خودشان هرچه میخواهند انجام دهند و مسوول عملکردِ خود در برابر مردم باشند، پس کسی به نام رییسِ حکومت چه معنایی دارد؟ آقای غنی چه را رهبری میکند؟ صلاحیتها و وظایف او چیست؟ درحالیکه در اصل آقای غنی کُل کشور را در زیر سیطرۀ حکومتِ یکنفرۀ خود آورده و هرچه خواسته، در این پنج سال انجام داده است.
آقای غنی در طول پنج سال گذشته، یک مورد کارِ قانونی انجام نداده است. او هیچ فعالیتِ موثری در راستای تغییر جایگاه افغانستان از نظر اقتصادی و بازسازی نکرده است. دستاوردهایی که او از آنها دم میزند، هیچ کدام در زمانِ او آغاز نشدهاند. حتا مرمتِ قصر دارالامان در سال ۱۳۹۲ در زمان حکومتداری آقای کرزی روی دست گرفته شده بود. آقای غنی یک تعمیرِ نیمهویران را با بیست میلیون دالر پول بنیاد آقاخان دوباره مرمت کرده و با مرمتِ آن میخواهد چنین تصوری را ایجاد کند که بانی بازسازی کشور بوده است. در حالی که قصر دارالامان نه در زمانِ او ساخته شده بود و نه هم افتخار بازسازی آن به او برمیگردد. این قصر در طول دهههای مختلف همواره بازسازی و مرمت شده و بازهم شاید در سالهای بعد چنین شود. البته این به معنای نادیده گرفتنِ آنچه که بر سرِ این قصر تاریخی در دهۀ هفتاد آمد، نیست. در آنزمان نیمِ بیشترِ کابل ویران شد و در آتش جنگهای داخلی سوخت. اما مردم دوباره که برگشتند، به ترمیم و ساخت ساختمانهایشان پرداختند، بدون آنکه هیچ نمایشی را برگزار کرده باشند.
در اینکه در هجده سالِ گذشته افغانستان تغییر کرده، هیچ جای شک نیست؛ ولی این تغییرات به هیچ صورت کارنامۀ حکومت آقای غنی بوده نمیتواند. آقای غنی در سراسر گفتوگویش عصبانی و ناراحت بود و این ناراحتی و عصبانیت را بهخوبی میشد از سیما و برخوردهایِ سبکسرانهاش با مجری برنامه مشاهده کرد. وقتی او با تصویرهایی از جلساتِ خود در ارگ روبهرو شد، کاملاً از کوره بیرون رفت و میخواست به روی مجری چنگ بیـندازد. اما این تصویرها چه را نشان میدادند که آقای غنی را آنهمه عصبانی ساختند؟ مطمیناً این تصویرها حکومتِ خودمحور و قومگرایانۀ او را نشان میدادند که برخلافِ وعدههای انتخاباتیاش که میگفت «هیچ افغانی از افغانِ دیگر برتری ندارد»، در عمل چنین نشده و نبوده است. وقتی از آقای غنی سوال شد که سه اشتباهِ مهمش را بگوید، واقعاً سیمایش دیدنی شده بود. او حتا میخواست از جایش برخیزد. نمیدانست چه بگوید. در برابر سوالی قرار گرفته بود که حتا فکرش را هم نمیکرد. او پس از کج و راست شدن و «جالب است» گفتن، در واقع هیچ پاسخی به این سوال نداد. او نگفت که چه اشتباهاتی را مرتکب شده است.
خاصیتِ دیکتاتورها همین است که هیچ وقت عملِ اشتباهِ خود را نمیبینند. آقای غنی نیز هیچ نقطهضعفی در حکومتداریاش نمیبیند. تنها ضعفی را که او خواست برملا کند، «عدم قاطعیت» بود. یعنی چه؟ مگر او بارها و بارها قاطعیت و استبداد رایِ خود را در مسایل مهمِ کشور نشان نداده است. اگر او اهل مدارا، مشوره و حرفشنوی میبود، کشور به اینجا نمیرسید.
صحبتهای آقای غنی در مورد صلح و مذاکره با طالبان، حاویِ هیچ پیامی نبود. او هنوز نمیداند که در کجای گفتوگوهای صلح قرار دارد. او میگوید که پس از سالها، به کوشش او، حالا اجماع ملی در مورد صلح به وجود آمده است. این حرف هیچ معنایی ندارد و بیخاصیتترین جملهیی است که یک زمامدار میتواند بگوید. اجماع در مورد صلح، همیشه وجود داشته، ولی میکانیسم و برنامۀ دقیق برای عملی شدنِ آن، حکومتها به شمول حکومت آقای غنی نداشتهاند.
آقای غنی در این گفتوگو، نیت پنهانِ خود برای تصاحب قدرت را آشکار کرد. او به هیچ صورت نمیخواهد که امنیت در افغانستان برقرار شود؛ زیرا جنگ و کشتار را به نفع و تداومِ حکومتش میبیند. اگر در هیچ موردِ دیگری طالبان راست نگفته باشند ولی در این مورد که آقای غنی مانع گفتوگوهای صلح است، راست گفتهاند. آقای غنی توهمی را میخواهد دامن بزند که میگوید اگر او در کرسی قدرت قرار نداشته باشد، افغانستان به دورۀ داکتر نجیبالله و یا دهۀ هفتاد برمیگردد. او میخواهد با ایجاد ترس در مردم، تداوم حکومتِ قومگرایانه و ظالمانهاش را تضمین کند.
در این گفتوگو آقای غنی در کسوتِ یک زمامدار نه، بل داعیهدارِ یک قوم ظاهر شد؛ چیزی که سالهاست از افغانستان قربانی میگیرد. او نشان داد که زمامدارِ بسیار بدی برای افغانستان است که حتا نمیتواند حضور دیگران را در قدرت برتابد. او نشان داد که قدرتِ گفتوگو و مواجهه با مردم را ندارد و نمیخواهد در هیچ جایی که با سخنِ انتقادآمیز توام باشد، ظاهر شود. او متکلمِ وحده است و برای گفتوگو ساخته نشده است. آقای غنی در این گفتوگو دست به خودکشیِ سیاسی زد و البته همۀ دیکتاتورهایِ تاریخ به چنین سرنوشتی دچار شدهاند.
Comments are closed.