احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۳ سنبله ۱۳۹۸
زیگموند فروید (۱۸۵۶- ۱۹۳۹) عصبشناسِ اتریشی است که پدر علم روانکاوی شناخته میشود. فروید در سال ۱۸۸۱ از دانشگاه وین پذیرش گرفت و سپس در زمینههای اختلالات مغزی و گفتاردرمانی و کالبدشناسیِ اعصاب میکروسکوپی در بیمارستان عمومی وین به تحقیق پرداخت.
او به عنوان استاد دانشگاه در رشته نوروپاتولوژی در سال ۱۸۸۵ منصوب و در سال ۱۹۰۲ به عنوان پروفیسور شناخته شد. در ایجاد روانکاوی و روشهای بالینی برای روبهرو شدن با علم آسیبشناسی روانی از طریق گفتوگو بین بیمار و روانکاو، فروید تکنیکهایی را مثل استفاده از تداعی آزاد (به روشی گفته میشود که در آن بیمار هرآنچه را به ذهنش خطور میکند، بیان مینماید) و همچنین کشف انتقال (فرایندی که در آن بیمار و روانشناس خاطرات کودکی خود را با هم در میان میگذارند) و همچنین فرایند تحلیلیِ روانشناسی را ارایه کرد. بازتعریف فروید از تمایلات جنسی که شامل اشکال نوزادی هم میشد، به او اجازه داد که عقدۀ ادیپ (احساسات جنسی کودک نسبت به والدینِ جنس مخالف خود) را به عنوان اصل مرکزی نظریۀ روانکاوی درآورد.
تجزیه و تحلیلِ او از خود و رویاهای بیمارانش به عنوان یک آرزوی تحققیافته، او را به یک مُدل برای تجزیه و تحلیل علایم بالینی و سازکار سرکوب رسانید و همچنین برای بسط نظریۀ خود مبنی بر اینکه ناخودآگاه یک مرکز برای ایجاد اختلال در خودآگاه است، از آن استفاده کرد. فروید وجود زیستمایه (لیبیدو) را قطعی میدانست. به نظر او، لیبیدو انرژی روانیـجنسی و منبع آن اروس یعنی مجموع غرایز زندهگی است. لیبیدو با مرگ میجنگد و میکوشد انسان را در هر زمینه به پیروزی برساند. این نیرو را شهوت نیز مینامند.
متأسفانه سوءتفاهمِ بسیاری در مورد اغلب مفاهیمِ فرویدی وجود دارد، از جمله مفهوم «لیبیدو» که با شهوت یکی دانسته شده است؛ یعنی به فروید اینطور نسبت میدهند که گویی او همه چیز را بر اساسِ سکس میدانسته است. در حالیکه فروید به جای کلمۀ عرفانی و شاعرانۀ عشق، کلمۀ تکنیکیتر و حرفهییتر سکسوالیته را انتخاب کرد. در حقیقت، او بارها اعلام کرده که واژههای عشق، سکسوالیته، erotisme و Eros را معادل یکدیگر به کار میبرد. liebe فرویدی معنای عشق، اشتیاق و ژویی سانس را در یک کلمه داراست.
انتقال یکی دیگر از مفاهیمی است که مورد سوءتفاهم واقع شده است. فروید کشف کرد که سمپتوم به کمک انتقال قابل روانکاوی میشود. او همچنین کشف کرد که انتقال، موتور روانکاوی و در عین حال سدی برای آن است. انتقال یک عشق است، یک عشق واقعی و هیچ عشق واقعی در صدد دست یافتن به دانش نیست… کار انتقال این است که چیزی برای تعبیر روانکاو باقی بگذارد. اما تعبیر واقعاً به چه معناست؟
زیگموند فروید به عنوان بنیانگذار روانکاوی بیش از هر شخصِ دیگری در تاریخچۀ روانشناسی هم مورد تحسین قرار گرفته است و هم به خاطر نظریههایش به طرز بیرحمانهیی از او انتقاد شده است. به عنوان یک شخص هم تکریم و هم محکوم شده است و به عنوان یک دانشمند بزرگ، بدعتگذار و کلاهبردار معرفی گردیده است. اما تحسینکنندهگان و منتقدانِ فروید قبول دارند که تأثیر او بر روانشناسی و رواندرمانی بسیار زیاد بوده است.
منبع: سـیمرغ
Comments are closed.