- ۰۳ سنبله ۱۳۹۸
اگرچه حرفها و حدیثهایِ فراوانی پیرامون تعویقِ انتخابات ریاستجمهوری در نتیجۀ حصولِ توافق میان امریکا و هیأت مذاکرهکنندۀ طالبان وجود دارند؛ اما همانطور که بارها یادآوری شده، انتخابات و صلح هر دو اولویتِ جامعۀ افغانستان استند و میانِ این دو پیوند معنایی و کاربردی وجود دارد؛ از اینرو نباید با شنیدن چنین خبرها، دچارِ انفعال و ایستایی شد، بل باید چنان اندیشه و عمل کرد که برای نقشآفرینیِ مثبت در هر دو پروسه آمادهگی و ابتکارِ لازم را داشته باشیم.
نگاهِ ما به صلح و انتخابات، باید فراتر از اخبار و غالبِ تحلیلهایِ رسانهیی باشد؛ چرا که هر دو پروسه قرار است سرنوشت و آیندۀ افغانستان را تعیین کنند و از این زاویه، هر دو موضوع تعلق به ملتِ افغانستان میرساند و تصمیمگیرانِ نهایی در هر دویِ آنها مردم خواهند بود. در قضیۀ صلح بهدلیلِ پیچیدهگیهایِ بحث و ابعاد منطقهیی و بینالمللی آن، بازیگران و لایههایِ تصمیمسازِ فراوانی بیرون از حاکمیت ملیِ ما قرار دارند که میکوشند مطالباتشان را از معادلۀ صلح برآورده سازند، اما آخرین و در عین حال مرکزیترین لایه، جامعه و مردمِ افغانستان است که باید سندِ صلح را امضا کنند؛ چه اینکه بدون امضایِ آنها صلح معنا و محتوایی نخواهد یافت.
از صلح که بگذریم، پروسۀ انتخابات نیز همینگونه است؛ برگزاری و عدم برگزاریِ آن به دستِ ما امضا میشود، هرچند خارجیها سلایق و دیدگاهها و پیشنهادهایِ خود را در اینخصوص داشته باشند. در مورد انتخابات، دو احتمالِ عمده وجود دارد: نخست برگزاری آن در تاریخِ اعلامشده و عدم برگزاری و یا تعویقِ آن (به نفعِ صلح) برای مدتی محدود. اما در هر دو صورت، مردم میباید بازیگرِ اصلی باشند و نقشِ مفیدشان را برای تحقق آیندۀ مورد نظرِ خویش ایفا کنند. در مورد صلح نیز دو احتمالِ عمده وجود دارد: نخست اینکه طالبان و امریکا به توافق میرسند و دوم اینکه بهرغم اینهمه هیاهو، مذاکرات به شکست منتهی میشود. اما چالشِ اصلی برای انتخابات، توافق صلح نه، بل تقلب و غلبۀ ارادۀ متقلبان بر جامعه است. و چالشِ اساسی برای صلح نیز انتخابات نه، بل نظامسازی فارغ از مشارکت و رضایتِ همۀ جریانهای سیاسی ـ اجتماعی است. از این منظر، ما باید در انتخابات فعالانه شرکت کنیم تا متقلبان آن را مصادره نکنند و در صلح نیز باید هوشیارانه نقش بازی کنیم تا نظامِ بیرونشونده از آن، نظامِ حذف و سرکوب نباشد و به عبارتی، جامعۀ افغانستان (با همۀ تمایزاتِ سیاسی و فرهنگی) پـیروزِ میدانِ صلح و انتخابات گردد.
مردم افغانستان باید آمادۀ مشارکتِ فعالانه در انتخابات ریاستجمهوری در تاریخِ اعلامشده (۶ میـزان) باشند؛ اما اینکه مشارکتِ فعالانه چیست، همان نکتهییست که اگر لحاظ نشود، هم انتخابات را میبازیم و هم صلح را. مسلماً مشارکتِ فعال صرفاً رفتن به پای صندوقهایِ رای نیست. مشارکتِ فعال بر یک نکته تأکید دارد و آن نکته «آگاهی» است. مشارکتِ فعال یعنی مشارکتِ آگاهانه، و مشارکتِ آگاهانه یعنی شناختنِ همۀ نامزدان و انتخاب اصلحترینِ آنها.
تمرکز این نوشته روی «انتخاب اصلح» است. برای شرح این موضوع، ابتدا باید توضیح داد که نامزدان ریاستجمهوری همه به دو دسته تقسیم میشوند: نخست، دستۀ نامزدانِ حکومتی و دوم دستۀ نامزدانِ غیرحکومتی. دستۀ نخست، یا سرانِ حکومت هستند و یا هم چهرههایِ کهنهیی که با حکومت سر و سِرّی داشتهاند و امتحانِ خود را در هیأتِ وضعِ اسفبارِ کشور پس دادهاند. و دستۀ دوم چهرههای جدیدی هستند که در عموم برای اصلاحِ اوضاع نیتِ خیر دارند، اما از نظر داشتن برنامه و راهکار به دو دستۀ دیگر تقسیم میشوند: چهرههای بیبرنامه و چهرههای بابرنامه. به چهرههای بیبرنامه عقلاً و منطقاً نمیتوان اُمیدی بست، چرا که نیاتِ خیر فقط در قالب برنامه میتوانند جامۀ عمل بپوشند. اما چهرههای جدید و در عین حال معتبری که هم صاحبِ ایده، آجندا و نقشۀ راه برای اصلاحات هستند و هم وفاقِ ملی را بر نفاقِ قومی ترجیح دادهاند، گزینۀ اصلحی به شمار میروند که میتوانند انتخابات و صلح را توامان به منزلِ مقصود رهنمون سازند.
Comments are closed.