احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۴ سنبله ۱۳۹۸
بخش چهلوهفتم/
سه تن سوار بر تکسی از بیراهه و کوچهبندیهـا و پسکـوچـههـا بـه منطقۀ یکهتوت رسیدیم. بس به یکهتوت رسید و آنها از بس پایین شده و به عوض، با دو محصلِ دیگر سوار بر بس شدیم و در جلالآباد پیاده گردیدیم. بازهم در جلالآباد برنامه نداشته، یک شب در آن شهر بودیم و از آنجا عازمِ کنرها شدیم. در کنر هفت شب ماندیم. از کابل خبر آمد که حکومت به دستگیری وسیع آغاز نموده و عدۀ زیادی از محصلین را گرفتار نموده است. عدهیی از محصلین میخواستند پوهنتون را ترک کنند و فرار نمایند، به آنها پیام فرستاده گفتم کسانی که تا حال افشا نشدهاند و متیقن هستند که افشا نمیشوند، در پوهنتون باقی بمانند. چند محصلِ دیگر نیز در کنر با ما یکجا شدند. آنها پیشنهاد کردند که به پاکستان برویم. من از پاکستان هراس داشتم؛ زیرا در آنجا ذوالفقار علی بوتو با افکار سوسیالیستی حکومت میکرد، اما من بهخاطر گرفتاری بیش از حدِ محصلین توسط حکومت و کم نمودن فشار بالای آنها تن به تقدیر داده، از افغانستان خارج شده و به مناطق قبایلی پناهنده شدم.
به دنبال سرنوشت مجهول، از مناطق قبایلی در شب قدر به منزلِ یکی از خوانینِ منطقه که مربوط جماعت اسلامی پاکستان بود، رفته و از آنجا راهی پیشاور گردیدم.
در پیشاور برایم اطلاع دادند که ذورالفقار علی بوتو میخواهد با من ملاقات کند. من آن ملاقات را لازم نمیدیدم. بناءً به نوشتنِ یک گزارش از اوضاع افغانستان اکتفا نموده، آن نامه را به بوتو فرستادم.
در پیشاور شنیدیم که سـردار محمـد داوود مـیخـواهد تغـییر عـقیده بدهد و از کمونیستها رو بگرداند. من در آن زمــان نــامـهیی به محمد داوود نوشته و گفتم: اگر میخواهی از طریق اختناق و زور بالای مردم حکومت کنی، موفق نخواهی شد؛ این زدوبندها و حکومت نمودن از طریق جواسیس در برابر خشمِ مردم معنا و حیثیت ندارد، به تو توصیه میکنم که دروازههایِ زندانها را باز کن و از راهی که روان هستی برگرد. ما سپاهی اسلام و وطن هستیم، اگر آزادی آوردی و کمونیستها را از مراکز قدرت دور نمودی، ما به حیث سپاهی نه، به عنوان کارمند دولت در کنار تو خواهیم ایستاد. (علمی۳، ۲۸۶ -۲۹۱)
در این مصاحبه، پرسش کوتاه و پاسخ طولانی است. مصاحبه یک گفتوگویِ خبری نیست. مصاحبهگر اختیار مصاحبه را به دستِ مصاحبهشونده داده است و با طرح پرسشی او را به یاد خاطراتِ گذشتهاش انداخته و بدون این که دخالت نماید و یا گفتهها را قطع کند، جریان را ثبت نموده است. در پاسخ، کلمات و جملاتی را مییابید که بیشتر از بُعد شخصی و عاطفی روایت شدهاند، در حـالـیکه مصاحبهشونده میتوانست به سایر ابـعاد خصوصاً به جنبههای سیاسی و یا نظامیِ ماجرا بپردازد.
مصاحـبهشونده در جایی که خواسته، گفتههایش را خاتمه بخشیده و در بین گفتهها به جملاتِ نامرتبط به موضوع پرداخته، اما با بیانِ آن مصاحبه را جالب و عاطفی ساخته است.
پرسشهای بسته
پرسشهای بسته را چراغ سرخِ مصاحبه میخوانند، این پرسشها با بلی و نخیر پاسخ داده میشود و طوری مطرح میگردد که بیشتر آزادیِ مصاحبهشونده از بین میرود. اهمیت خبریِ این نوع پرسشها بیشتر است و اکثراً در مصاحبههای رو در رو کاربرد دارد. این نوع پرسشها در مصاحبههایِ داغ بیشتر به کار میرود و رسانههای تصـویری و صـوتی علاقهمنـدِ چنین مصاحبهها میباشند، درحالیکه برای رسانههای چاپی زیاد دلچسپ نیست.
این نوع پرسشها بیشتر از سیاسیون صورت میگیرد و در تلویزیونها با حرکاتِ بدنی همراه میباشد، چون ارزش خبریِ بیشتر دارد. در حالات بیان، موضعگیریها صورت میگیرد و همچنان ابعاد واکنشیِ این نوع پرسشها زیاد است. اگر در نشرات چاپی چنین مصاحبهیی به کار رود، باید مقدمهیی کوتاه آورده شود و یا اینکه گفته شود که این مصاحبه در وقتِ ضیق صورت گرفته است.
برای مثال، در زیر به بخشی از مصاحبۀ حامد کرزی رییسجمهور پیشینِ افغانستان با یکی از شبکههای تلویزیونی ایالات متحدۀ امریکا که در تاریخ ۱۴ سنبلۀ ۱۳۹۱ صورت گرفته، توجه کنید. دیده میشود که برخی از ســوالاتِ ایـن مصاحبه را پرسشهای بسته تشکیل داده است.
خبرنگار: چرا امریکا تا حال نتوانسته است موضوع پاکستان را حل کند، نظرتان چیست؟
رییسجمهور: شاید به خاطر مسایل سیاسی.
خبرنگار: قیمتِ این همه چه بوده است؟
رییسجمهور: برای ما خیلی گزاف و مصیبتبار تمام شده است.
خبرنگار: اگر موضوع پناهگاههای امن در پاکستان سالها پیش حل میشد، آیا امروز وضعیت در افغانستان طور دیگری نمیبود؟
رییسجمهور: کاملاً متفاوت میبود، صلحآمیزتر میبود، پیشرفتهتر میبود، با ثبات میبود و جامعهیی میبود که خود به سوی شگوفایی گام برمیداشت.
خبرنگار: آیا این موضوع شما را نگران نمیسازد؟
رییسجمهور: خیلی زیاد، و ما این نگرانی خود را نشان دادهایم.
خبرنگار: آیا فکر میکنید که در برابر این همه، ناتوان ماندهاید؟
رییسجمهور: تا جاییکه به امریکا و رفتار آن در منطقه ارتباط میگیرد، بلی ما خود را ناتوان احساس میکنیم، چون امریکا و سیاستش در برابر آنچه که منافعِ خود میپندارد تصمیم میگیرد، اما آنچه که ما خود را در برابر آن ناتوان احساس نمیکنیم ایناست که ما چه میخواهیم و دیگر اینکه آنچه که ما میخواهیم انجام دهیم. دلیلی که بر مبنای آن با پاکستان مذاکرات را خودمان آغاز کردیم، دلیلی که بر اساسِ آن ما با پاکستان دیالوگ را به گونۀ جدی شروع کردیم، دلیلی که به خاطر آن چهار ـ پنج سال قبل از انتقاد کردن بر پاکستان دست کشیدم، دلیلی که بر مبنای آن خودمان روند صلح را آغاز کردیم، حتا در شرایطی که این کار خلاف خواستههای متحدینِ ما قرار داشت؛ این بود که ما احساس میکردیم که راه صادقانۀ غیرسیاسی برای مسألۀ تروریزم وجود ندارد و این کار را بـرای دریـافت راههـای حل انجام دادیم و به همیـن دلیل تا هنوز در این جهت ادامه میدهیم.
خبرنگار: آیا احساس میکردید که در آن زمان همۀ کارهایی را که در توانتان بود، غرض تلاش و متقاعد ساختن دیپلوماتهای امریکایی انجام دادهاید؟
رییسجمهور: بلی، بیشتر از آنچه که در توانِ ما بود.
خبرنگار: آیا در عقب درهای بسته سروصداها و فریادهایی در جریان ملاقاتهایتان وجود داشت؟
رییسجمهور: خیلی زیاد.
خبرنگار: بسیار مأیوسکننده است؟
رییـسجمـهــور: بلی، مـأیوسکنـنده اسـت و مـأیوس کنــنده بود. (کرزی، ۱۴ سنبلۀ ۱۳۹۱)
Comments are closed.