آیین مصاحبه

- ۰۴ سنبله ۱۳۹۸

 بخش چهل‌وهفتم/

mandegarسه تن سوار بر تکسی از بیراهه و کوچه‌بندی‌هـا و پس‎کـوچـه‌هـا بـه منطقۀ یکه‌توت رسیدیم. بس به یکه‌توت رسید و آن‎ها از بس پایین شده و به عوض، با دو محصلِ دیگر سوار بر بس شدیم و در جلال‎آباد پیاده گردیدیم. بازهم در جلال‎آباد برنامه نداشته، یک شب در آن شهر بودیم و از آن‎جا عازمِ کنرها شدیم. در کنر هفت شب ماندیم. از کابل خبر آمد که حکومت به دستگیری وسیع آغاز نموده و عدۀ زیادی از محصلین را گرفتار نموده است. عده‌یی از محصلین می‎خواستند پوهنتون را ترک کنند و فرار نمایند، به آن‎ها پیام فرستاده گفتم کسانی که تا حال افشا نشده‏اند و متیقن هستند که افشا نمی‎شوند، در پوهنتون باقی بمانند. چند محصلِ دیگر نیز در کنر با ما یک‌جا شدند. آن‎ها پیشنهاد کردند که به پاکستان برویم. من از پاکستان هراس داشتم؛ زیرا در آن‎جا ذوالفقار علی بوتو با افکار سوسیالیستی حکومت می‎کرد، اما من به‌خاطر گرفتاری بیش از حدِ محصلین توسط حکومت و کم نمودن فشار بالای آن‎ها تن به تقدیر داده، از افغانستان خارج شده و به مناطق قبایلی پناهنده شدم.
به دنبال سرنوشت مجهول، از مناطق قبایلی در شب قدر به منزلِ یکی از خوانینِ منطقه که مربوط جماعت اسلامی پاکستان بود، رفته و از آن‎جا راهی پیشاور گردیدم.
در پیشاور برایم اطلاع دادند که ذورالفقار علی بوتو می‎خواهد با من ملاقات کند. من آن ملاقات را لازم نمی‌دیدم. بناءً به نوشتنِ یک گزارش از اوضاع افغانستان اکتفا نموده، آن نامه را به بوتو فرستادم.
در پیشاور شنیدیم که سـردار محمـد داوود مـی‎خـواهد تغـییر عـقیده بدهد و از کمونیست‌ها رو بگرداند. من در آن زمــان نــامـه‌یی به محمد داوود نوشته و گفتم: اگر می‎خواهی از طریق اختناق و زور بالای مردم حکومت کنی، موفق نخواهی شد؛ این زدوبندها و حکومت نمودن از طریق جواسیس در برابر خشمِ مردم معنا و حیثیت ندارد، به تو توصیه می‎کنم که دروازه‎هایِ زندان‎ها را باز کن و از راهی که روان هستی برگرد. ما سپاهی اسلام و وطن هستیم، اگر آزادی آوردی و کمونیست‌ها را از مراکز قدرت دور نمودی، ما به حیث سپاهی نه، به عنوان کارمند دولت در کنار تو خواهیم ایستاد. (علمی۳، ۲۸۶ -۲۹۱)
در این مصاحبه، پرسش کوتاه و پاسخ طولانی است. مصاحبه یک گفت‌‌وگویِ خبری نیست. مصاحبه‎گر اختیار مصاحبه را به دستِ مصاحبه‎شونده داده ‌است و با طرح پرسشی او را به یاد خاطراتِ گذشته‌اش انداخته و بدون این که دخالت نماید و یا گفته‎ها را قطع کند، جریان را ثبت نموده است. در پاسخ، کلمات و جملاتی را می‌یابید که بیشتر از بُعد شخصی و عاطفی روایت شده‌اند، در حـالـی‌که مصاحبه‎شونده می‏توانست به سایر ابـعاد خصوصاً به جنبه‎های سیاسی و یا نظامیِ ماجرا بپردازد.
مصاحـبه‎شونده در جایی که خواسته، گفته‎هایش را خاتمه بخشیده و در بین گفته‌ها به جملاتِ نامرتبط به موضوع پرداخته، اما با بیانِ آن مصاحبه را جالب و عاطفی ساخته است.

پرسش‎های بسته
پرسش‎های بسته را چراغ سرخِ مصاحبه می‎خوانند، این پرسش‎ها با بلی و نخیر پاسخ داده می‎شود و طوری مطرح می‎گردد که بیشتر آزادیِ مصاحبه‎شونده از بین می‎رود. اهمیت خبریِ این نوع پرسش‎ها بیشتر است و اکثراً در مصاحبه‎های رو در رو کاربرد دارد. این نوع پرسش‎ها در مصاحبه‎هایِ داغ بیشتر به کار می‎رود و رسانه‎های تصـویری و صـوتی علاقه‎منـدِ چنین مصاحبه‎ها می‎باشند، درحالی‌که برای رسانه‎های چاپی زیاد دل‎چسپ نیست.
این نوع پرسش‎ها بیشتر از سیاسیون صورت می‎گیرد و در تلویزیون‌ها با حرکاتِ بدنی همراه می‎باشد، چون ارزش خبریِ بیشتر دارد. در حالات بیان، موضع‌گیری‌ها صورت می‎گیرد و همچنان ابعاد واکنشیِ این نوع پرسش‎ها زیاد است. اگر در نشرات چاپی چنین مصاحبه‌یی به کار رود، باید مقدمه‌یی کوتاه آورده شود و یا این‌که گفته شود که این مصاحبه در وقتِ ضیق صورت گرفته است.
برای مثال، در زیر به بخشی از مصاحبۀ حامد کرزی رییس‎جمهور پیشینِ افغانستان با یکی از شبکه‎های تلویزیونی ایالات متحدۀ امریکا که در تاریخ ۱۴ سنبلۀ ۱۳۹۱ صورت گرفته، توجه کنید. دیده می‎شود که برخی از ســوالاتِ ایـن مصاحبه را پرسش‎های بسته تشکیل داده است.
خبرنگار: چرا امریکا تا حال نتوانسته است موضوع پاکستان را حل کند، نظرتان چیست؟
رییس‎جمهور: شاید به خاطر مسایل سیاسی.
خبرنگار: قیمتِ این همه چه بوده است؟
رییس‎جمهور: برای ما خیلی گزاف و مصیبت‌بار تمام شده است.
خبرنگار: اگر موضوع پناه‎گاه‎های امن در پاکستان سال‌ها پیش حل می‎شد، آیا امروز وضعیت در افغانستان طور دیگری نمی‌بود؟
رییس‎جمهور: کاملاً متفاوت می‌بود، صلح‌آمیزتر می‌بود، پیشرفته‌تر می‌بود، با ثبات می‌بود و جامعه‎یی می‌بود که خود به سوی شگوفایی گام برمی‌داشت.
خبرنگار: آیا این موضوع شما را نگران نمی‎سازد؟
رییس‎جمهور: خیلی زیاد، و ما این نگرانی خود را نشان داده‌ایم.
خبرنگار: آیا فکر می‌کنید که در برابر این همه، ناتوان مانده‌اید؟
رییس‎جمهور: تا جایی‌که به امریکا و رفتار آن در منطقه ارتباط می‌گیرد، بلی ما خود را ناتوان احساس می‌کنیم، چون امریکا و سیاستش در برابر آنچه که منافعِ خود می‌پندارد تصمیم می‎گیرد، اما آنچه که ما خود را در برابر آن ناتوان احساس نمی‎کنیم این‌است که ما چه می‎خواهیم و دیگر این‌که آنچه که ما می‎خواهیم انجام دهیم. دلیلی که بر مبنای آن با پاکستان مذاکرات را خودمان آغاز کردیم، دلیلی که بر اساسِ آن ما با پاکستان دیالوگ را به گونۀ جدی شروع کردیم، دلیلی که به خاطر آن چهار ـ پنج سال قبل از انتقاد کردن بر پاکستان دست کشیدم، دلیلی که بر مبنای آن خودمان روند صلح را آغاز کردیم، حتا در شرایطی که این کار خلاف خواسته‎های متحدینِ ما قرار داشت؛ این بود که ما احساس می‏کردیم که راه صادقانۀ غیرسیاسی برای مسألۀ تروریزم وجود ندارد و این کار را بـرای دریـافت راه‎هـای حل انجام دادیم و به همیـن دلیل تا هنوز در این جهت ادامه می‌دهیم.
خبرنگار: آیا احساس می‌کردید که در آن زمان همۀ کارهایی را که در توان‎تان بود، غرض تلاش و متقاعد ساختن دیپلومات‎های امریکایی انجام داده‌اید؟
رییس‎جمهور: بلی، بیشتر از آنچه که در توانِ ما بود.
خبرنگار: آیا در عقب در‎های بسته سروصداها و فریاد‎هایی در جریان ملاقات‎های‌تان وجود داشت؟
رییس‎جمهور: خیلی زیاد.
خبرنگار: بسیار مأیوس‎کننده است؟
رییـس‎جمـهــور: بلی، مـأیوس‎‌کنـنده اسـت و مـأیوس‎ کنــنده بود. (کرزی، ۱۴ سنبلۀ ۱۳۹۱)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.