احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حامد علمی - ۰۸ سنبله ۱۳۹۸
بخش چهلونهم/
فلاچی: به عقیدۀ شما، آیا این پدیدههایِ هنریتان قادر خواهد بود که بشریت را به یک راهِ راست راهنمایی کند؟
پیکاسو: معذرت میخواهم خانم فلاچی، پدیدههای هنریِ من اصلاحکننده نیست، بلکه انعکاسدهنده است.
فلاچی: پس هنرِ شما یک حرکتِ قهقرایی را تعقیب میکند؟
پیکاسو: اما یک قهقراییِ پیشرونده و در راه شرافت انسانی.
فلاچی: فکر میکنم شما نخستین شخصیتی هستید که در دوران زندهگی، کتابها و نشریاتِ متعددی راجع به بیوگرافی و آثار هنری شما نوشته شده است. آیا خود شما از این نوشتهها راضی هستید؟
پیکاسو: با کمال تأسف، هیچ کس با نوشته و آثارِ خود نتوانسته و یا نخواسته است مرا آن طوری که هستم معرفی کند.
فلاچی: عیناً شبیه تابلوهای خودِ شما که با مُدل اصلی فرقِ فاحش دارد.
پیکاسو: اما با یک اختلاف که من در معرفی آثارِ خود ادعای یک موضوعِ خاص را هرگز نکردهام.
فلاچی: و روزنامهنگارها میخواستند آقای پیکاسو را معرفی کنند، به جای آن شخصیتی پیدا شد که خود آقای پیکاسو با ایشان افتخار شناسایی را نداشت.
پیکاسو: واقعاً درکِ خوبی کردهاید!
فلاچی: از حسن نظرِ شما تشکر میکنم آقای پیکاسو، فکر میکنم این روزنامهنگارها که در معرفی شما اشتباه رفتهاند، از ماهیت هنرتان چیزی درک نکردهاند.
پیکاسو: اگر همین حدس شما را قبول کنیم، پس به هنرمندان چه علاقهیی داشتند؟
فلاچی: شاید جریان زندهگی پُرماجرایِ شما با اینهمه رسواییهای عشقی تان دلچسپتر از هنرتان برای ما روزنامهنگارها بوده باشد. همین ماجرا بود که مکتب کوبیسم را به وجود آورد.
پیکاسو: (میخندد) اگر از شما خواهش کنم که دیگر از من سوال نکنید، آزرده نمیشوید؟
فلاچی: علاوه بر اینکه آزرده میشوم، یک سلسله سوالاتِ دیگرِ من باقی مانده است که شما باید جواب بگویید.
پیکاسو: باور کنید هیچ اثر من تا امروز به اندازۀ جواب سـوالاتِ شما مرا رنج نداده است.
فلاچی: آیا نخستینبار است که این اعتراف نجیبانه را میکنید؟
پیکاسو: یعنی چطور؟
فلاچی: یعنی موضوعاتِ تابلوهای شما آنقدر عمق ندارد که شما را به کمپوزیسیون و رنگآمیزی خود زحمت داده باشد.
پیکاسو: برعکس، من در وقت کار از رسایی استعداد کار میگیرم.
فلاچی: و در وقت مصاحبه از نارساییهای اندیشه!
پیکاسو: شاید برداشتِ شما همینطور باشد.
فلاچی: با اجازۀ شما آقای پیکاسو سوال دیگرِ خود را اینطور مطرح میسازم که شما عادتهای بسیار بهخصوصی دارید. مثلاً در وقت نقاشی تا خود را برهنه نکنید، پشت سهپایۀ نقاشی نمینشینید، این عادت بر روی کدام فلسفۀ خاص استوار است، شاید یک نوع مرض است که نابغهها به خود اختصاص دادهاند؟
پیکاسو: (میخندد) برهنه نگویید، بلکه بگویید نیمهبرهنه.
فلاچی: فرض کنیم نیمهبرهنه.
پیکاسو: این کار یکی از عادتهای دوران طفولیتِ من است که وقتی در اسپانیا بودم و کتابهای درسی را مطالعه میکردم، تا نیمهبرهنه نمیشدم حافظهام آنها را نمیگرفت و بهزودی فراموشم میشد… و امروز هم با این تلقین خواه شما او را فلسفه میدانید خواه یک مرض، کارهای هنری خود را آغاز کردهام.
فلاچی: آیا آزمایش نکردهاید که اگر با لباس و بدنِ پوشیده نقاشی مــیکردید، آثــاری بهــتر از امروز پدید میآودیــد؟ به عقیــدۀ من، شاید یکی از علتهایی که اکثر بینندهها در هنگام تماشای آثارتان شما را دشنام میدهند، همین نیمهبرهنهگی باشد.
پیکاسو: چرا شما همین تجربه را برای خود نمیکنید، شاید در نیمهبرهنهگی بهتر از امروز سوالاتِ منطقیتر و مهذبانهتر از طرفِ مقابل بکنید؟
فلاچی: اما من متأسفانه یک نابغه نیستم.
پیکاسو: این کار به نبوغ احتیاجی ندارد، عادت چه پسندیده باشد و چه ناپسند، مربوط به این چیزها نیست.
فلاچی: اما کلمۀ عادت را بر روی این کار نمیتوان گذاشت، این یک حرکتِ خرافاتیست که به شکل یک عادتِ هنرمندانه پیشتان تجلی یافته است.
پیکاسو: به هر صورت از شما قلبا ًسپاسگزار هستم که این راز نهفتۀ مرا که قبلاً در نزد خود من هم مبهم بود فاش ساختید.
فلاچی: آقای پیکاسو از اینکه حاضر شدید به یک سلسله سوالاتِ من جواب بدهید، یک دنیا ممنون و متشکر هستم، امید است در آیندۀ نزدیک بازهم یکدیگر را ببینیم و در پــای مــیز مصاحبه بنشینیم.
پیکاسو: اما آرزومنـد هستـم با فضای خوشبیـنانهتری یکدیـگر را ملاقـات کنیم. همیـشه مدیــونِ تــوجه و شــوخـیهـای شمـا خـواهـم بود. (توکلی، ۱۵۳-۱۵۹)
دیده میشود اوریانا فلاچی خبرنگاری که همواره دربارۀ سیاست و تنازعات بینالمللی مصاحبه مینموده و پای صحبتِ دهها شخصیت سیاسی و نظامی نشسته، با مشهورترین نقاشِ دنیا مصاحبه کرده و چنان سوالاتی را مطرح میکند که گویی خودش در هنر نقاشی متخصص است و از هنرمندانِ قدیمی و سبکهای هنریشان به زیرکی و دقت یاد میکند و دربارۀ پیکاسو مقالات خوانده و حتا از دوستان او نیز نقل قول نموده است. مصاحبۀ فلاچی با پیکاسو، یکی از بهترین مصاحبهها در جهان است که در صدها روزنامه، مجله، جریده و رادیو به نشر رسیده و به حیث یک مصاحبۀ بسیار زیبا، جاودانه شده است.
پرسشهای انتقادی
در این نوع پرسشها، خبرنگار در جایگاه منتقد قرار میگیرد و بیشتر سوالات را با چرا، چه وقت و چگونه آغاز میکند. در این پرسشها مصاحبهکننده دقیقاً متمرکز به هدف میباشد و میتواند سوالاتِ انتقادی را مطرح کند یا نقد دیگران را ذکر نماید. این نوع مصاحبه، چالشی بوده و بیشتر با مقاماتِ مسؤول و کسانی که یک نظر را ارایه میکنند، صورت میگیرد.
نحوۀ ترتیب این نوع مصاحبه، بیشتر وابسته به پالیسی رسانه میباشد و رسانهها یا برنامــههای انتقادی و افشاگرانه، به ایــن نوع پرسشها متوسل میشوند و سعی میکنند تا خلاهایِ موضوعیِ یک برنامه یا سیاست را برملا سازند.
فرید زکریا خبرنگار شبکۀ تلویزیون سی ان انِ ایالات متحدۀ امریکا به تاریخ ۳۰ حمل ۱۳۸۷ با حامد کرزی رییسجمهور اسلامی افغانستان، یک پرسشِ کاملاً انتقادی را مطرح نموده و گفت که «شما اخیراً قانونی را به نام قانون احوال شخصیۀ اهل تشیع توشیح کردید، به اساسِ این قانون زنان باید قبل از ترک منزل، از شوهرانشان اجازه دریافت کنند و نیز اینکه این قانون به شوهران اجازه میدهد تا با خانمشان با اکراه و فشار همبستری نمایند. رییسجمهور بارک اوباما این قانون را شنیع خوانده است. شما گفتید غربیها در این موضوع مداخله میکنند، اما حالا شما میبینید که زنانِ افغانستان خود علیه این قانون مظاهره میکنند. جناب رییسجمهور، شما چرا این قانون را توشیح کردید؟ (علمی۲، ۵۶۹)
پرسش بالا، کاملاً یک سوالِ انتقادی است و خبرنگار خواسته دربارۀ امضایی که رییسجمهور در پای یک سند نموده، وی را به چالش بکشد و برای اینکه سوال، نظرِ شخصیاش شمرد نشود، از رییسجمهورِ ایالات متحدۀ امریکا و تظاهراتِ زنان یاد کرده است.
Comments are closed.