پُست مدرنیسم یا فرا نوگرایی

گزارشگر:پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری - ۱۰ سنبله ۱۳۹۸

mandegarدر گذشته‌ها آثار خلق شدۀ هنرمندان مـُـدرن قابل شناخت بودند؛ لیکن در شرایط موجود کثرت‌گرایی، اکثراً به صورت ارتجاعی‌ترین آفریده‌ها تبلور یافته که همچو آثار هنری معنای آن را نمی‌رساند که برای معاصرانش چه ارزشی را در پی دارد. بربنیاد این تعریف، پـُـست مدرنیسم (فرا نوگرایی) برای هنرمندان تازه وارد یا تازه کار می‌تواند ملال انگیز و اندوهگین نیز واقع شود.
فرانسویان از جمع نظریه‌پردازان و نوابغ پــُــســت مدرنیسم (فرا نوگرایی) شمرده می‌شدند. نیچه، هایدگر، فروید و دیگران به عنوان نیاکان پــُــســت مدرنیسم به شمار می‌روند که اندیشه‌های آنان در ظهور و پیدایش پــُــســت مدرنیسم اثرگذار بود که پس از دوران مدرنیسم (نوگرایی) نیز اُفت‌وخیز آن را به تجربه گرفتند و واقع‌بینانه‌تر به صحنه‌ها، دل و جان بخشیدند.
دورۀ پـُـست مدرنیسم (فرا نوگرایی) را که به گونه‌های پروژه‌ها، ساختمان‌ها، شهرک‌های بزرگ و عصری قامت برافراشته اند و مملو از اشاره، تمثیل و اسطوره بودند و از ارایه پاسخ به پرسش‌ها خویش را عاجز تصور می‌کردند. همچنان به پذیرش جهات خوب و بد آموزه‌ها تأکید می‌ورزیدند که آن را پـُـست مدرنیسم (فرا نوگرایی) می‌گفتند.
مبتنی بر آنچه که در فوق درج شده، نگرش مورخانی را بر می‌تابد که باورمند بودند: اصطلاح پـُـست مدرنیسم یا همان فرا نوگرایی به سال ۱۹۷۵ میلادی بر می‌گردد و موسس آن را یک‌تن از معماران مطرح بهنام ـ چارلیز جِینکِس می‌شناسند. هواداران پـُـست مدرنیسم، خویش را با کاروان زمان، سازگار و هماهنگ تلقی می‌کردند. آنان در پی قهرمانی نبوده و از کارهای انقلابی نیز گریزان به نظر می‌رسیدند.
تاریخ؛ هیچ‌گاهی کامل و فراگیر پنداشته نمی‌شود. همواره حوادث جدید به وقوع می‌پیوندند و تصور ما را نسبت به گذشته عوض می‌کند و به محصول کاری گروه‌هایی که مصروف پژوهش‌ها می‌باشند، صحه می‌گذارد و سبک، شخصیت و میتود کار آنها را ارزش‌یابی می‌دارد.
از لحاظ لغوی، پـُـست ـ تداوم جریانی را در خاطر تداعی می‌کند و پـُـست مدرنیسم (فرا نوگرایی) به معنای پایان مدرنیسم (نوگرا) نیست؛ بلکه نقد یا برخورد نقادانه بر مدرنیسم و تداوم آن می‌باشد. همچنان معنای این اصطلاح در زبان فارسی ـ پسا مدرنیسم، فرا نوگرایی و فرا مدرنیسم نیز برگردان شده است. کاربُرد گسترده اصطلاح پسامدرنیسم در تاریخ ادبیات پیش از جنگ جهانی اول در کشور هسپانیه معمول گشت و در امریکای لاتین در سال‌های میان دو جنگ جهانی هم از آن بهره‌برداری صورت گرفت.
پسا مـُـدرن به پرسش‌های اصلی مدرنیسم پاسخ ارایه می‌دارد؛ به گونه‌یی که آگاهانه می‌شود به رموز آن پی برد. بنابرآن، نباید واژۀ پـُـست مدرنیسم (فرا نوگرایی) را با واژه‌های جامع فرا مـدرن و فرا صنعتی، خلط نمود.
خصوصیات جامعۀ صنعتی عبارت اند از:
۱- به وجود آمدن دولت‌های ملی در ماحول فرهنگ و زبان مشترک
۲- تجارتی شدن تولید
۳- تسلط تولیدات ماشینی
۴- شهری شدن جامعه
۵- رشد همگانی سواد و تحصیلات
۶- عقلانی شدن حیات اجتماعی
۷- برخورداری مردم از حق رأی
ویژه‌گی‌های پـُـست مدرنیسم یا فرا نوگرایی که با توسعه و پیشرفت علوم، تحقق می‌پذیرد به گونه‌یی زیر پیشکش می‌گردد.
۱- توجه به موسیقی راک
۲- تماشای برنامه‌های غربی
۳- خوردن غذای مـکــدونـالـد
۴- انجام بازی‌های کمپیوتری
۵- استفاده از لباس خارجی و جراب‌های آرامش بخش ساخت جاپان.
پس می‌شود گفت که پــُــســت مدرنیسم، واکنش و عکس‌العمل در برابر وضعیت‌ها، نهادها، مـُـدها و جریان تحولات در آینده است.
دنیای پــُــســت مدرنیسم (فرا نوگرایی)، تصور افراد و شکل‌دهندۀ رفتار فردی، اجتماعی و سازمانی است. پــُــســت مدرنیسم، مجموعی یافته‌هایی است که بعد از مدرنیسم مطرح شده که رویکردی در تقابل با آینده را دارا می‌باشد.
در حوزۀ کاری دست‌اندرکاران علوم اجتماعی (Social Sciences) عبور از دوران نوگرایی به عصر پــُــســت مدرنیسم مستلزم دسترسی به شاخصه‌های زیر می‌باشد:
۱- عبور از جهانی که در آن سلسلۀ مراتب موجود بود به جهان چندین مرتبه‌یی
۲- تأکید به نامعین بودن جهان به جای پیش‌بینی‌های قبلی
۳- باورمندی به وجود رابطۀ علت و معلول و گذار از عینیت‌گرایی (Objectivism) به مرحله ژرف اندیشی (Thoughtfulness)
به مقصود رسیدن به این اهداف به معرفی سازمان‌های فرا نوین، پــُــســت مـُـدرن و فرا نوگرا می‌پردازیم:
تفاوت اساسی میان پیش نوگرا، نوگرا و فرا نوگرا فقط در تغییر روایات نهفته است؛ به این معنا که فرا نوگرا ـ روایتی را مطرح می‌نماید و روایت‌های رقیب را جایگزین می‌سازد و فرا نوگرایان با مطرح کردن پدیده‌ها و ارزش‌های نوگرا در تقابل قرار می‌گیرند و برضد آن می‌ایستند.
سازمان‌ها در پیاده شدن نوآوری قادر به پیش‌بینی تغییرات احتمالی برای ماندگاری خود به طور مستمر، اندیشه‌های جدید را پیشکش می‌کنند. این‌گونه ارزش‌ها نزد افراد سازمان‌ها با واقعیت‌ها، توان تغییر همزمان را نیز در پی دارند.
اختراعات، مفهوم نوآوری را ارایه می‌دارد و سازندۀ فرا نوگرا باید توان‌مندی گروه کاری‌اش را در استقامت نوآوری، رهبری و مدیریت نماید. سازمان‌دهنده‌گان فعال در عمل به ساختارهای عمودی شکل، در جمع‌آوری اطلاعات و جایگزینی سلسلۀ مراتب، سازمان‌های نوگرا را به اصولی سازمان‌های افقی تشویق و ترغیب می‌کنند و از این طرق افراد قادر می‌گردند تا در رسیدن به اهداف، صدا و مشارکت اشخاص را تعمیم بخشند و در تصمیم‌گیری‌ها و نگرش‌های فرا نوگرایانه‌شان، هم صدایی آنها را جلب نمایند.
شیوه مسلط دیگر کار آفرینی در مدیریت پــُــســت مدرنیسم در تقابل با هماهنگی مطرح می‌شود. درهم آفرینی از ابزارهای غیررسمی و هماهنگی گروه‌های کاری به وسیلۀ خود ایشان استفاده به عمل می‌آید و اینگونه تدابیر در راستای تبادلۀ ـ اطلاعات و معلومات انجام می‌گیرد و راه را برای بهبود مشارکت و فعالیت‌هایی سازمانی می‌گشاید و وسیله‌یی برای تقویت تعامل‌های اجتماعی به شمار می‌رود و همچنان عامل اقدام جمعی، افزایش تحمل، بالنده‌گی اندیشه‌های جمعی و رشد راه‌های نو برای حل مسایل را می‌تواند محراق توجه قرار دهد.
خود کنترلی از راه پذیرش مسوولیت فردی برای کارهایی ممکن می‌باشد که سازمان‌های پــُــســت مـُـدرنــیــست (فرا نوگرا)، اساس رابطه و حضور را به ارزش‌ها و گرایشات، مشترک گذاشته و مشکلات انضباطی در روند خود کنترلی را به کمترین میزان تقلیل می‌بخشد.
تقسیم کار باید بر بنیاد تنوع و تفاوت تنظیم گردد. تخصصی کردن کارها تا کسب اشتغال در سطوح ناچیز، بر محور گسترده‌گی آن مرتبط بوده که پیامد تفکر تحلیلی پنداشته می‌شود. ترکیز به سازمان‌های فرا نوگرا (پــُــســت مدرنیسم) بر تصامیمی براساس ارزش‌ها و احساسات افرادی متکی است که در آن رسالت غیررسمی از جایگاه ویژه‌یی برخوردار بوده و می‌باشند و از طرق تفکر تحلیلی و تفکر ترکیبی، ارزشیابی‌های همه‌جانبه را به کار و توسعۀ فرهنگی با کیفیت ممکن می‌سازد.
در سازماندهی جریانات فرا نوین به ریشه‌یابی‌های ترکیبی از مدل‌های عقلانی بر قراین و شواهد استوار بوده و اینگونه برخورد متفاوت، رهبران عمل‌گرا را در برابر رهبران تحول‌آفرین قرار می‌دهد. رهبران عمل‌گرا عمدتاً گرایشات شان را به پاسداری از حاکمیت قانون، بهبود در کیفیت از طریق تعامل و ارتقای انگیزه در فعالیت‌های همکاران تیم معطوف می‌سازند.
رهبران تحول‌آفرین از طریق ایجاد یک سیستم، همکاران‌شان را تشویق و ترغیب می‌دارند، به رویدادهای کهنه با دید نو نگریسته و در غلبه به آن، دسترسی یافته و اهداف استراتژیک اینگونه روندها جز تلاش و سخت‌کوشی چیز دیگری نخواهد بود.
رهبران فرا نوگرا اتکا به همکارانی داشته و به آنان ـ دانش، تجربه و مهارت را از جمع اولویت‌ها مطرح کرده و شایسته‌گی‌های کلی مدنظرشان می‌باشند.
از آنچه به رشتۀ تحریر درآمد، در فرجام ما را به این نتایج می‌رساند که: دنیای معاصر، نیازمند سازمان‌های جدید بوده و این ضرورت از طریق نماینده‌گان نسل امروزی با ابراز نگرش معاصر در تصامیم قادر به بیرون رفت از روابط پیچیده سازمانی، خویش را مسوول می‌پندارند. همچنان لیدران سازمان‌های فرا نوگرا، خلاقیت را در همکاران خویش رشد و پرورش می‌دهند و قادر به رویارویی به حل مسایل داغ تکنالوژیکی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‌باشند و تحمل‌پذیری آنها عاملی می‌شود که به متحول‌ها نیز عطف توجه به خرج دهند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.