احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:گلاب میر رحمانی - ۱۵ سنبله ۱۳۹۸
پس از پایان دور نهمِ گفتوگوهای صلح میان امریکا و طالبان، وقتی زلمی خلیلزاد نمایندۀ امریکا در امور صلح افغانستان به کابل آمد، مردم واقعاً از پیامدهای امضای توافقنامۀ این کشور با طالبان در موجی از نگرانی فرو رفتند ولی در این میان ارگ وارد مرحلۀ شوک و وارخطاییِ پیش از وقت شد. از یک طرف، موضوع توافقنامۀ صلحِ طالبان با امریکا و از طرفِ دیگر آیندۀ نامعلومِ تیم ارگ در این گفتوگوها و از جانب دیگر فشارهای نظامی دیوانهوارِ گروه طالبان بر غیرنظامیان در کابل و شدت بخشیدن به جنگها در چند ولایتِ کشور به صورت همزمان، محمداشرف غنی را به مرحلۀ جنون رسانده است. او که بهشدت دلبستۀ چوکی و قدرت شده است، بدون آنکه تمرکز فکری داشته باشد و یا در این مورد بخواهد به صورتِ عقلانی فکر کند و چارهاندیشی عقلانی داشته باشد، حرفهایی میزند که هیچ تناسبی با وضعیت جاریِ کشور ندارد.
چندی پیش آقای غنی به صورتِ پیوسته از اکمالِ فصل ناتمامِ امانالله خان و بعد سردار محمد داوود خان سخن میگفت، ولی با آمدن خلیلزاد به کابل، ارگنشیان به یاد داکتر نجیبالله افتادهاند و حالا اکمال فصل ناتمامِ او را در دستورِ کار قرار دادهاند. در حالی که وضعیت پیچیده و بحـرانی کشور در شرایط فعلی به تدبیر عقلانی، خردمندی سیاسی و راهگشاییِ مدبرانه نیاز دارد. آقای غنی که کُلِ هراس و ترسِ او برای از دست رفتنِ قدرت است، مثل زنبورگزیدهها به دورِ خود میپیچد و در و دیوار رسانهها را از تبلیغات و تصویرهای عجیب و غریب و گاه خندهآورِ خود پُر کرده است. همین مانده که آقای غنی در چنین شرایط حساسی از تاریخ کشور، دستور صادر کند که مردم برای نشان دادن وفاداریِ خود به شخص او، تصویرهایش را به دروازههای خانههایشان نصب کنند، تا ایشان به این صورت حس اعتماد به نفس بهدست آورده و حداقل بتواند بدون دیدن کابوسهای وحشتناکِ از دست دادن ارگ، لحظاتی آرام گیرد.
این مسخرهبازیها در زمانی صورت میگیرند که کابل در میان موجی از خون و وحشتِ ناشی از حملات انتحاریِ مرگسالاران دست و پا میزند و هیچ نشانهیی از تدبیر امنیتی و نظامی برای جلوگیری از حملاتِ وحشیانۀ گروه طالبان وجود ندارد. آقای غنی پس از پنج سال ناکامیهایِ متواتر و ثابتشدۀ معصوم استانکزی رییس پیشین امنیت ملی، با تأسفِ تمام استعفای او را منظور کرد و به جایش فردی ناکامتر از او را که هیچ و هیچ صلاحیت، تجربه و آگاهیِ استخباراتی و امنیتی ندارد، نامزد پستِ امنیت ملی کشور کرد. آیا با رفتن استانکزیِ ناکام و آوردن چهرهیی ناکامتر از او میتوان امنیت کابل و کُل کشور را تأمین کرد؟ آیا از چنین اشخاصِ فاقد صلاحیت که فقط یک خصوصیتِ بارز دارند و آنهم ارادتِ فریبکارانه و دروغین به شخص آقای غنی و در اصل ارادت به پُر کردن جیبهای خود، کاری برای بهبود وضعیت امنیتیِ کشور ساخته است؟
آقای غنی در پایانِ راهِ خود هر لحظه اشتباهی را با اشتباهِ دیگر پُر میکند. او فکر میکند که اگر این افراد در اطرافِ او نباشند و کار را به دیگرانی که او به آنها اعتماد ندارد بسپارد، ممکن است که آنها از ارگ بیرونش کنند و او بر گلیم ماتمِ از دست دادنِ قدرت بنشیند. در همین حال، آقای غنی برای حل مشکل توافقنامۀ صلح با طالبان، کولهپشتیاش را بسته و میخواهد رهسپار کاخ سفید شود و یا شاید هم تا به حال رهسپار شده باشد. در حالی که اصلِ مسأله دیگر از کاخ سفید بیرون افتاده و نیاز به فکر و چارۀ ملی دارد.
آقای غنی اگر توانایی قانع کردنِ جامعۀ جهانی و از جمله امریکا را میداشت، در طی پنج سالِ گذشته اینقدر روابط افغانستان و امریکا تیره و تار نمیشد. آقای غنی نتوانست روابط خارجیِ کشور را متناسب به منافع ملی مدیریت و رهبری کند و نگذارد که همه چیز به صورتِ یکجانبه در اختیارِ امریکا قرار بگیـرد. آقای غنی هرچند هیچ شباهتی با هیچ یک از زمامدارانِ پیشین که او از آنها نام میبرد و دوست دارد مثل آنها دیده شود، ندارد؛ ولی با رهبران حزب دموکراتیکِ خلق افغانستان در این روزها گاهی شباهتهایی به امر میرساند. از جمله سفرِ او به امریکا و توسل جستن به کاخ سفید از جلوههای چنین شباهتی میتواند باشد. در حاکمیت حزب دموکراتیک خلقِ افغانستان هم رهبران حکومت به محض اینکه به مشکلی مواجه میشدند، فوراً به سوی مسکو میشتافتند. کما اینکه گفتوگوهایی که به امضای موافقتنامۀ ژنیو در زمان داکتر نجیبالله منجر شد، شباهتهایی با گفتوگوهای فعلیِ امریکا با طالبان دارد. اما متـأسفانه در آن زمان و هم در این زمان، رهبران افغانستان که خود را متکی به هدایات بیرونی میدانستند، نتوانستند درک کنند که کلید حل بحـرانِ افغانستان را در خود این کشور میباید جستوجو کردـ هرچند که ممکن است تلاشهای جهانی و منطقهیی نیز به پیشرفت این روند کمک برساند.
آقای غنی شانس مدیریتِ گفتوگوهای صلح و حتا کشور را از دست داده است؛ او با بیکفایتی افغانستان را وارد چنین مرحلۀ خطرناکی ساخت. او اگر کمی هم سیاست و درایت میداشت، بهسادهگی میشد که افغانستان را از وضعیتِ فعلی نجات بخشید، ولی افسوس که قدرت قوۀ تعقل را از او گرفته و کاملاً کر و کورش نموده است.
Comments are closed.