احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۱۶ سنبله ۱۳۹۸
اشرفغنی که حالا نه مشروعیت سیاسی دارد و نه هم اعتباری در میان جامعۀ جهانی و تنها یکی از نامزدهای انتخابات سالِ روان ریاست جمهوری میتواند حساب شود، به دلیل اینکه قدرت سیاسی را قبضه کرده، میخواهد ظاهراً به نمایندهگی از افغانستان راهی واشنگتن شود تا در مورد پیشرفتهای مذکراتِ صلح با مقامهای امریکا ـ در صورتی که او را به حضور بپذیرند ـ، با برخی از سناتوران و اعضای کانگرسِ آن کشور دیدار و گفتوگو کند. آقای غنی آنگونه که ارگ گفته بود، باید روز شنبه به امریکا سفر میکرد ولی سفرِ او در این روز انجام نشد و به روزِ نامعلومی از سوی ارگ حوالت یافت. در ضمن ارگ تلاش دارد که این سفر را رسمی و گویا بر مبنای دعوت کاخ سفید نشان دهد. در حالی که هیچگونه دعوت رسمی از آقای غنی به امریکا صورت نگرفته و احتمال اینکه او نتواند با هیچ یک از مقامهای بلندپایۀ امریکا دیدار کند، بسیار زیاد است.
به نظر نمیرسد که در این سفر، دونالد ترامپ رییس جمهوری امریکا حاضر شود آقای غنی را ببیند. رییس جمهوری امریکا اگر قرار میبود با اشرفغنی دیدار کند، کاخ سفید از قبل چنین برنامهیی را اعلام میکرد. پس نباید انتطار داشت که سفرِ آقای غنی اگر به امریکا انجام شود، سفر پُراهمیت و پُردستاوردی باشد. همین حالا که سفر او به دلایل ناروشن به تأخیر افتاده، یک عالم ظن و گمان را تقویت کرده است. احتمال اینکه امریکا به اشرفغنی اجازۀ چنین سفری را نداده باشد و یا به عبارت دیگر ویزای ورود به این کشور برای او صادر نشده باشد، بسیار زیاد است. هرچند که آقای غنی شهروندی امریکا را دارد و سفر به این کشور برای او به معنای رفتن به خانهاش است؛ اما در حال حاضر از آنجایی که وی خواهد به عنوان زمامدارِ ارگ به امریکا سفر کند، ممکن است که کاخ سفید اجازۀ چنین سفری را به او نداده باشد.
آقای غنی از چندی به اینسو که گفتوگوهای صلحِ امریکا با طالبان وارد مراحل حساسِ خود شده، در پی لابیگری در میان سیاستمدارانِ امریکایی است تا به این وسیله بتواند برای خود موقعیتی دستوپا کند؛ موقعیتی که در گذشته به اندازۀ کافی قوی بود، ولی در سالهای پسین به دلیل عدم توانایی آقای غنی در پیشبرد سیاستِ دقیق و سنجیدهشده با کشورهای جهان و از جمله کشورهای دارای روابط استراتژیک با افغانستان، بسیار در سطح نازل قرار گرفته است. مقامهای بلندپایۀ امریکا دیگر به آقای غنی به عنوان سیاستمداری خبره و توانمند که توانایی ادارۀ یک کشور را داشته باشد، نگاه نمیکنند. او از چشم متحدان سابقِ خود افتاده و به مهرهیی سوخته مبدل شده است. همانگونه که شاه ایران، انورالسادات و حسنی مبارک رهبران پیشینِ مصر در برهههای خاصی از زمان از چشم امریکاییها افتادند. آقای غنی نیز دیگر از چشم امریکاییها که زمانی دستِ او را به عنوان رییس حکومت وحدت ملی بلند کردند، افتاده است و حالا به سانِ یتیمی بیپناه این در و آن در را میزند.
اُمید آقای غنی این است که با رفتن به امریکا و لابیگری برای خود، موفق شود که ذهنیتِ کاخ سفید را نسبت به خود و آنچه که در افغانستان میگذرد، مساعد سازد. هدف اصلیِ او یافتن راهحلی منطقی و منطبق با منافع ملی کشور برای پایان جنگ و یا رسیدن به توافق با طالبان نیست، بل میخواهد که امریکاییها از او به عنوان زمامدار افغانستان حمایت کنند و بگذارند که انتخابات برگزار شود، آنهم انتخاباتی که به او فرصت دهد که با تقلب و مهندسیِ آرا یک بارِ دیگر خود را بر مردم افغانستان تحمیل سازد.
آنچه را که این روزها برخی از سخنگویانِ برحال و برکنار شدۀ آقای غنی در فضای مجازی نشر میکنند، افتضاح است و نشاندهندۀ جاهطلبی و مقامپرستیِ او در بحبوحۀ یک جنگ خانمانسوز و ویرانگر در کشور است. جنگی که دیوانهوار هر روز دهها تن از شهروندان بیگناهِ کشور را میبلعد و قربانی میکند. در چنین شرایطی آقای غنی یکنفس از پیـروزی در انتخابات آینده خبر میدهد و خود را زعیم دورانسازِ کشور قلمداد میکند. زعیمی که به گفتۀ دروغپردازانِ ارگ تا به امروز، افغانستان از درایت و دوراندیشیِ او به دور بوده است.
آقای غنی به جای اینکه به فکر چارهاندیشی برای وضعیت بحرانی و خطرناکِ کشور باشد و از ریخته شدنِ خونهای بیشتر جلوگیری کند، از جنگی سخن میگوید که به زعم ارگنشینان شاید تا چهل سال بعد هم ادامه پیدا کند، تا به صلحی به گفتۀ آنها “آبرومندانه و پایدار” برسند. وضعیت فعلیِ کشور دلیل روشنِ نارکارآمدی دستگاه فعلیِ حکومت به رهبری آقای غنی است و اگر این حکومت بازهم دوام پیدا کند، حاصلی جز ویرانی و کشتارِ بیشتر نخواهد داشت. هرقدر زودتر به سلطۀ آقای غنی پایان داده شود، احتمال اینکه افغانستان از وضعیت بحرانی فعلی بیرون شود، بیشتر است.
بحث بر سرِ گفتوگو و سازش با گروه طالبان و یا گروههای همردیف با آن نیست، بل بحث اصلی بر سرِ زعامت و حکومتی است که توانایی بسیج دوبارۀ مردم را به دور آرمانها و منافع واحد ملی داشته باشد. آقای غنی کسی نیست که از چنین درایتی برخوردار باشد و یا خواهانِ این باشد که مردم افغانستان به صورتِ یکپارچه و متحد برای کشورشان مبارزه کنند. در بهترین تعریف، او یک تیکهدار قومی است که نفاق و فاصلهافکنی در میان مردم را ترویج کرده و ادامه میدهد.
Comments are closed.