گزارشگر:محمداکرام اندیشمند - ۲۳ سنبله ۱۳۹۸
احمدشاه مسعود از مردانِ شهیر و اسطورهییِ دو دهۀ اخیر هزارۀ دومِ عیسوی است. مسعود نهتنها در این سالها، نامی متنساز برای تاریخ افغانستان و شخصیتی نقشآفرین در تحولات سیاسی ـ نظامی و حتا اجتماعیِ این کشور شمرده میشود، بلکه نامِ او برای مردمِ اهلِ تاریخ و سیاست در اقصا نقاط جهان، نامی آشنا و پُرآوازه است. زیرا مسعود در دو دهۀ اخیرِ عمرِ خود علیه دو تجاوز خارجی به مبارزه برخاست و جانش را در این راه قربان کرد: دفاع در مقابلِ تجاوز نظامی شوروی و ایستادهگی علیه تجاوز غیرمستقیمِ پاکستان و تروریسم بینالمللیِ مورد حمایتِ اسلامآباد و متحدان عربی و عجمیاش.
تعریفی متفاوت با دوستان و دشمنانِ بسیار
از احمدشاه مسعود به عنوان شخصیتِ معروفِ سالهای پایانی قرن بیستم، تعاریف و شناختهای متفاوت و متضاد ارایه میشود. دوستان و مخالفانِ مسعود که شماری هم با او دشمنی و خصومتِ کینهتوزانه دارند، از او تصویرها و تعاریفِ متفاوت ارایه میدهند.
تصویر ارایهشده توسط مخالفان و بهخصوص دشمنان مسعود، در نقطۀ مقابل تصویر ارایهشده توسط دوستان و هوادارانِ او قرار داردـ هرچند که شماری از دشمنانِ او بهویژه نیروهای ارتش سرخِ شورویِ سابق که در میدانهای جنگ با او مقابله کردهاند، تصویری از یک دشمن قابلِ حرمت ارایه میکنند. جنرال لیخافسکی از جنرالان قوای شوروی در دهۀ هشتاد میلادی در افغانستان مینویسد: «احمدشاه مسعود یکی از برجستهترین و برازندهترین سران ضد انقلاب است. احمدشاه مسعود با مخالفتِ دو آتشه با ساختار دولتی موجود در افغانستان، رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حکومت را دشمنان شخصی خود میپندارد. او یک ملیگرای پُرشور است. ضد شوروی است و ضد حضور سپاهیان شوروی در افغانستان اقدام میکند. او یک رهبر با اراده، پُرشور، قاطع و دلیر است. در دستیابی به اهداف مطرحشده پیگیر است. عزم خدشهناپذیر دارد. و به قول خود پابند است…».
شماری از مخالفان و دشمنان احمدشاه مسعود که مخالفت و خصومتشان، ریشههای ایدیولوژیک دارد و یا از نگرشِ برتریجویانۀ قومی و حسادتهای شخصی ناشی میشود، تصویری غیر واقعی و ناعادلانه از مسعود ترسیم میکنند.
تردیدی نیست که احمدشاه مسعود نیز مانند بسیاری از مردان معروف و مبارزِ جهان، دارای نقاط ضعف و قوتی بوده و او نیز خبطها و اشتباهاتی در دوران مبارزه داشته است؛ اما آنچه که هیچ انسان منصفی نمیتواند انکار کند، نبوغ، شجاعت، فداکاری و قهرمانیِ مسعود در دفاع از میهن و مردمش است. زندهگیِ مبارزاتی مسعود شاملِ چهار دورۀ متمایز اما پیوسته میباشد:
۱- قیام علیه حکومت محمد داوود از آدرس نهضت اسلامی یا جریان اسلامگرای افغانستان
۲- جنگ و جهاد علیه حکومت حزب دموکراتیک خلق و نیروهای شوروی
۳- دوران حکومت مجاهدین و رهبری وزارت دفاع این حکومت
۴- دوران مقاومت در برابر طالبان، القاعده و تجاوز غیرمستقیم پاکستان.
دوستان و هواداران احمدشاه مسعود، به ویژه نسل جوان و پس از او که در آرزوها و اهداف سیاسی و اجتماعی خود پیوندهای تنگاتنگی را با او مییابند، مسعود را به گونههای متفاوتی معرفی میکنند و از باورها و اندیشههای او تصاویر مختلفی ترسیم میکنند: شماری، احمدشاه مسعود را با چگوارا مقایسه میکنند؛ برخی او را یک مجاهدی بنیادگرا و افراطی میپندارند؛ بعضی از نوگرایی و میانهروی دینیِ او سخن میگویند؛ و جمعی هم او را ملیگرای مخالف با بنیادگرایی اسلامی میشناسند، در حالی که این تعاریف و شناخت از مسعود نارسا و معیوب است.
حقیقتِ سجایا و شخصیتِ مسعود را چه چیزی تشکیل میداد؟
ریخت ظاهری
احمدشاه مسعود مردی با قد متوسطِ مایل به بلندی بود. پوست گندمیِ صاف و روشن داشت. چشمان سیاه تیزبین، نافذ و کنجاوش نظر هر بینندهیی را جلب میکرد.
دارای سر بزرگ با موی مجعد انبوه و سیاه بود که در سالهای اخیر سفیدیهایی میان موی سرش به چشم میخورد. ریشش برخلاف موی سرش باریک و اندک بود.
بینی عقابی و روی استخوانی داشت. بدن ماهیچهدار و عضلاتی، شانه و سینۀ فراخ و شکم فرو رفته داشت. در مجموع ریخت ظاهریاش زیبا و جذاب بود.
البسه
در لباس پوشیدن با سلیقه و پاک مینمود. لباسهای روشن و بیشتر رنگ کریمی متمایل به خاکی و رنگ آبی روشن را میپسندید. در تمام روزهای دوران جهاد و مقاومت و ایام کار رسمی، دریشی نظامی به رنگ خاکستری و یا سبز کمرنگ به تن داشت. دایم به سرش کلاه پکول میگذاشت که به یک طرفِ سر تمایل پیدا میکرد. بیشتر اوقات به خصوص در سالهای جهاد و یا جنگ با قوای شوروی، دستمال به گردنش میآویخت. در لباس پوشیدن و سخن گفتن و رفتار خویش از کسی تقلید نمیکرد. برعکس، اطرافیان، همرزمان و کسانی که حتا او را از نزدیک ندیده بودند، میکوشیدند که از وی تقلید کنند.
زبان
زبان مادریاش فارسی بود که آن را به لهجۀ خاص درهمآمیختۀ پنجشیری و کابلی صحبت میکرد. زبان پشتو و اردو را میفهمید و به زبان عربی آشنایی داشت. به زبان فرانسوی میتوانست سخن بگوید. هیچگونه تعصب و برتریجویی زبانی نداشت.
ورزش
به ورزش علاقهمند بود. ورزش صبحگاهی را ترک نمیکرد. با ورزشهای بوکس، تکواندو، فوتبال، والیبال و شنا آشنایی داشت و گاهی در اوقات فراغت به فوتبال و شنا میپرداخت.
رنگها و غذاها
از رنگها رنگ آبی، از غذاها شوربا، از میوهها سیب و اَم و از سلاح دستی کلاشینکوف را بیشتر میپسندید. چای مینوشید و بهصورت مداوم با چای از میوۀ خشک و شیرینی استفاده میکرد. اکثر اوقات، غذا را با قاشق و پنجه تناول میکرد.
رفتار ظاهری و برخورد با مردم
در راه رفتن با تندی و استواری قدم برمیداشت. در مصافحه دست میداد و کمتر آغوش باز میکرد. از رویبوسی بهجز در موارد استثنایی که مجبور نمیشد، اجتناب میکرد. نسبت به اطفال شفقت و مهربانی داشت. با بزرگان و اهل علم و فضل با احترام و تواضع برخورد میکرد.
در حالت خشم و قهر بر کسی، سخن ناسزا به زبان نمیآورد. با دوستان و یارانش صمیمی بود و در برابر دشمنان، گذشت و مدارا داشت. با اسیرانِ دشمن برخورد نیک و بشردوستانه میکرد و در نگهداری آنها، به اصول اخلاقی پایبند بود.
در برخورد با عامِ مردم با گشادهرویی و به دور از تظاهر عمل میکرد. عمل زشت و خلاف قانون و مصالحِ عامه را تقبیح میکرد و عاملینش را بد میدید. از ستمگر و ستم و از فساد و بیعدالتی تنفر داشت و در برابر ظلم و بیعدالتی بهشدت میایستاد و مخالفت میورزید. تظاهر و ریاکاری را نمیپسندید. تملق را نکوهش میکرد. در انظار عامه کمتر ظاهر میشد.
شیوۀ تکلم و تفهیم
سخن و کلامش همیشه شفاف و کوتاه بود. اصطلاح «جان گپ» را در گفتوگو با طرف به کار میبرد. با اختصار و روشنی «جان گپ» را به مخاطب ارایه میکرد و از مخاطب نیز میخواست تا «جان گپ» را بگوید.
گپِ جانبِ مقابل را بهدقت میشنید. در گفتوگوها و پرسشها، حاضرجواب بود. قدرت درک و تفهیمش در سطح عالی قرار داشت. برای افرادی که در پای کلامش مینشستند، شخصیتی جاذب و قابل اعتماد محسوب میشد. صولت و صلابت شخصیتش، مخاطب را تحت تأثیر و نفوذ میگرفت.
هر کسی که به احمدشاه مسعود نزدیک میشد، خود را در افکار و آرمان با وی هماهنگ و همسو احساس میکرد، از همراهی و یاری با او لذت میبرد و به وجد میآمد.
شجاعت و پایداری
در سختیها و ناامیدیهای مبارزه، شجاعت و پایداریِ شگفتانگیز داشت. هیچگاه بیروحیه و ناامید نمیشد. اراده و تصمیم محکم و غیرقابلِ تسخیر داشت. در اندیشه و عملکرد خویش، با عقلانیت برخورد میکرد. از پذیرش و عمل بر مبنای عاطفه و احساسات دوری میجست. از همین جهت در امور نظامی و عملیات جنگی به کار اطلاعاتی و کشف اهمیت اساسی میداد. در نتیجۀ این روش در سالهای جنگ با قوای شوروی، شبکۀ اطلاعاتیِ بسیار نیرومند و منظمی را به وجود آورد. به شورا و مشورت اهمیت جدی میداد و اغلب بدون مشورت و دقت عمیق، به کار و عملی اقدام نمیکرد.
کتاب و مطالعه
به کتاب و مطالعه، دلچسپی و علاقۀ مفرط داشت. در هر حالتی، کتاب را با خود انتقال میداد و از هر فرصتی برای مطالعه استفاده میکرد. مباحثه و مناظرههای علمی، سیاسی و ادبی را با دانشمندان و روشنفکران میپسندید. به شعر فارسی علاقهمند بود و دیوان شعرِ حافظ شیرازی را اکثر اوقات با خود داشت.
دینداری و تقوا
احمدشاه مسعود انسانی سخت متدین و پرهیزگار بود. دین را عامل اصلی در کمال شخصیتِ انسان تلقی میکرد. نمازهای پنجگانه را در وقتش با جماعت ادا میکرد. همیشه با وضو بهسر میبرد. قبل از رفتن به خواب شبانه، نماز تهجد میخواند.
بینش و باور سیاسی
احمدشاه مسعود عضو جمعیت اسلامی افغانستان تحت رهبری و ریاست استاد برهانالدین ربانی بود که در اواخر سال ۱۳۶۲ خورشیدی سازمان نظامی سیاسیِ نیمهمستقل «شورای نظار» را تأسیس کرد. وی شورای نظار را، تشکیلات مستقل از جمعیت اسلامی نمیپنداشت و علیرغم دیدگاه انتقادی در برابر شیوۀ رهبری استاد ربانی در جمعیت، به زعامت و ریاستِ او حرمت میگذاشت. وی پس از تصرف کابل و تشکیل دولت مجاهدین، شورای نظار را در تابستان ۱۳۷۱ طی اجلاسی در جبلالسراج منحل اعلان کرد.
احمدشاه مسعود در باور سیاسی خود، یک اسلامگرای معتدل با تلفیقی از نوگرایی و سنت بود. او به ایجاد تعادل و پیوند میان اسلام سنتی و ارزشهای مدرن در جهت شکلدهیِ یک حکومت اسلامی معتدل، باور داشت. وی در فضای این باور، به همزیستی مسالمتآمیز با جامعۀ بین المللی، هم معتقد و هم متعهد بود.
با تعبیرهای افراطگرایانه و متحجرانه از اسلام، مخالفت میورزید. اسلام را دینی معتدل میپنداشت و بر توانایی و نقشِ اسلام در کمال و سعادتِ جامعه از راه حفظ و گسترش ارزشهای اخلاقی تأکید میکرد.
ثبات سیاسی را در افغانستان با ایجاد یک دولت ملی ممثلِ اراده و خواستههای عادلانۀ مردم در پیوند میدانست. جداً خواهانِ یک افغانستان با ثبات و مقتدر از لحاظ سیاسی، و کشوری پیشرفته و شکوفا از لحاظ اقتصادی بود.
آزادی مردم و وطنش را بهشدت دوست داشت. هیچگاه استقلالیت خود، مصالح مردم و منافع میهنش را با هیچ قدرتِ بیگانهیی به سازش و معامله نگذاشت. تحقق صلح و ثبات در وطن، تأمین عدالت اجتماعی، رفاه مردم و پیشرفت کشور و ایجاد یک افغانستانِ مقتدر و مستقل، آرزوهای دیرین و همیشهگیاش را میساختند.
Comments are closed.