گزارشگر:هـلال فرشیدورد - ۰۹ میزان ۱۳۹۸
جمهوری ما کاسۀ داغ است مزن دست!
ای حاتم اندوه بشر، خاتم تزویر!
جز دغدغۀ داغ و دروغ و دم و دهشت
بر سفرۀ رنگین کمایی
تو چه داری؟
ای داد چه گویم!
عمریست که چون لور
پیوسته از آن دور
یکمشت سهلانگار شرفباختۀ سرد
یکخیل خداجار کفنبرسر مزدور
بر مزرعه و کوچه و پسکوچۀ این خاک
سنگلاخ کشیدند
رسواتر ازین نیست
یک دستۀ مطبوخیِ مطرود خودافروز
بیگانهتر از هیچ
با نسخۀ فرسودۀ تمکینِ حقارت
سرگشته و بیمار
در معرکۀ سازش و آسایش مردم
از انجمن «بن»
تا «دوحه» و «مسکو»
این آش سراسیمۀ معجونِ جنون را
در کاخ سپیدِ سیهاندیش پزیدند
ای داد چه آرم!
جمهوری ما کاسۀ داغ است مزن دست
میسوزی عزیزم!
در مدرسۀ باور این نسل تملق
خشکیده مگر خون؟
هیهات چهگویم!
از دار و دم و دستۀ این قوم چه پرسی
رنج است سراپا
در هیأت این طایفۀ بیسر و بیته
قانون ازل قیمت امروز مرا داد
ترتیب ابد عزت فردای ترا کشت
بیهوده شد آیین زمین با همه خوبی
القاعده و طالب و ناتو تو چه دیدی؟
ای بیخبران از صفِ فردای تقابل
بیهوده متازید
از پاچه نگیرید
قیغوی وطن لاش فروماندۀ خوک است
آن را نخورد کس!
ای خاطرتان جمع
آنقدر نهافراشته قد فقر که بیخی
از بیعلفی مرگ بیاید به مواشی!
هی خاطرتان تخت
این جنگل پرگاو تهیمانده از آداب
شیرازۀ تجرید تغافل نپذیرد!
ای ملت مهدوم
ای ملت مشکوک فرامرگ جگردوز
ای ملت محکوم
ای مردم بیروز شبآلود سحرسوز
باز است مگر راه
از هیچ، برایید
برایید
برایید
دیریست که در خواب_
پی جستن ناناید
خیزید و بتابید که در عالم ساهر
هرجا که کسی
حادثهیی
یا سخنی هست
تصمیم و تکاپوست
پویید و بیابید
ای قوم پشیمان شده از آمدن خویش
حماسۀ اندیشۀ تاریخ چه خوانید
احوال جهان از دل رخنامه چه جویید؟
تا عمق افقهای بلورین رسیدن
در پهنۀ امکان زمان دانه بکارید
ای آنکه نفس در بر ازین وضع جهیده
خود تاریخی محضی
افزون غم و غربت ما روز به روز است
رویید و بجنبید
گیرم که فروکاست کند فوجِ تطاول
راهی به درازای حقیقت نشود طی…
Comments are closed.