احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالکبیر ستوده - ۱۴ میزان ۱۳۹۸
خواندن دوسیههای جنایی خشن و خونین خیابانی و شنیدن واقعیات مربوط به این جنایات، زیادی دلآزار هست و پیگیری دوسیههای جرایم حکومتی و یقهسفیدی و مطلع شدن از زیروبمهای آن، عقلسوز میباشد.
کودکی ربوده میشود و برهنه میگردد و مورد تجاوز جنسی قرار میگیرد و از تمام این صحنههای خشن فیلمبرداری صورت میگیرد و بعد کودک به صورت فجیعی به قتل میرسد و ویدیویهای تن برهنۀ کودک و هنگامۀ تجاوز و صحنۀ قتل او به فامیل کودک ارسال میگردد تا ماهها و سالها این فامیل را شکنجه روحی بدهند، تهدید کنند و از این فامیل پول بگیرند.
در آن سوی دیگر، دهقانی زحمت میکشد، چوپانی پُست میدهد، قامت باغبانی خمیده میشود و میلیونها شهروند دیگر جان میکنند و زحمت میبرند و از قانون اطاعت میکنند و مالیات میدهند و از قدرت مرکزی فرمان میبرند و آماده اند برای دفاع از کشور از جان و روح خود مایه بگذارند، آنگاه رییسی و وزیری و آمری و مدیری میآیند و زیرکانه و مخفیانه دارای عمومی را حیفومیل میکنند و دست به اختلاس میزنند و املاک دولتی را غصب میکنند و تعصبقومی به خرج میدهند و تبعیض میکنند و زور میگویند و استبداد مینمایند و پروندهسازی میکنند و دست به دامن تروریسم دولتی میبرند و مرتکب دهها جنایت و خیانت دیگر میشوند.
تمام اینها دلآزار و خردسوز است. چگونه قلبیست که با دیدن و شنیدن چنین واقعیاتی به خود نلرزد و چگونه عقلیست که از تماشای چنین جنایاتی به حیرت نرود؟. اما نکتهیی که صاحب این قلم را بیشتر از اینها درد میدهد و اندوهگین میسازد، چیز دیگری است.
باید بگویم: من یک قاضی هستم و تاجیک و از ولایت پنجشیر و در محاکم جنایی کار میکنم و لاجرم با پروندههای جنایی سروکار دارم و با اطراف و شاملین قضایای جنایی سروکار دارم که علیالاغلب مجرم و جرمدیده یا بزهکار و بزهدیده است. زمانی که پای یک برادر پشتون یا هزاره یا ازبیک و یا… به دفتر من کشیده میشود و میخواهم حرفش را بگوید و خواستش را مطرح نماید و به سوالات مورد نظر پاسخ بدهد و در جریان همین گفتوشنیدها، هنگامی که میفهمد با یک قاضی تاجیک طرف است، نفسش پس میزند، زبانش بند میافتد، صورتش دگرگون میشود، حرکات عجیب صورتی از خود بروز میدهد و ژست خاصی میگیرد و…
میدانم او بیشتر از پیش نگران شده است، درک میکنم که او ترسیده است، میبینم که او سرنوشت خود را تیرهتر میداند، و… چون او با خود میگوید با قاضییی مواجه است که از قومش نیست و به زبانش سخن نمیگوید و او را درک نمیکند و از او عقدهها به دل دارد و منتظر فرصت است تا دمار از روزگارش بکشد. جنگهای قومی به یادش میآید، تعصباتقومی را به یاد میآرد و دشمنیها و بدبینیها و بیاعتمادیهای قومی را پیش چشمانش مجسم میکند. او بارها دیده است که بهخاطر قومش تحقیرش کردهاند، بهخاطر زبانش شکنجهاش کردهاند، بهخاطر لهجهاش حرفش را نشنیدهاند و بابت سمتش دشنامش دادهاند. او دیده است که روزگاری قوم و قبیلۀ خود او به قوم و قبیلۀ این قاضیِ که مقابلش نشسته است، چه نامهربانیها و نامردمیهای کرده است. او تمام این بدکاریها و بدبیاریهای قومی را از زیر نظر خود میگذراند و عقدۀ درونی شدۀ قاضی و خشممتراکمشدۀ دادرس را تخمین میزند. او به تمام معنا وحشتزده میشود و گمان میبرد که منِ قاضی کل این عقدهها و خشمهای قومی را یکجا و به یکباره بر سر او خواهم ریخت و برایش خواهم گفت: «گور پدرت و قومت».
حتیالمقدور سعی میکنم که طرف را راحت بسازم. گاهی برایش سلام میدهم، گاهی از احوالش سوال میکنم، گاهی هم به سویش میبینم و به رویش تبسم میکنم و گاهی به صراحت برایش میگویم که نگران مسایل قومی و زبانی و مذهبی نباشد. اما غالباً این کارها، کارگر نمیافتند و هراس او را برطرف نمیسازند و شاید هم تمام این کارهای من برایش یک ترفند دیگری به نظر آید و یک مکارهگی بیمزه. اکثر وقتها قاضی صاحبان همزبان و همقوم خودش را طلب میکنم و میخواهم به او اطمینان بدهم که اینجا من تنها نیستم و از قوم او هم کسی است که او را درک کند و بفهمد. اما باز هم تشویشها برجا است و نگرانیها برپا و ناامیدیها بردوام.
من اینجا خیالپردازی نمیکنم، من اینجا پروانۀ پندار پرواز نمیدهم. میخواهم بگویم که در این مملکت به محض اینکه طرف از قومت و زبانت مطلع گردد از تو هراس میکند و میترسد و نسبت به تو اعتماد و اطمینان ندارد. تمام اینها بهخاطر همین نزاعها و خصومتهای قومی چند صدساله است.
چه باید کرد که برادر خوستی ما از بچۀ پنجشیری هراس نداشته باشد و بچۀ پنجشیری از لالای ننگرهای؟. چه میشود که در هیچ ادارۀ زبان هیچکسی بهخاطر قومش و زبانش و مذهبش بند نیاید و او بتواند از هر کسی طلب حق نماید و جرأتمندانه و شجاعانه از خود دفاع کند؟ چه باید کرد که هیچ کسی از کس دیگر احساس کمبودی نکند و از جانب او هراسی به دل راه ندهد؟ واقعاً چه باید کرد؟
Comments are closed.