احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالکبیر ستوده - ۱۹ میزان ۱۳۹۸
یک متهم به جرم عضویت در گروه طالبان بازداشت شده و برایش دوسیه ترتیب شده بود و این متهم در تمام مراحل تحقیق به جرم عضویت خویش اعتراف کرده بود. قضیه زمانی جلب توجه کرد و جالب جلوه نمود که این متهم انگیزۀ طالب شدن خود را بیان کرده بود. او میگفت: «من بالای دختر کاکایم عاشق شده بودم و به شدت او را دوست داشتم و به یاد و خاطرۀ او شبها خوابم نمیبرد. پدر و مادر خود را وادار نمودم که این دختر را برایم خواستگاری نمایند و پدر و مادرم به هدف خواستگای به خانۀ کاکایم رفتند، اما کاکایم دختر را برایم نداد و من هم رفتم و به گروه طالبان پیوستم. پدرم برایم تماس میگرفت و گریه میکرد و میگفت پسرم به خانه برگرد تا خدای نکرده کشته نشوی و خاک به سرمان نسازی و… من به پدرم گفتم، تا زمانی که دختر کاکایم را برایم نامزد نکردهای هرگز به خانه برنخواهم گشت. بعد پدرم و مادرم نزد کاکا و خانم کاکایم رفتند و گریه کردند و التماس نمودند و کاکایم دختر را برایم داد و من هم از جبهۀ جنگ به خانه برگشتم و آمدم و گرفتار شدم».
یک پسر جوان دیگر هم در قضیۀ شروع به جرم اختطاف یک دختر جوان و شوهر دار گرفتار شده بود و انگیزۀ بردن دختر را به جبر، عشق سابقه و دیرهنگام نسبت به آن دختر میدانست. دختر گفته بود: «این جوان من را دوست داشت، اما پدرم من را به کس دیگری داد. بعد از سالها این جوان به من تماس گرفت و گفت که عاشق من است و همیشه من را دوست داشته است. من برایش گفتم حالا من عروسی کردهام، اگر تو عاشق من بودی چرا وقت برایم نگفتی و اقدام نکردی. این جوان اما اصرار میکرد و میگفت من طالب هستم و اگر با من فرار نکنی با واسکت مملو از مواد انفجاری وارد خانۀ پدر و مادرت میشوم و خود را انتحاری میکنم و جان پدر و مادرت را هم میگیرم و… ». بعد این جوان با تفنکچۀ دست داشتۀ خود وارد منزل دختر میشود و از دست دختر میگیرد که دختر را فرار بدهد، با عکس العمل مردم مواجه میشود و در نهایت گرفتار میگردد.
در یک دوسیۀ دیگر، متهم گفته بود که انگیزۀ پیوستن برادرم به طالبان این بود که یک خواهرم کارمند دولت بود و ما برادران موافق این کار نبودیم و در نهایت بردارم خواهرم را ترور کرد و من و برادرم مجبور شدیم و رفتیم طالب شدیم. جوان دیگری هم گفته بود که علت پیوستن من به طالبان این بود که خانمش به او خیانت میکرد و او هم مجبور شده بود که خانم خود را به قتل برساند و بعد با سلاح خود با طالبان بپیوندد.
دکتر پدرام که یکی از نامدارترین روشنفکران افغانستان است، هم گفته بود که اگر بحث هویتهای قومی حل نشود، با طالبان بدخشان خواهد پیوست و به جبهات جنگ خواهد رفت و علیه دولت تمامتخواه مبارزه مسلحانه خواهد نمود. انجنبر حکمتیار هم گفته است که اگر در انتخابات ۱۳۹۸، تقلب صورت گیرد و جنابشان برنده نشوند، دو باره به جبهات جنگ خواهند رفت و به جهاد خود ادامه خواهند داد. حکمتیار صاحب چندی پیش هم گفته بود که خانم نغمه را هم به رفتن به جبهات جنگ تشویق خواهد کرد.
در «جنگ» و در «جبهات جنگ» چیست که از عاشق ما گرفته تا جنایت کار ما و از قدرتطلب ما گرفته تا ثروتاندوز ما و از ملای ما گرفته تا روشنفکر ما و… به سوی آن کشانده میشوند و مجبور میگردند؟
Comments are closed.