گزارشگر:نیره رحمانی - ۲۰ دلو ۱۳۹۱
طبق یک باور خرافی و برداشت غلط از تقویم چندهزارساله اقوام مایا و درآمیختنِ آن با پیشگوییهایی از دیگر فرهنگها، برخی در انتظار آن بودند که در روز ۲۱ دسمبر ۲۰۱۲، جهان به آخر برسد. عدهیی حتا با برداشتنِ آذوقه و پناه بردن به مناطق امن (؟!) این جریان را زیادی جدی گرفتند؛ حال آنکه پیدا کردن جای امن در آخر دنیا، خودش مسالهیی بغرنجتر از پایان دنیاست! اما ظاهراً خدا هم سینمای کوئنتین تارانتینو را دوست دارد، چون نگذاشت پیش از اکران عمومی این فیلم، دنیا به آخر برسد.
فردریش نیچه میگوید از میان همه نوشتهها آنی را دوست میدارم که با خون خود نوشته باشند! بیشک این گفته که همانند بسیاری از گفتههای نیچه از منظرهای گوناگونی قابل تعبیر و تفسیر باشد؛ میتواند مدخل خوبی باشد برای ورود به سینمای کوئنتین تارانتینو، یکی از آن فیلمسازانی که با خون خود فیلمهایش را میسازد! از این منظر شاید بتوان او را با فیلمسازانی همچون سام پکین پا و یا حتا سرجیو لئونه همانند دانست(اگرچه هر یک دنیا و امضای خاص خود را دارند!).
تارانتینو نمونه خوبیست برای فیلمسازانی که قریحه و غریزه سینما را توامان با یکدیگر و به حد اعلا دارند؛ سنیمای او آمیزهیی پرشکوه از شور و شعور است، شوری برخاسته از غریزه سینما و شعوری حاصل از قریحه و درک سینما. از اینروست که سینمای او طرفداران پرشوری هم دارد و همچنین ساخته شدنِ هر فیلم تازه او، یک اتفاق مهم در سینمای این روزگار محسوب میشود؛ سینمایی که به لحاظ فنی اگر چه پیش رفته، اما از دوران طلاییاش دور افتاده و امروز تنها فیلمسازانی چون تارانتینو هستند که میتوانند ما را نسبت به آینده آن امیدوار سازند.
«جانگوی آزاد شده» (جانگوی رهاشده) تازهترین اثر او این روزها منتظران بسیاری در چهارگوشه دنیا دارد که به انتظار اکرانِ آن نشستهاند و یا تماشاگرانی چون ما که از این خرمای بر نخیل دستشان کوتاه است، در انتظار انتشار نسخههای دی وی دی و یا دانلود جانگوی رهاشده کوئنتین تارانتینو هستند!
اما ماجرای این فیلم که یکی از بختهای اصلی گلدن گلوب و مراسم اسکار محسوب میشود، چیست؟ در این نوشته همزمان با اکران عمومی جانگو… قرار است به حاشیه و متن این فیلم بپردازیم.
از همان زمانی که خبر ساخته شدنِ این فیلم روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت، علاقهمندانِ سینما لحظه به لحظه پیگیر اخبار تازه درباره آن بودند؛ از انتخاب بازیگران اصلی فیلم تا مراحل تولید و نهایتاً انتشار نخستین عکسهای آن. اما پیش از پرداختن به فیلم، بد نیست اشارهیی داشته باشیم به دو خبر درباره این فیلمساز که در همان ایام شنیده شد. نحست اینکه کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino) در دوصدمین شماره مجله «توتال فیلم»، برترین فیلمساز تمام عمر شناخته شد که در میان اینهمه فیلمساز برجسته، کسب این افتخار مهر تأییدیست بر قابلیتهای خاص و منحصر به فرد تارانتینو که فیلمهایش را تماشایی و در عین حال هنرمندانه میسازد و دیگر خبر که البته چندان خوشایند نیست، تعیین شصت سالهگی به عنوان زمان بازنشستهگی از سوی تارانتینوست. او گفته بعد از آن به جای فیلم ساختن، نوشتن پیشه خواهد کرد.
در فیلم تازه تارانتینو؛ لئوناردو دی کاپریو، جیمی فاکس، کریستوف والتس، ساموئل ال. جکسن، جرالد مکرانی، دنیس کریستوفر، لورا کایوتی،ام. سی. گینی، دان جانسن، کری واشنگتن، آنتونی لاپاگلیا، آر زد آ، تام ووپات، جیمز رمار، جیمز روسو، تاد آلن و جونا هیل ایفای نقش میکنند. برخی از این بازیگران پیش از این نیز تحربه همکاری با تارانتینو را داشتند. اما در این میان، انتخاب دیکاپریو برای ایفای یکی از نقشهای اصلی فیلم، بیش از همه مورد توجه رسانهها قرار گرفت و خود دی کاپرو نیز حساب ویژهیی روی آن باز کرد؛ چون برای اولین بار است که نقشی منفی برعهده گرفته است، آنهم یکی از آن نقش منفیهای خشن و نفرتانگیز سینمای تارانتینو را. البته در این بین باید به این نکته هم اشاره کرد که کوئنتین تارانتینو خود نیز نقش کوتاهی را در «جانگوی آزاد شده» ایفا کرده است. صحنههای بازیِ او خیلی طولانی نیست، اما گفته میشود که به یادماندنی از کار درآمده است. همانند هیچکاک که عادت داشت در صحنهیی از فیلمهای خود دیده شود، تارانتینو هم دوست دارد در فیلمهای خود نقشهای کوتاهی را بازی کند، همانند فیلمهای «حرامزادههای بیآبرو»، «نشان مرگ» و «سگدانی».
لئوناردو دی کاپریو که نقش منفیِ مالک یک کشتزار نیشکر را بازی کرده، میگوید رفتار تنفرآمیز این شخصیت با با دیگر شخصیتهای فیلم برایش آزاردهنده بود و نسبت به این رفتارها از ابتدا دودل بوده.
«نخستین بار بود که تلاش میکردم شخصیتی را بازی کنم که خیلی از او اکراه داشتم. بینهایت فضای ناراحتی بود… در دوران کودکی نژادپرستی را دیده بودم، ولی نوع رفتاری که باید در این فیلم نسبت به دیگران از خودم بروز میدادم، آزاردهنده بود. موقعیت ناراحتی بود. یکی از لحظات مهم برای من و نقش در دوران روخوانی فیلمنامه پیش آمد. دست از کار کشیدم و رفتم پیش تارانتینو و پرسیدم که چه نیازی هست تا این حد پیش برویم؟ واجب است این نقش اینهمه خشن باشد؟ بازیگران و تارانتینو پاسخ دادند که اگر تو ملایم باشی، این آدمها جهنم را جلوی چشمانت میآورند. اگر شخصیت را ملایم تصویر کنی، به فیلم جفا خواهی کرد. همین باعث شد تا من انگیزه پیدا کنم و شخصیت را به این شکل ایفا کنم. حتا تحقیقات هم انجام دادم. درباره کشتزارهای نیشکر اطلاعات جمعآوری کردم. ما تا امروز فقط به این موضوع سطحی نگاه کردهایم. این مساله تاریخی را باید عمیقتر نگریست… تارانتینو را برای آمیختن ژانرهای مختلف و پرداختن به موضوعی که تماشاگر را سرگرم میکند، تحسین میکنم. در مرکز این داستان گروهی بازیگر بینظیر قرار دارد که یکدیگر را پشتیبانی کردند و به هم انگیزه دادند. راستش انگار ما مشوق هم بودیم.»
«جانگوی آزاد شده» یک فیلم وسترن است که به ماجرای بردهداری در امریکا میپردازد. فیلم قبلی تارانتینو «حرامزادههای بیآبرو» یک فیلم جنگی بود که ماجراهایش در جنگ جهانی دوم میگذشت. اما برخی این دو فیلم را دو بخش از یک تریلوّژی محسوب کردهاند که تارانتینو نیز با اشاره به اینکه «جانگوی آزاد شده» بخشی از یک تریلوژی غیررسمی است که با «حرامزادههای بیآبرو» آغاز شده، آن را رد نکرده است.
او میگوید: «اما حرامزادههای بیآبرو و جانگوی آزاد شده دلالت بر یک تریلوژی دارند. هرچند با هم خیلی تفاوت دارند، اما این دو فیلم کیفیت کنار هم قرار گرفتن را خواهند داشت. خیلی خوب خواهد بود که قسمت سومی هم در کار باشد. ولی هنوز نمیدانم قسمت آخر چیست.»
داستان «جانگوی آزاد شده» در جنوب امریکا دو سال پیش از آغاز جنگ داخلی روی میدهد. فاکس نقش بردهیی به نام جانگو را بازی میکند که به واسطه گذشتهیی پر از خشونت با صاحبان قبلیاش، با داکتر کینگ شولتس، جایزهبگیر آلمانی (والتس) رو در رو میشود.
شولتس در تعقیب برادران شرور بریتل است و تنها جانگو میتواند کمک کند او به پولِ خود برسد. شولتس که شخصیتی نامتعارف است، به جانگو قول میدهد به محض به دام انداختن برادران بریتل، او را آزاد کند.
مأموریت با موفقیت انجام میشود و شولتس، جانگو را آزاد میکند، اما هر دو مرد تصمیم میگیرند راه خود را از هم جدا نکنند. در عوض، شولتس با کمک جانگو به دنبال جنایتکاران تحت تعقیب جنوبی میرود.
از سوی دیگر، جانگو که مهارتهایی فوقالعاده دارد تنها به یک چیز میاندیشد: یافتن و آزاد کردن همسرش برومهیلدا (واشنگتن) که مدتها پیش در جریان تجارت برده، او را از دست داده است.
جستوجوهای جانگو و شولتس در نهایت آنها را به کالوین کندی، صاحب کشتزار کندیلند و بردهدار سادیستی (دی کاپریو) میرساند. کندی در این کشتزار با مدیریت ایس وودی تعلیمدهنده خود، بردهها را به مسابقات مرگبار با یکدیگر وادار میکند.
حضور جانگو و شولتس در کشتزار باعث سوءظن استفن، یک برده خانهگی و دست راست کندی (جکسن) میشود. اوضاع به گونهیی پیش میرود که جانگو و شولتس باید بین استقلال و همبستهگی همین طور ایثار و بقا، یک کدام را انتخاب کنند.
گفتنی است که مدت زمان این فیلم سه ساعت و نیم طول میکشد و تارانتینو اگرچه پیشنهاداتی برای دو قسمتی کردنِ آن داشته، اما ترجیح داده مثل «میل را بکش» آن را دو قسمتی نکند.
در شب مراسمی که موزه هنرهای معاصر نیویارک برای تارانتینو برگزار کرده بود و چهرههای سرشناسی از جمله دایان کروگر، پیتر باگدانوویچ (کارگردان ماه کاغذی و کارشناس سینما)، کیتی هولمز و… حضور داشتند؛ خیلیها از «جانگوی آزاد شده» تعریف کردند.
پیتر باگدانوویچ درباره جانگوی آزاد شده گفت که این فیلم یخنِ آدم را میگیرد و تا انتها رها نمیکند. به نظر باگدانوویچ، «جانگوی آزاد شده» بهترین فیلم تارانتینو تا امروز است.
گفتنی است که کمپانی واینستاین برای نمایش افتتاحیه فیلم در شهر لاسآنجلس را به دلیل حادثه کشتار دانش آموزان کانکتیکات لغو کرد.
در روز کنفرانس مطبوعاتی فیلم جدید کوئنتین تارانتینو «جانگوی آزاد شده»، بازیگران و چهرههای سرشناسی حضور داشتند که لئوناردو دی کاپریو، کریستف والتس، جوناه هیل، کری واشنگتن، جیمی فاکس، هاروی واینستاین (تهیه کننده) سمئول. ال جکسن، والتن گوگینز از آن جملهاند.
پوستر جانگوی آزاد شده اثر کوئنتین تارانتینو ـ بالای پوستر فیلم این جمله به چشم میخورد: زندهگی، آزادی و به دنبال انتقام.
تارانتینو در پاسخ به این سوال که چرا در آخرین فیلمش به موضوع وحشتناک و تلخی پرداخته است، پاسخ داد: «من همیشه میخواستم به گذشته وحشتناک امریکا درباره بردهداری بپردازم. اما نمیخواستم یک فیلم بردهداری صرف بسازم. میخواستم فیلم ژانر داشته باشد… بردهداری گویی اشتباه همه مردم امریکا است. هیچ کس نمیخواست به آن نگاه کند. کلی قصه در داستانهای روایی مختلف از بردهداری هست. من میخواستم نخستین کارگردانی باشم که بدین شکل از دروازه بیرون میآیم [به آن میپردازم].»
سرانجام تارانتینو با فیلم کمیک، پر خونریزی، وسترن ـ اسپاگتی و سه ساعت و نیمه خود توانست از دروازهها بیرون بزند…
تارانتینو در ادامه فاش کرد: «در مقطعی هاروی واینستاین گفت بیا فیلم را دوقسمتی کنیم، که من گفتم نه. در مورد این فیلم چنین تمهیدی جواب نمیدهد.»
زمانی که در کنفرانس خبرنگاری از تارانتینو پرسید که آیا نسخه طولانیتر از جانگوی آزاد شده وجود دارد؟ تارانتینو پاسخ مثبت داد و اعلام کرد که روزی این نسخه کامل را عرضه خواهد کرد.
«هنوز نسبت به زمان نمایش این نسخه تصمیم نگرفتهام. منتظرم فیلم به نمایش عمومی درآید. سپس تصمیمگیری خواهم کرد که نسخه طولانیتر را چه زمانی به نمایش درآورم. فیلمنامهیی که نوشتهام، شبیه رمان است. اگر بخواهم دوباره روی این پروژه کار کنم، فیلمنامه را به عنوان رمان منتشر کنم، البته همه اینها به پس از نمایش فیلم موکول خواهد شد. میتوانم همان کاری کنم که کوین کاستنر با نسخه کامل و طولانیتر رقص با گرگها انجام داد. خوب هم از عهدهاش برمیآیم. چون اگر سکانسهای اضافی را در این نسخه آماده نمایش قرار میدادم، داستان عوض میشد. اما میخواهم این نسخه همین داستان باشد.»
Comments are closed.