گزارشگر:احمد عمران - ۲۱ میزان ۱۳۹۸
آیا مِکانیسمی وجود دارد که شهروندانِ کشور به نتیجۀ انتخابات باورمند شوند و حداقل بگویند که به صورتِ نسبی آرایشان در نتیجۀ انتخابات تأثیرگذار بوده است؟ به نظر میرسد با گذشتِ هر روز از روند شمارش و تفکیکِ آرا در کمیسیون انتخابات، باور به چنین مکانیسمی کمتر
و کمتر میشود. در روزهای نخست، سخنان مسوولانِ کمیسیون انتخابات تا حدی دلگرمکننده به نظر میرسید، به ویژه در مورد ابطال آرای بایومتریک ناشده؛ اما گزارشهایی که در روزهای اخیر به گوش میرسد، یک بارِ دیگر اعتماد به عملکرد کمیسیونهای انتخاباتی را بهشدت صدمه زده است.
گزارشهای تازه نشان میدهند که کمیسیون انتخابات آرای بایومتریک ناشده را نیز وارد سیستم کرده و هنوز هم این روند ادامه دارد. چرا کمیسیون در مخالفت با تصمیم قبلیِ خود آرای بایومتریک ناشده را میخواهد وارد سیستم بسازد، در حالی که همه میدانند در میان آرای بایومتریک ناشده میزان آرایِ پاک بهشدت پایین است؟!
آرای بایومتریک ناشده، همان آرایی اند که در نتیجۀ تقلب بهوسیلۀ برخی تیمها و به ویژه تیمِ «دولتساز» وارد صندوقهای رای شدهاند. جالب اینجاست که مشاورانِ آقای غنی در دفاع از این اقدام کمیسیون انتخابات، دیگران را به عدم درک از فناوری انتخاباتی متهم کرده و مدعی اند کسانی که در فضای مجازی و یا رسانهها در مورد چنین موضوعاتی صحبت میکنند، در مورد فناوری انتخاباتی و نحوۀ عملکردِ آن چیزی نمیدانند. به باور این عالیجنابان، کسانی در این مورد باید صحبت کنند که به اندازۀ کافی با فناوریهایِ جدید آشنا باشند.
این سخنان و نوعِ توجیه نشان میدهد که تیم «دولتساز» در روند تقلب و مهندسیِ آرا نقش اساسیِ خود را بازی کرده است و به هر شکلی که بوده، چه تطمیع و چه تهدید، کمیسیون انتخابات را قانع کرده که آرای بایومتریک ناشده را نیز وارد سیستم اصلی سازند. در حالی که چنین استدلالی از سوی مشاورانِ آقای غنی به این میماند که برای بیرون شدنِ آفتاب بگویند فقط کسانی میتوانند نظرِ درست بدهند که با فیزیکِ کوانتوم آشنا باشند!
موضوع آرای بایومتریک ناشده هم در کارِ انتخاباتِ افغانستان، مثل طلوع آفتاب بدیهی و روشن است و نیازی نیست که حتماً در مورد آن فیزیکدانان نظر بدهند؛ هر انسانِ عادی هم میتواند با نگاه کردن به آسمان بفهمد که آفتاب طلوع کرده است و یا خیر. هدف اصلی از چنین مغالطهیی از سوی مشاورانِ آقای غنی این است که آرای دزدیشده و تقلبی را که از سوی این دستۀ انتخاباتی با پولهای گزافی فراهم شده، وارد سیستم انتخابات کرده و در آخر به نفعِ خود حساب کنند.
تیم «دولتساز» در انتخابات ۹۸ به اندازۀ کافی دست به تقلب و جعلکاری در جریان انتخابات زد، حالا که اینهمه رایِ تقلبی و جعلی که مواردِ زیاد آن رسانهیی شده، به سود این دستۀ انتخاباتی وارد صندوقهای رای شده؛ نیاز است که مورد شمارش نیز قرار گیرند. به همین دلیل، احتمال میرود که آقای غنی موفق شده باشد که به هر نحوِ ممکن در کمیسیون انتخابات نفوذ کند و رایهای جعلیِ خود را رایِ واقعی نشان دهد. این در حالی است که هم مردم افغانستان خواهانِ شفافیتِ انتخابات استند و هم کشورهایی که در روند برگزاری انتخابات سهم و نقش مالی داشتهاند، بر این امر نشانۀ تأکید میگذارند. این بار اگر میان آرای تقلبی و غیرتقلبی تفکیکِ واقعی صورت نگیرد و کمیسیون انتخابات یک بارِ دیگر به حربۀ دست تیم ارگ بدل شود، بدون شک نتیجۀ انتخابات میتواند به بحرانِ فراگیر و مهارناشدنی تبدیل شود. البته برای ارگ بحران نیز میتواند بخشی از آجندایِ آن برای رسیدن به قدرت باشد. برخی گزارشها نشان میدهند که این دستۀ انتخاباتی گروههایی را در ولایتهایِ مختلف آماده کرده تا در برابر تصمیمهای کمیسیون انتخابات که به نفع آن نیست، دست به تظاهرات و حتا خشونت بزنند. این نشان میدهد که آقای غنی یک بارِ دیگر آماده شده است که افغانستان را وارد فاز بحـران کند. برای او مرگِ انسانها به هر دلیلی که صورت بگیرد، هیچ اهمیتی ندارد؛ تنها چیزی که برایش اهمیت دارد، پیروزی در انتخابات و دست یافتنِ دوباره به قدرت سیاسی در کشور است.
در درونِ آقای غنی، دیکتاتوری نشسته که او را به سمتِ تباهی و ویرانگری هدایت میکند. گاهی برخی حرکتهایِ او نشانههای روشن از یک دیکتاتورِ تمامعیار دارند؛ همان حرکتهایی که استالین و هیتلر از خود بروز میدادند. استالین و هیتلر نیز بسیار دوست داشتند که از آنها فیلم و عکس گرفته شود، آنان را پیشوا و بابا خطاب کنند، مردم در برابرشان حرف نزنند، کسی نسبت به دستوراتشان سوال نپرسد. این ویژهگیها به صورتِ بارزی در آقای غنی دیده میشود که او در ضمیر و درونِ خود یک دیکتاتور تمامعیار است، اما دیکتاتوری که در زمانِ درست و با امکاناتِ درست به قدرت نرسیده است. اگر او در زمانی دیگر قدرت را در افغانستان در اختیار میداشت، حالا پولیگونهای نظامی از گورستانهای دستهجمعی پُر میبودند. به همین دلیل نباید گذاشت که چنین دیکتاتور و انسانِ حقیری یک بارِ دیگر قدرت را به صورتِ غیرقانونی تصاحب کند. او حتا اگر از نام یک قومِ مشخص بخواهد که قدرت را به دست گیرد، سرانجام همان قوم را نیز تباه و برباد میسازد؛ چون منش و روشِ دیکتاتورها چیزی جز تباهی و بربادی با خود ندارد.
Comments are closed.