گزارشگر:برگردان: محمد کاملان - ۲۳ میزان ۱۳۹۸
بخش دوم و پایانی/
ولادیمیر نابوکوف
وقتی صحبت از نویسندهگان بزرگِ روس بهمیان میآید، همیشه نامی از نابوکوف را میشنویم. این نویسندۀ شهیرِ روس که بیشتر آثار او به زبان فارسی نیز ترجمه شدهاند، فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج است و بیشتر عمرِ خود را در امریکا گذرانده.
نابوکوف چیزی حدود ۱۸ رمان و ۸ مجموعهداستان را در کارنامۀ خود دارد و در میان آثارِ او چندین کتاب شعر و نمایشنامه نیز به چشم میخورد.
نابوکوف برای نوشتن عادتهای عجیبوغریبِ زیادی داشت و پیشنوشتۀ کتابهایش را با مداد روی کارتهای فهرستگذاریشدهیی مینوشت. سپس این کارتها را در جعبههای بزرگ قرار میداد و مشغول به نوشتن نسخۀ نهایی کتاب میشد.
ولادیمیر نابوکوف مدعی بود این روش به وی کمک میکند تا صحنههای مختلفِ داستان را با هم ترکیب کند یا جای این صحنهها را با بیرون آوردن یکی از کارتها و گذاشتن آن کارت در قسمت دیگری از جعبۀ کارتهای مخصوصِ داستان تعویض نماید.
نابوکوف پس از نگارش پیشنویس، کارتها را به همسرش میداد تا داستان نهایی توسط همسرش تایپ شود.
مارک توین
این نویسندۀ فقید امریکایی را تمام دنیا بهخاطر رمانهای معروفِ «ماجراهای هاکلبری فین» و «ماجراهای تام سایر» میشناسند.
مارک توین نویسندۀ دنیا دیدهیی بود و کتابهایش نیز فروشِ خوبی داشتند اما زندهگی روی چندان خوشی به او نشان نداد و مرگ دخترانش در عرض چند سال باعث شد مارک توین نیز تغییر روحیۀ شدیدی پیدا کند که این تغییر روحیه در آثار او نیز کاملاً نمود پیدا کرده است.
مارک توین عقیدۀ زیادی به خوردن صبحانۀ مقوی و سالم داشت و پس از صرف صبحانه، بدون اتلاف وقت مشغول نوشتن میشد و تا ساعت ۵ بعد از ظهر بیوقفه مینوشت.
نگارش کتابهایش به اندازهیی برای توین اهمیت داشت که حتا ناهار را نیز کنار میگذاشت و خانوادهاش بهخوبی از جدیت او در حین نگارش باخبر بودند و وقتی که مشغول نوشتن بود، کسی از افراد خانواده اجازۀ مزاحمت نداشت.
جالب اینجاست اگر پیشامد ناخوشایندی رخ میداد و اعضای خانواده به حضور مارک توین نیاز ضروری داشتند، نباید نزدیک او میشدند و از فاصلهیی دور با نواختن شیپور این نویسندۀ سختکوش را آگاه میکردند که به او نیاز دارند.
مارک توین ۶ روزِ هفته را به همین منوال بدون خستهگی کار میکرد و یکشنبهها تعطیل بود و در کنار خانواده وقت میگذراند.
ویکتور هوگو
نویسندۀ رمان بینوایان بهعنوان یکی از برجستهترین نویسندههای فرانسوی شناخته میشود و در کنار رمان فراموشنشدنی بینوایان، آثار بزرگِ دیگری مانند گوژپشت نتردام و مردی که میخندد را در کارنامۀ خود دارد.
ویکتور هوگو نگاهی منتقدانه به جامعۀ فرانسه داشت و این انتقادها را بهخوبی در کتاب بینوایان مطرح کرد.
این نویسندۀ شهیر فرانسوی صبحها از خوب برمیخاست و پس از دم کردن قهوه، نامهیی که از معشوقهاش دریافت کرده بود را میخواند و تعداد زیادی تخممرغ را برای صبحانه آماده میکرد و پس از خوردن صبحانهیی مفصل، خود را در اتاقش محبوس میکرد و مشغول به نوشتن میشد.
ویکتور هوگو همانند بسیاری دیگر از نویسندهگانِ موفق عادتهای خاصی را برای انتخاب اتاق داشت و حتماً باید پشت یک میزِ کوچک که جلوِ آینه قرار گرفته بود مینشست و تا ساعت ۱۱ صبح به هیچ دلیلی دست از نوشتن برنمیداشت.
چارلز دیکنز
خالق آثار بزرگی مانند دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ و الیور تویست بهعنوان یکی از سرشناسترین نویسندههای انگلیسی شناخته میشود و رمانهای وی برای خوانندههای فارسیزبان نیز کاملاً آشنا هستند.
دیکنز زندهگی حرفهیی خود را با روزنامهنگاری شروع کرد و بعدها به نویسندهیی تمام وقت تبدیل شد. چارلز دیکنز ۱۰ فرزند داشت و تا آخر عمر دست از کتابخوانی و نگارش برنداشت و در حالی که مشغول آخرین کارش بود، بر اثر سکتۀ قلبی از دنیا رفت.
همانگونه که اشاره شد، چارلز دیکنز ۱۰ فرزند داشت اما از آن دسته نویسندهگانی بود که باید حتماً در سکوت و آرامش مینوشت، در نتیجه برای اتاق خودش دو درِ محکم نصب کرده بود تا سر و صدای محیط بیرون تمرکز او را بر هم نزنند.
دیکنز میز کارش را جلو پنجره قرار داده بود و تمام لوازم مورد نیاز یک نویسنده در روی این میز قرار گرفته بود. وی برای نگارش از پَر پرندهگان و جوهر آبی استفاده میکرد و روی میزش گلهای تازه و معطر و چند مجسمه از طلا و برنز قرار میداد.
ئی بی وایت
این نویسندۀ برندۀ جایزۀ پولیتزر را بیشتر بهدلیل کتابهای قوی «شیپورزن» و «استوارت لیتل» میشناسیم. ئی بی وایت برای روزنامهها نیز مطلب مینوشت و چیزی نزدیک به شصتسال در مجلۀ نیویورکر که یکی از معتبرترین مجلات ادبی امریکاست، سابقۀ کار داشت.
ئی بی وایت عادتهای عجیبِ زیادی داشت و بهرغم اینکه نمیتوانست در حین نوشتن حتا به موسیقی گوش دهد، مشکلی با حضور افراد خانواده در کنارش نداشت و ترجیح میداد روزها در اتاق پذیرایی به همراه سایر اعضای خانواده بنشیند و مشغول نگارش کتاب شود.
اتاق پذیرایی ئی بی وایت، مکانی نورگیر و بزرگ بود و اعضای خانواده دایم در این اتاق رفتوآمد داشتند و گاهی نیز با تلیفون مشغول به صحبت میشدند اما این موارد هیچ لطمهیی به نگارش ئی بی وایت وارد نکرد و در همین شرایط شلوغ و غیرعادی آثار بسیاری بزرگی را به جامعۀ ادبی جهان عرضه کرد.
کرت وانهگت
وانهگت در رشتۀ شیمی تحصیل کرده بود اما عشقِ او به ادبیات وی را به داستاننویسی سوق داد و کتابهای بزرگی مانند سلاخخانۀ شماره پنج و گهوارۀ گربه را از خود بهجای گذاشت.
کتاب سلاخخانۀ شماره پنج در میان فارسیزبانها نیز کتابی شناخته شده است و ترجمههای خوبی از این کتاب را در بازار شاهد هستیم.
این کتابها کرت وانهگت را بهاندازهیی محبوب کردند که در سال ۱۹۹۹ یک سیارک به نامِ وی نامگذاری شد.
وانهگت سحرخیزی را رمز کامروایی خود میدانست و هر روز صبح رأس ساعت پنج و سی دقیقۀ بامداد مشغول به کار میشد و تا ساعت ۸ صبح بیوقفه کار میکرد.
سپس صبحانهیی مفصل میخورد و تا ساعت ۱۰ به کارش ادامه میداد. در نهایت نیز از پشت میزش بلند میشد و برای انجام کارهای روزانه و قدم زدن در خیابان از خانه بیرون میرفت.
کرت وانهگرت در حین بازگشت به خانه سری به استخر میزد و چیزی حدود نیمساعت شنا میکرد و در نهایت برای صرف ناهار به خانه بازمیگشت.
این زندهگی سالم باعث شد وانهگت چیزی حدود ۸۴ سال عمر کند و در نهایت بر اثر افتادن یک جسم سنگین روی سرش، دچار آسیبمغزی شود.
منبع: مد و مه/ سهشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۷
Comments are closed.