گزارشگر:احمد عمـران - ۰۷ عقرب ۱۳۹۸
با گرم شدنِ بازار گفتوگوهای صلح، ارگ طرحی را رسانهیی کرده که گویا بر اساس آن، راههای رسیدن به صلح توضیح داده شده است. این طرح برای نخستینبار از سوی یکی از رسانههای خصوصیِ کشور زیر این عنوان نشر شد که «این رسانه به چنین سندی دست یافته» است؛ در حالی که از همان آغاز مشخص بود که ارگ خود از این طریق خواسته که طرح صلحِ آقای غنی که ظاهراً خودش آن را به زبان انگلیسی نوشته، رسانهیی شود. این طرح سه محـور را در بر میگیرد و حاوی هفت موردِ مشخص است. بخش نخستِ این طرح به مذاکرات امریکا، طالبان و پاکستان اختصاص یافته، در بخش دوم هم از مباحثه با کشورهای منطقه و جهان و سازمانهای بینالمللی در پیوند به صلح سخن گفته شده است و در بخش سوم نیز دربارۀ فوریتِ تلاشهای صلح تأکید شده است. این برنامه، هفت مرحله دارد و در این هفت مرحله، به مسایلی چون بیرون شدنِ نیروهای امریکایی از افغانستان، همکاریهای پس از خروجِ این نیروها در پیکار با هراسافگنی، آغاز گفتوگوهای میانافغانان، آتشبس میان طرفهای درگیر، رسیدهگی به مشکلاتِ تمامی بخشهای افغانستان و نقش مردم در ساختارهای سیاسیِ آینده پرداخته شده است.
کُل طرحِ آقای غنی را وقتی بررسی کنیم، میبینیم که حاویِ هیچ بحثِ نوی در رابطه با صلح نیست و همان حرفهای تکراریِ گذشته است که حکومت از پنج سال به اینسو به شکلهای مختلف به صورتِ شفاهی و گاهی نوشتاری بیان کرده است. اما زمانِ نشر این طرح نشان میدهد که آقای غنی به صورتِ مشخص این برهه را برگزیده تا آنچه را که قبلاً به شکلهای مختلف گفته، این بار به صورتِ مکتوب ارایه و از طریق رسانهها نیز برایش تبلیغ کند. آقای غنی با ارایۀ این طرح میخواهد به مردم افغانستان نشان دهد که او نسبت به صلح با تعهـد برخورد میکند و حتا در این مورد فکر و برنامه نیز دارد.
اما کُل طرحِ آقای غنی هیچ فکرِ تازه و راهگشایی در بر ندارد؛ زیرا بخش نخستِ طرحِ او یعنی گفتوگوهای طالبان، امریکا و پاکستان، همان چیزیست که همین اکنون جریان دارد و زلمی خلیلزاد به حیث نمایندۀ ویژۀ امریکا در امور صلحِ افغانستان آن را به پیش میبرد. بخش دومِ طرحِ او که حاوی گفتوگو میان کشورهای منطقه و جهان و سازمانهای بین المللی است نیز مورد تازهیی نیست. کشورهای منطقه و جهان از سالها به اینسو در مورد صلحِ افغانستان فعـال شدهاند و کارهایی را نیز صورت میدهند. به گونۀ مثال میتوان به کنفرانسهایی که در قطر، مسکو، ازبیکستان، چین، ایران و پاکستان در رابطه با صلح افغانستان برگزار شده، اشاره کرد. بخش سوم هم که فوریتهای تلاشهای صلح نامگذاری شده و بیشتر به کنفرانسهای منطقهیی، جهـانی و ملی در داخل افغانستان میپردازد، حرفِ تازه و جالبی نیست. پیش از این، بارها چنین کنفرانسها و حتا جرگههای بزرگِ مشورتی در رابطه با صلح برگزار شدهاند که هیچکدام هیچ نتیجۀ مثمری در پی نداشته است.
طرح صلحِ آقای غنی خلافِ آنچه که او میخواهد از طریقِ آن نشان دهد، یعنی اینکه او به صلح اندیشیده؛ نشان میدهد که او اصلاً به صلح و راههای رسیدن به آن نیندیشیده است. بحث صلح از پانزده سال به اینسو در افغانستان از سوی حکومتها و بعضا سازمانها و نهادهای خصوصیِ داخلی مطرح شده ولی هرگز به نتیجۀ واقعی نپیوسته است. در زمان حکومتداری حامد کرزی تلاشهای زیادی در این خصوص صورت گرفت و حتا شورای عالی صلح که در آن زمان رهبریِ آن به عهدۀ شهید استاد برهانالدین ربانی گذاشته شد، ایجاد شد. این شورا در ده سال موجودیتِ خود حتا یک گام هم برای صلح برداشته نتوانست. تفاوتِ آقای کرزی با آقای غنی در این است که آقای کرزی آدمِ شفاهی بود و همه چیز را به صورتِ شفاهی ارایه میکرد؛ ولی آقای غنی از آنجایی که در سازمانهای خارجی سابقۀ کاری دارد، همان حرفها را خوش دارد که مکتوب کند، چون میداند خارجیها به مکتوب شدنِ طرحها و برنامهها علاقه نشان میدهند. اما اینکه فایدۀ چنین طرحها و برنامههایی چیست و چقدر جنبۀ عملی دارند، جای بحث و گفتوگو دارد.
آقای غنی طرحش را برای گفتوگو با طالبان تهیه کرده است؛ همان طالبانی که او آنها را یک گروه کوچکِ در حال اضمحلال میداند. اگر واقعاً طالبان یک گروهِ هراسافکن در حالِ اضمحلال است، پس طرح صلح با چنین گروهی چه معنا دارد؟!… طرحِ آقای غنی چنین نشان میدهد که حکومت افغانستان میخواهد با یک گروه سیاسیِ بسیار منسجم که حامیانِ بینالمللی قوی نیز دارد، وارد گفتوگو شود. او عملاً خلاف آنچه را که میگوید، در طرحِ خود ثابت نموده است. در طرحِ او طالبان یک گروه هراسافکن نیست، بل یک گروهِ قدرتمندِ سیاسی و نظامی است که برای مصالحه با آن، نیاز به یک رشته برنامهها و تمهیدات ملی، منطقهیی و بینالمللی دارد. اینکه امریکاییها چرا طالبان را بزرگنمایی میکنند و یا کردهاند، یک بحث است ولی اینکه حکومت افغانستان چنین بزرگنمایی را انجام میدهد، واقعاً جای پرسش دارد.
از سوی دیگر، طرح آقای غنی هیچ راهکارِ درست و اساسی را برای قطع جنگ ارایه نمیکند. اگر طالبان با چنین برنامههایی که در طرحِ آقای غنی گنجانده شده، دست از جنگ میکشیدند، باید حالا در افغانستان صلح تأمین میبود. سه محوری که آقای غنی در مورد آنها مانور داده، قبلا آزموده شدهاند که به نتیجه نمیرسند و نیاز بود که او طرحِ دیگر و بدیلی برای آن ارایه میکرد که واقعاً میتوانست افغانستان را از بلای جنگ برهاند.
طرحِ آقای غنی بیشتر از آنکه یک برنامۀ قابل اجرا باشد، یک مقاله در مورد صلح است که فقط مصرفِ داخلی دارد که کسی او را متهم نکند که هیچ برنامهیی برای صلح پیشکش نکرده است. آقای غنی بهتر از هرکسی میداند که طرح او نه جنبۀ عملی دارد و نه کسی آن را جدی می گیرد؛ همانگونه که تا به حال جدی گرفته نشده است.
Comments are closed.