گزارشگر:محمداکرام اندیشمند - ۱۳ عقرب ۱۳۹۸
بخش دوم/
۳ – پاکستان نه تنها سیاست حمایت از افراطگرایی را ابزار کارآمد و بسیار موثر برای مقابله با دشمن سنتی خود هند و در برابر افغانستان تلقی میکند، بلکه این سیاست پاکستان را به منافع و سودهای کلان نیز رسانده است.
پاکستان از جنگ افغانستان و از همین سیاست در دهۀ هشتاد اتمی شد، قدرت خود را گسترش داد و لشکر فدایی برای اهداف خود شکل داد. در حالی که با صلح نمیتوانست به این چیزها دست بیابد. امریکاییها پیش از جنگ افغانستان با شوروی، بر پاکستان در اثر برنامۀ اتمیاش را تحریم وضع کرده بودند، اما سیاست حمایت پاکستان از مجاهدین و جهاد افغانستان علیه شوروی و حکومت مورد حمایتش در افغانستان، پاکستان را از این تحریمها بیرون کرد و امریکا چشم خود را بر اتمی شدن پاکستان بست.
۴ – وقتی جنگ در افغانستان ادامه داشته باشد، پاکستان از دنیا در واقع باج میگیرد. به این ۱۸ سال اخیر نگاه کنید. پاکستان هم از طالبان حمایت کرد و تنور جنگ در افغانستان را داغ نگهداشت و هم از امریکا و غرب کمکهای هنگفتی دریافت کرد. به رابطۀ نظامی روسیه و پاکستان و مانورهای مشترک نظامی آنها در مناطق مرزی افغانستان در سالهای اخیر ببنید و میدانید که پاکستان عجب کلاه بردار و شارلتانی است. مسلماً اگر جنگ قطع شود و صلح تحقق یابد، باجگیریهای پاکستان هم پایان مییابد.
۵ – توقف سیاست حمایت از افراطگرایی اسلامی و جهادگران در پاکستان، افغانستان و منطقه، موجب فروپاشی پاکستان میشود. برخی تحلیلگران میپندارند که دولت بهخصوص ارتش پاکستان با چنین سیاست، کشور چند قومی و مصنوعی را نگهداشته است و از این جهادگران و فرهنگ جهادگری هم در برابر دشمنان منطقهیی پاکستان یعنی هند و افغانستان استفاده میکند و هم توسط این سیاست موجودیت پاکستان را حفظ کرده است. در غیر آن، پاکستان فرو میپاشد و در خط قومی به چند کشور تجزیه و تقسیم میشود.
اگر این دیدگاه و تحلیل مورد توجه و اعتبار قرار بگیرد که با اختصار به آن اشاره شد، صلح برای پاکستان در افغانستان یک تاکتیک است که حتا این تاکتیک را در خدمت استراتژی جنگ افغانستان قرار میدهد. در این صورت، افغانستان هیچگاه شاهد پایان سیاست بیثباتسازی و جنگ غیرمستقیم از سوی پاکستان نمیباشد. حل هیچ اختلاف مرزی و غیرمرزی و هیچگونه دیپلوماسی و تعامل با پاکستان نمیتواند افغانستان را از شر دخالت پاکستان و سیاست آن کشور بر حمایت از گروههای اسلامی مخالف دولت، نجات دهد. حتا اگر افغانستان منازعۀ دیورند را با پاکستان حل کند و حاضر به تعامل و توافق بر مبنای منافع متقابل باشد، مانع جنگ و بیثباتسازی افغانستان بر مبنای فرهنگ استراتژیک ارتش پاکستان شده نمیتواند.
معنای این تحلیل و نتیجهگیری برای افغانستان، اسارت جاودانی افغانستان در آتش جهنمِ ساخته و پرداختۀ پاکستان است. کسانی که رابطۀ پاکستان و افغانستان را با این نگاه و تحلیل میبینند، در واقع میخواهند بگویند که هر گونه مذاکره، تفاهم، تعامل و توافق با پاکستان بر سر هر اختلاف و منازعهیی به شمول منازعۀ دیورند، افغانستان را از این آتش جهنم برساختۀ پاکستان نجات داده نمیتواند. افغانستان باید تا ابد، کم از کم تا آن زمانی که به یک قدرت اتمی مبدل شود و با ایجاد ارتش مساوی با ارتش پاکستان به توازن قوا برسد و یا تا زمانی که کشوری بهنام پاکستان از صفحۀ روزگار و روی زمین حذف شود، در آتشی که پاکستان برایش شعلهور میسازد، بسوزد و بسازد.
نگاه جامعۀ سیاسی افغانستان به استراتژی جنگی پاکستان
برداشتها و تحلیلها در مورد سیاست و استراتژی جنگ پاکستان بهخصوص در رابطه با افغانستان از نظر جامعۀ سیاسی و سیاستمداران افغانستان قابل بحث و تعمق است. مسلماً در افغانستان میان جامعۀ سیاسی و مدنی و نخبگان اهل سیاست این کشور بر سر این سیاست و دیدگاه پاکستان توافق و وحدت نظر وجود ندارد. هر کسی و هر گروه سیاسی و اجتماعی و قومی در افغانستان با علایق، سلایق و تمایلات خودشان به این موضوع نگاه میکنند و دیدگاههای متفرق و ناهمسو در رابطه با پاکستان ارایه میکنند. اما در بسیاری از این دیدگاه نقاط مشترک بهخصوص در مورد دخالت پاکستان و حمایت آن کشور از جنگ و شورشگری افغانستان وجود دارد. در اینجا لازم است تا به دیدگاه احمدشاه مسعود فقید به سیاست افغانی پاکستان نگاه کنیم که او در دهۀ نود در محور مقاومت علیه دخالت و جنگ نیابتی پاکستان قرار داشت.
سیاست افغانی پاکستان از نظر احمدشاه مسعود
احمدشاه مسعود در دهۀ نود بهصورت غیرمستقیم و حتا مستقیم با پاکستان در جنگ بود. در مورد دیدگاه و تحلیل او از سیاست پاکستان در قبال افغانستان، افزون بر اظهارات و عملکرد وی در برابر پاکستان به نوشتهیی از وی که برای نشریۀ فیگارو چاپ فرانسه در سال ۱۳۷۷ نگاشته شده، نظر باید انداخت. عنوان مقالۀ احمدشاه مسعود، «پاکستان، مسوول ادامۀ جنگ در افغانستان» است.
در این مقاله، عامل جنگخواهی پاکستان در افغانستان، تحول سیاست پاکستان در جهت ایفای نقش یک قدرت منطقهیی ارزیابی میشود. احمدشاه مسعود مینویسد:
«شکست امپراتوری شوروی از یکطرف توجه مادی و معنوی جهان در سالیان جهاد به پاکستان از طرف دیگر باعث گردید تا دولت مردان پاکستان دکترینی را اتخاذ نمایند که هم نیازمندیهای آنها را برآورده سازد و هم قلمرو سیاسی و اقتصادی پاکستان را توسعه بخشد. محور اصلی استراتژی آنها را ایجاد یک حکومت مزدور در افغانستان تشکیل میدهد.
پاکستانیها بدین باور اند که ایجاد یک افغانستان تحتالحمایه، میتواند منافع ذیل را برای آنها در برداشته باشد:
۱ – پیدا کردن عمق استراتژیک؛
۲ – دسترسی به منابع دستنخورده افغانستان؛
۳ – استفاده از افغانستان به حیث یک پایگاه در جهت پخش نفوذ خویش در آسیایمیانه؛
۴ – دسترسی به یک راه مواصلاتی به آسیایمیانه؛
۵ – از بین بردن معضلۀ خط دیورند.
پاکستان در طول حیات سیاسی خویش با هند و افغانستان رابطه خصمانه داشته و از دو جانب، شمال و جنوب در رنج به سر میبرد. پاکستان با هند روی کشمیر و با افغانستان روی خط دیورند که یک معضلۀ سرحدی است، اختلاف دیرینه دارد. بنابراین، از دیدگاه پاکستان، ایجاد یک حکومت مزدور در افغانستان از یکسو اهداف اقتصادی آن کشور را بر آورده میسازد، از سوی دیگر از نظر دفاعی در جنگهای بعدی با هندوستان، برایش از اهمیت حیاتی برخوردار است چه به آن کشور عمق استراتژیک میبخشد و نیروی مقاومتاش در برابر حملات هند را افزایش میدهد.
با توجه به این مسایل، پاکستان استراتژی خود در رابطه به کشور ما را بیشتر جنبۀ امنیتی داده است که براساس آن سیاستهای افغانی آن کشور نه توسط وزارت خارجه، بلکه به وسیله نظامیان پاکستان به پیش برده میشود از اینرو، روی صحنه آمدن یکی و کنار رفتن دیگر هیچگونه تغییری در این راستا آورده نتوانسته است….
احمدشاه مسعود در پایان مقاله مینویسد:
«عقیدۀ من در مورد سیاست پاکستان روشن است هر کشوری حق دارد تا منافع خود را در سطح ملی و بینالمللی جستجو نماید، ولی متأسفانه پاکستان برای تطبیق استراتژی خود در افغانستان از ظالمانهترین شیوهها استفاده کرده طوری که تاریخ نظیر آن را کمتر دیده است.
دولت پاکستان با تحریک و تجهیز نیروهای مزدور خویش علیه ملت افغانستان بسنده نکرد بلکه با تماس با افراد و گروههای متعدد و تشویق آنها برای جنگ و راهبندان، صدمات جبرانناپذیر بر پیکر ملت ما وارد آوردند و صدها عراده تانک، موتر و دهها فابریکه به وسیله افراد وابسته به پاکستان توسط دینامیت منفجر گردیده و آهن آن به پاکستان به فروش رسیده است. جویها و بندهای آبیاری طوری پلان شده تخریب گردیده و زراعت را به رکود مواجه ساخته است. جنگلات افغانستان به طور بیرحمانه قطع شده و چوب آن به پاکستان برده میشود.
با دامن زدن به اختلافات میان گروهها، اردوی افغانستان فرو پاشید و اکثریت افراد سابق اردو در کوچههای پاکستان به مزدورکاری و سایر کارهای سنگین مجبور گردیدند بخش اعظم سامانآلات و پایگاههای نظامی تخریب و از استفاده خارج شد.
اختلافات قومی و زبانی توسط پاکستان میان مردم افغانستان تشدید گردیده، جنگ و خونریزی به طور بیسابقهیی به راه انداخته شد طوری که در تابستان سال جاری(۱۳۷۷)، طالبان بعد از تصرف شهر مزارشریف هزاران باشندۀ آن شهر را بهخاطر تعلقات قومی و مذهبیشان به قتل رسانیدند، دامنۀ دشمنی به حدی وسعت پیدا کرد که طالبان عملاً سیاست تصفیۀ قومی در شمال کشور را روی دست گرفتند، هزاران خانواده مجبور به کوچ اجباری شده و صدها زن و دختر جوان به وسیله آنها اختطاف گردیدند.
آثار تاریخی افغانستان در جریان این جنگها ویران گردیده و اجناس مربوط به موزیمهای کشور در بازارهای پاکستان به لیلام رفت، مأمورین دولتی به بهانههای گوناگون از وظایفشان سبکدوش و یا به زندان افکنده شدند و بدین ترتیب، نظام اداری افغانستان نیز نابود گردید.
مکاتب و مدارس در افغانستان مسدود شده و به جای آن پاکستان در شهرهای کویته و پشاور برای اطفال و جوانان مهاجر، مکاتبی احداث نمودند تا بدینگونه مردم را وادار به مهاجرت کرده، غرور وطن دوستی آنها را صدمه بزنند…………….»(۵)
اهداف پاکستان از استراتژی جنگ و سیاست دوگانه چیست؟
در افغانستان بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران در واقع با این اهدافی که از سوی احمدشاه مسعود به عنوان اهداف پاکستان مطرح میشود و استراتژی و تاکتیک پاکستان در رسیدن به این اهداف، هم نظر هستند و پاکستان را برای دسترسی به آن در عقب جنگ افغانستان میبینند. حتا از نظر برخی تحلیلگران، پاکستان میخواهد در افغانستان هیچ حکومت و نظام حکومتی و هیچ دولتی شکل نگیرد و نباشد. شاهد این مدعا دوران حکومت طالبان است که در جای که جنگ هم نبود تحت سلطۀ طالبان تمام مظاهر مدنیت و حکومتداری مدرن از بین برده شد. ادارات تعطیل شده بودند، از چوکی و فرنیچر در وزارتخانهها استفاده نمیشد و ادارات دولتی به جای نظم و ارایه خدمات به مردم به همدیوال خانههای دستهجات مختلف طالبان تبدیل شده بود. بودجۀ ادارات دولتی از پاکستان حواله میشد و کود تلفن برخی شهرهای کلان افغانستان با کود تلفن شهرهای پاکستان یکی شده بود و در واقع پاکستانیها افغانستانِ دوران امارت طالبان را به عنوان صوبه یا ایالت پنجم پاکستان در آورده بودند و با افغانستان به عنوان ایالت پنجم خود برخورد میکردند. احمد رشید نویسنده و تحلیلگر پاکستانی مینویسد:
«دولت پاکستان نهتنها به تقویت نیروهای طالبان کمک میکرد، بلکه حقوق ماهوار کارمندان ادارات طالبان را به مثابۀ یک ایالت پاکستانی از بودجۀ خود میپرداخت. در ۲۸جون ۱۹۹۸ بخش اعتبار پولی وزارت دارایی پاکستان ۳۰۰ ملیون روپیه(شش ملیون دالر)برای پرداخت حقوق کارمندان اداری طالبان در کابل، اختصاص داد. این اعتبار به وزارت امور خارجه اختیار میداد که در طول شش ماه بعدی برای پرداخت حقوق زمامداران افغانستان ماهانه ۵۰ میلیون تخصیص دهد. وزارت امور خارجه ملزم بود این مبلغ را در بودجۀ خود و سایر وزارتخانهها طوری پنهان کند که در ثبت رسمی بودجهیی ۹-۱۹۹۸ آشکار نشود و از چشمان کنجکاو کمککنندهگان بینالمللی پاکستان که برای نجات اقتصادی بحران زدهیی کشور خواهان قطع کامل کمکهای دولتی بودند، بهدور بماند. ….»(۶)
Comments are closed.