گزارشگر:غلاممحمد محمدی - ۲۲ دلو ۱۳۹۱
آقای عبدالرشید وزیری در مقام مشاور اکادمی علوم افغانستان، سخنران دیگرِ این سیمینار غیر علمی بودهاند که استدلالهای ضعیف سیاسی قرار زیر را داشتهاند:
«معاهدۀ دیورند بدون پشتوانۀ منطقی و حقوقی است». همچنان اضافه نموده است که «معاهدۀ دیورند یک معاملۀ تجارتی بوده، نه قرارداد حقوقی و از سوی دیگر در شرایط نابرابر امضا شده و به این سبب مبنای حقوقی ندارد».
اما این استدلال بسیار خندهدار است. و اگر همۀ اعضای محترم اکادمی علوم همینطور استدلال داشته باشند، بهتر است که دروازۀ اکادمی علوم بسته شود.
آقای وزیری! در تمام کتب تاریخی که ذکر همه در اینجا وقتگیر میباشد، بخش نخست معاهدۀ دیورند که مربوط همین سرحد است، هفت ماده دارد و در صفحات ۶۹۰ افغانستان در مسیر تاریخ، صفحۀ ۹۵۰ جلد ۳ سراج التواریخ، در ص ۳۰۰ تاریخ مختصر افغانستان، در صفحات ۶۲ و ۶۳ کتاب سرحدات و تقسیمات اداری افغانستان و دهها اثر دیگر؛ معاهدۀ یا کنوانسیون یا عهدنامه یا قراردادِ دیورند مربوط به مسایل سرحدی است که از چترال تا کوه ملک سیاه را در بر میگیرد. این اصل را هم باید بپذیرید که هیچ معاهدهیی در جهان میان دو کشور یا چند کشور، در ترازوی عدالت اوزان و بعداً امضا نمیشود؛ اما یک چیز آشکار است و آن اینکه امیر عبدالرحمن خان در سال سیزدهم پادشاهیاش در حالی که ۱۶۰هزار نیروی نظامی داشت و در اوج قدرت بود، این معاهده را امضا کرده است.
اگر منظور جناب عالی دولتهای مساویالحقوق است، مطابق منشور سازمان ملل متحد که نیمقرن بعد از امضای معاهدۀ دیورند ترتیب شده، پادشاهان مستقل و مساویالحقوق چون امانالله خان، نادر خان و محمدظاهرشاه آن را رسماً تصدیق نمودهاند. برای معلومات بیشتر به صفحات ۳۰ تا ۹۹ دوسوی دیورند؛ با تلاق تاریخ معاصر، از همین قلم مراجعه فرمایید.
به حال آقای داکتر عبداللطیف نظری، در مقام استادی دانشگاه آنهم پژوهشگر روابط بینالمللی، اگر ابزار تعجب و تأثر کنم، بیجا نخواهد بود.
در گزارش آمده است: «داکتر صاحب نظری، نگاه عُمق استراتژی پاکستان در مورد افغانستان را مورد کنکاش قرار دادند». و در بخش دیگر گزارش آمده است «ایشان علت طرح معضلۀ دیورند را در شرایط حاضر، جنگ روانی غرب و فشار علیه دولت افغانستان عنوان کردند؛ چون غرب میخواهد سلطه و حضور درازمدت خود را در راستای پیمان امنیتی، به مرحلۀ اجرا بگذارد. طرح حل معضلۀ دیورند در حال حاضر، به نفع کشور نیست. این سناریوی غربیها برای ایجاد شکاف میان شهرواندان کشور ماست …». در ضمن استاد نظری، از مردم و گروههای سیاسی خواستهاند: «به منافع ملی احترام گذاشته، از وحدت و یکپارچهگی کشور پاسداری کنند، دولت افغانستان باید تسلیم فشارهای داخلی و خارجی نشود، از استقلالیت و تمامیت ارضی کشور صیانت کند».
اینکه داکتر صاحب عمق استراتژی دولتهای پاکستان در مورد افغانستان را مورد کنکاش قرار دادهاند، کاملاً درست؛ اما ایشان عمق استراتژی دولتهای قبیلهیی و قومی افغانستان را طی ۶۵ سال بدینسو در خاک پاکستان مورد کنکاش قرار ندادهاند. حال آنکه بررسی یک قضیه باید چندجانبه و همهجانبه باشد. کمبود و نقص کار اکثر پژوهشگران و دانشمندان کشور ما، درست در همین نقطه متمرکز است که روی صفحۀ کتاب را خوب بهدقت میخوانند، اما عقب صفحه را نمیخوانند.
برای تقویت این استدلال خویش به داکتر صاحب احترامانه پیشنهاد میکنم که به صفحۀ ۱۱۷ تا ۱۵۸ کتاب «پشتونستانخواهی؛ عامل تباهی افغانستان» بحث سیزدهم زیر عنوان «موضعگیریهای خصمانۀ زمامداران افغانستان و مداخله در امور داخلی پاکستان» از همین قلم مراجعه فرماید تا برایشان روشن شود که زمامداران افغانستان در حق پاکستان چه بدیها کردهاند و ما باید چه انتظاری داشته باشیم.
دوم علت طرح حل قضیۀ دیورند جنگ روانی غرب نه؛ بلکه فشار جنگ بالای شانههای مردم مظلوم افغانستان است. غرب آقای کرزی را به زور بالای افغانستان تحمیل کرد و ۱۲ سال است آن را با وجود میلیونها رای تقلبی در انتخابات، طی ۴ دوره در قدرت نامشروع نگه داشته. پس جنگ آقای کرزی با امریکا، جنگ زرگری است و شما نباید تشویش و نگرانیِ آن را داشته باشید.
داکترصاحب برای اینکه خود را قناعت داده باشند، نخست شعار «دا پشتونستان زمونژ» را از ۶۳ سال بدینسو مورد مداقه قرار دهند و دوم اینکه به این بیاندیشند که از سال ۱۳۲۸ خورشیدی بدینسو وزارتی به نام وزارت قبایل در قرن ۲۰ و ۲۱ یعنی عصر کمپیوتر و انترنت با بودجۀ بیحدوحصر و اوپراتیفی چه معنا دارد؟… کار این وزارت خانه چیست ؟ صنعت، تجارت، تولید فرهنگ، زراعت یا خدمات عامه؟ آیا به نظر شما وزارت سرحدات و قبایل(آی اس آی) افغانستان محسوب نمیشود؟
در بخش دیگر سخنرانی خویش فرمودهاید: به منافع ملی احترام بگذاریم و همه دست به دست هم داده، از یکپارچهگی کشور پاسداری کنیم و در ضمن به آقای رییسجمهور پیشنهاد کردهاید که تسلیم فشارهای داخلی و خارجی نشود.
شما از هر کس دیگر بهتر میدانید که منافع ملی چیست. منافع ملی به آن پدیدههایی میگویند که به نفع اکثریت مطلق باشندهگان یک جامعه (یک محدودۀ جغرافیایی معین) باشد. کدام انسان بیسواد و کمسواد و واقعبین میگوید، باز بودنِ سرحد دیورند که به «دهلیز مرگ» و «مادر بحران» در منطقه تبدیل گردیده، به منافعِ ازبک، هزاره، ترکمن، تاجیک، پشهیی، نورستانی ایماق یا اهل هنود و یا پشتونهای دامدار، پای ترکیدۀ بیکار، گرسنه و دور از تعلیم و تربیه است؟ جناب شما به رییسجمهور پیشنهاد کردهاید که با بستن سرحد دیورند موافقت نکند، تسلیم فشار نشود و سرحد دیورند باز باشد تا طالب جان و گوسفندهای انتحاریِ آن بدون مشکل وارد افغانستان شده و هموطنانِ ما را حتا در مساجد به قتل برسانند، مکاتب را بسوزانند و تباهی بیاورند. معنای پیشنهاد شما همین است!
جناب استاد! شما پافشاری نمودهاید که حالا موقع طرح حل معضلۀ دیورند و بستنِ آن نیست.
از زمان تشکیل پاکستان و به وجود آوردن معضلۀ ساختهگی دیورند و آغاز ادعای ارضی، ۶۵ سال گذاشته است. همیشه ناسیونالیستهای بیمار گفتهاند که وقت مطرح کردنِ این قضیه و حل آن نیست. در بین هیئات حاکم افغانستان، ادعای ارضی بالای خاک پاکستان به یک جهالت نهادینه مبدل شده است. حالا شما بگویید مردم ستمکشیدۀ افغانستان چند دهۀ دیگر جنگ را تحمل کنند و چه تعداد قربانی بدهند تا این دهلیز مرگ بسته شود و یا به گفتۀ آنها، پشتونستان و بلوچستان را از پاکستان به زور پس بگیرند؟!
باز بودنِ سرحد دیورند برای ما هیچ ارزش تاریخی به جز تباهی نداشته و ندارد و ما در برابر مردمان پشتونتبار آنطرف سرحد دیورند، هیچ داعیه و مکلفیتی نداریم. آنها پاکستان را سرزمینِ خود و دولت پاکستان را دولتِ خود میدانند و حتا گروههای افراطی پشتونتبار آنطرف سرحد، در تباهی و کشتار مردم افغانستان سهم اساسی و غیر قابل انکار داشته و دارند. ما اگر بتوانیم سرنوشت خود را تعیین کنیم، کمال کردهایم .
اما شما استاد محترم در این سیمینار غیرعلمی و «سرکاری» سخنگوی دشمنان مردم افغانستان شده، با آنها یکصدا با بستن سرحد دیورند یعنی حل معضلۀ دیورند در حضور فعال جامعۀ جهانی مخالفت کرده، خواستار ادامۀ جنگِ دوامدار از راه این دهلیز مرگ برای مردم افغانستان شدهاید.
در این سیمینار شما واضح و روشن به رهبران پاکستان گفتید که حالا وقت حلوفصل سیاسی قضیۀ دیورند نیست؛ هر وقت ما نیرومند شدیم، اتحاد به اصطلاح ملی ما تأمین شد و اقتصاد گداییشدۀ ما قوی گردید، قضیۀ پشتونستان و بلوچستان را عادلانه حل میکنیم .
آقای نظری، اگر اکنون در حضور جامعۀ جهانی، زمان مطرح کردنِ قضیۀ دیورند و حلِ آن نیست، شاید میل داشته باشید وقتی طالبان مانند سال ۱۳۷۵خورشیدی وارد کابل شدند، جنرالهای پاکستانی در ارگ ریاستجمهوری زانو زدند، طالبان لنگیدار و نکتاییدار همدیگر را به آغوش کشیدند و دوباره بر دیوارهای زندانها نوشتند که «ازبک به ازبکستان برود، ترکمن به ترکمنستان، تاجیک به تاجیکستان و هزارهها به گورستان!»، این معضل مطرح و حل گردد؟!
آقای هاشمی سخنران پنجمِ این سیمینار بوده است. موصوف چهار پیشنهاد ارایه نموده است که برخی شعارهای خوبی هستند. در ضمن فرمودهاند با افکاری که جایگاه بینالمللی ما را متزلزل کند، مبارزه باید کرد. اما آقای هاشمی آیا به نظر شما حمایت طالبان نکتاییدار از طالبان لنگیدار با اینهمه بیرحمی و قساوتی که آنها مرتکب شده و میشوند از یکسو، و کشاندن پای ارتش کشورهای غربی به منطقه از سوی دیگر، تبدیل کردن افغانستان به کشور مولد مواد مخدر در جهان و متهم شدن دولت آقای کرزی به فاسدترین دولت در جهان، جایگاه افغانستان را در نظام بینالملل متزلزل نکرده است؟
آقای هاشمی در بند چهارم پیشنهاد خویش فرموده است که به جای رفتار احساسی، باید رفتار عقلانی پیشه کنیم. این یک فکر عالی است؛ اما به نظر آقای هاشمی در این سیمینار غیر علمی، رفتار احساسی و قومگرایی غلبه داشت یا رفتار عقلانی؟
ناسیونالیستهای قبیلهگرا و کهنهپرست فکر میکنند که این پافشاریشان به نفع پشتونهاست. ولی پشتونهای عاقل و واقعبین میدانند که ۱۲سال است بیش از دوصدهزار سرباز داخلی و خارجی بالای سینۀ هموطنانشان عملیات نظامی میکنند، حیثیت و آبرویشان در حضور یک رییسجمهور پشتونتبار از بین رفته، مکاتب فرزندانشان بسته شده و از نعمت سواد محروم گشتهاند.
به نوشته روزنامۀ «ویسا» مورخ نهم عقرب ۱۳۹۱ خورشیدی از قول غلام جیلانی زواک عضو مرکز مطالعات استراتژیک: «طی عملیاتهای نظامی در مناطق پشتوننشین، بیش از یکونیم لک نفر غیرنظامی کشته شده، این مناطق و مردمِ آن از تمدن به دور ماندهاند». به نوشتۀ مقالهیی نشر شده در همین روزنامه از قول ریچارد «هولبروک» و «میت رامنی» کاندید ریاستجمهوری امریکا و حریف آقای اوباما: «در هر خانۀ پشتون، یک طالب است و در ضمن کتلۀ بزرگ پشتونهای آنطرف سرحد دیورند، بالای افغانستان همواره یورش میآورند». نویسندۀ این مقاله اضافه میکند که «با دیدن این وضع، در میان سیاستمداران بلندپایۀ امریکایی افکار ضد پشتونی بهوجود آمده است».
به هر حال، به نظر بنده (نویسندۀ این سطور) در حل معضلۀ دیورند یا حل بحران موجود، ۴ موضوع باهم مرتبط هستند:
دو قضیۀ اولی ـ خودداری از به رسمیت شناختن سرحد بینالمللی دیورند و ادعای ارضی در عمق خاک پاکستان ـ را دولتهای قبیلهیی افغانستان بهوجود آوردهاند.
قضیۀ سومی ـ تسلیح، تمویل، سازماندهی و اعزام تروریستها، خرابکاران و دشمنان دولتهای افغانستان زیر هر عنوانی به نام مجاهد یا طالب ـ کار پاکستان است تا اینگونه، یک نوع تعادل برقرار نموده باشد.
قضیۀ چهارمی حضور نیروهای خارجی است که بهخاطر سرکوب تروریستهای داخلی و بینالمللی آمدهاند و همین تروریستها خود وسیلۀ دوام حضور نیروهای خارجی در افغانستان هستند.
در حالی که تروریستهای داخلی و خارجی، عُمال و اجیرانِ دولت پاکستان بوده که حضور نیروهای خارجی را بهانه قرار دادهاند و با خروج کامل آنها، برای غصب مجدد قدرت میجنگند.
رهبران پاکستان آنطوری که بارها مطرح کردهاند، میخواهند هر چهار قضیه همزمان حلوفصل شود. یعنی سرحد دیورند در تفاهم دوجانبه به تضمین امریکا، کشورهای منطقه و سازمان ملل متحد، از لحاظ سیاسی و فیزیکی بسته شود، آنگاه پاکستان تروریستهای داخل خاکِ خود را تصفیه کند، افغانستان نیز طالبان و سایر آدمکشان و اخلالگرانِ قلمروِ خود را جاروب نماید.
Comments are closed.