- ۲۲ دلو ۱۳۹۱
یادداشت ادارۀ ماندگار: در پیوند با متن زیر، فردا تحلیلی از داکتر محیالدین مهدی، عضو مجلس نمایندهگان، در همین صفحه به نشر میرسد.
برگرداننده: داکتر لعلزاد
شما در نامۀ مورخ ۲۵ می خویش ادعا کردهاید که نه شما و نه کدام شخص «خارجی»، هیچگونه نقشی در طرح قانون اساسی افغانستان نداشتهاید. شما تأکید نمودهاید که من در گفتار خویش مبنی براینکه شما نقش بزرگی در ایجاد حکومت فعلی کابل داشتهاید، اشتباه کردهام. اما نقش شما صرفنظر از چیزهایی که گفتهاید، بسیار مشخص است. شما در این نامه گفتهاید که «شماری از کارشناسان قانونی استخدامشده توسط ملل متحد، در طرح قانون اساسی افغانستان کمک کردهاند» و هم «من با درنظرداشت وظیفهام به حیث دیپلمات ایالات متحده، در همکاری نزدیک با همتای خویش از ملل متحد… به رهبران افغان کمک کردیم تا با هم مصالحه نموده و سرانجام به قانون اساسی برسند». شما چهطور میتوانید از چنین نتیجهیی ادعای امتیاز داشته باشید، اگر ادعا دارید که در آن دخالتی نداشتید؟ شما به حیث سفیر در افغانستان خدمت میکردید، زمانی که قانون اساسی تکمیل و تصویب گردید (۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵)؛ و قبل از آنهم به حیث نمایندۀ خاص ایالات متحده در افغانستان بودید (۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳). البته که شما دخالت داشتید!
ملل متحد، «شماری از کارشناسان قانونی استخدام شده» و حکومت ایالات متحده همۀ بازیگران «خارجی» در این پروسه بودند. امریکا پول آن را پرداخته و امنیت کامل پروسه را با اعزام نیروهای جنگی برای آن کشور فراهم میکرد. هیچ کسی نمیتواند قانون اساسی افغانستان را بدون نفوذ اندیشههای غربی و ارزشهای واضح آن در نظر گیرد. در واقع، اثرات متقابل اندیشههای متفاوت افغانی و غربی از یک فقره تا فقرۀ دیگر غالباً به مشاهده میرسد. یکی از این کارشناسان مشاور «استخدام شده» دونالد ایل. «لاری» سیمپلر، جی آر.، که حالا به حیث معاون شعبۀ امور افغانستان و پاکستان در یو ایس ای آی دی کار میکند، به تاریخ ۶ جون به حیث شاهد در مقابل کمیتۀ فرعی امور خارجی پارلمان حاضر گردید. شمار زیادی داستانهای مشابه کمک شما و آقای سیمپلر در ایجاد افغانستان کنونی وجود دارد. با درنظرداشت مداخلات سنگین نظامی ایالات متحده و ضرورت نگهداری این کشور از دستهای دهشتافگنان و متحدان آنها که ما را با ضربات مرگبار در ۹/۱۱ مورد حمله قرار دادند، بازهم وجود خواهد داشت.
شکایت من از این نیست که امریکاییها و سایر اعضای ناتو در ایجاد حکومت جدید در کابل کمک کردند؛ پروسهیی که دربرگیرندۀ تهیۀ یک قانون اساسی بود. این وظیفۀ ما بود که چنین کاری را انجام میدادیم، آنهم پس از کمک در آزادسازی کشور از چنگال طالبان افراطی که حاکمیت بیرحمانۀ آنها باعث قربانی شدنِ مردم افغانستان گردیده و حتا پایگاهی برای حملات دهشتافگنی در کشورهای دیگر فراهم کرده بود.
افغانهایی که عمدتاً از بخشهای شمال کشور بودند، به کمک ما دیکتاتوری طالبان را شکست داده و آنها را از کشور خویش بیرون راندند. این یک پیروزی تاریخی بود، اما در اثر حوادثی که در جریان سالهای پس از آن رخ داد، ما در طلوع یک عصر جدید صلحآمیز برای مردم رنجدیدۀ افغانستان ناکام ماندیم. این ناکامی و شکست را میتوان بهطور مستقیم در ساختار حکومت و رهبرانِ این ساختار ردیابی کرد که پس از آزادی، بر مردم افغانستان تحمیل گردید. حکومتی را که ما در نصبِ آن کمک کردیم، با شیوۀ زندهگی مردم افغانستان مناسب و سازگار نبود.
یک سیستم نسبتاً غیرمتمرکز فدرال میتوانست هم با عنعنات ما و افغانستان سازگار باشد. در عوض، ما تمام تخمها را در یک سبد گذاشتیم؛ یک ادارۀ فوقالعاده متمرکز حامد کرزی. اگر درست گفته شود، او در کنفرانس بن، دسمبر ۲۰۰۱ به حیث رییس ادارۀ انتقالی نصب شد، بعد برای دو سال دیگر به حیث رییس موقت و حالا دورۀ دوم پنجساله به حیث رییسجمهور انتخابی؛ اما او رهبری نبود که در جریان یک پروسۀ افغانی ظهور میکرد. پشتیبانی شما و ایالات متحده از آقای کرزی در بن شروع شد و فضا را تغییر داد. قرار معلوم شما فراموش کردهاید که وقتی شاه سابق، ظاهرشاه، حق انتخاب رییس حکومت موقت را به مشاورین برجستۀ خویش داد، آنها ستار سیرت را با ۱۱ رای در مقابل ۲ رای برای کرزی (که یک رای نیز از برادرش بود) انتخاب کردند. شما و آقای ابراهیمی به صورت خصمانه در مقابل سیرت مداخله کرده و اصرار کردید که فقط یک پشتون میتواند رییسجمهور باشد و او را مجبور ساختید که صحنه را به نفع کرزی ترک کند. در اولین لویهجرگه در جولای ۲۰۰۲، شما بازهم به طرفداری کرزی مداخله کردید، بهخصوص وقتی معلوم شد که رهبران اتحاد شمال تقریبا میخواستند از شاه سابق به حیث رهبر حکومت انتقالی ۱۸ماهه پشتیبانی کنند. شما آنقدر در به قدرت رسانیدن آقای کرزی تلاش کردید که حتا خود شما یک کنفرانس مطبوعاتی دایر کرده و ادعا کردید که شما ظاهرشاه را متقاعد ساختهاید که صرفنظر کند، زیرا کرزی بهطور آشکار در مقابل شاه سابق میباخت. بازیهای کوتاهمدت قدرت، پیامدهای درازمدتی داشته و با خنثا نمودنِ آن اتحاد، سپس تقریباً غیرممکن بود که بتوان یک موسسۀ وسیع و عمیق افغانی ایجاد کرد که بتواند تمام جوامع افغانی را با هم متحد سازد. با تمرکز کامل قدرت سیاسی در وجود یک شخص در کابل، وضع به تباهی کشانیده شد.
کرزی یک شخص مربوط شما بوده و بهصورت وحشتناکی ناکام شده است. این کرزی بود که اولاً کمیتۀ ۹ عضوی طرح قانون اساسی و بعداً ۳۵ عضوی قانون اساسی را تعیین کرد. در بحث بر سر سیستم ریاستی در مقابل سیستم پارلمانی، کرزی بهصورت طبیعی یک سیستم ریاستی را میخواست که برای او قدرت نامحدود را فراهم میکرد. اتحاد شمال که عمدتاً نمایندهگان ازبکها، تاجیکها، هزارهها و ترکمنها بودند، طرفدار یک سیستم پارلمانی بودند که قدرت حکومت مرکزی را غیرمتمرکز ساخته و حقوق افغانها را حراست میکرد. آنها برای این نجنگیدند تا دیکتاتوری افراطی طالبان را با یک حکومت مستبد و فاسد تعویض کنند. آنها بهخاطر این جنگیدند تا بهطور مستقیم والیهای ولایات و شهردارانِ خویش را انتخاب کنند. شما ـ زلمی و آقای براهیمی ـ تمام مساعی رهبرانی را خنثا کردید که واقعاً در مقابل طالبان جنگیده بودند. نمایندهگان اتحاد شمال برای شمولیت زبانهای خویش شدیداً مناقشه کردند، نه شما؛ نکتهیی که شما خیلی خوب خبر دارید. نقش شما ـ طوری که در نامۀ خود برای من تشریح کردهاید ـ تسهیلکنندۀ مصالحه نبود. چنانکه تعداد زیادی از نمایندهگان برایم گفتند، شما یک پشتیبان ثابت مرکزیترین سیستم ممکن و طرفدار کرزی بودهاید. شما و آقای ابراهیمی در واقعیت، قانون اساسی را در محور یک شخصیت و یک جامعۀ تباری ساختید. بدتر از همه، قرار معلوم آن را طوری اشتقاق کردید که با مقاصد پاکستان همخوانی دارد. اولین لویهجرگه تقریباً به علت این عدم توافق هستهیی از هم پاشید. کرزی پیروز شد، زیرا پشتیبانی «جامعۀ بینالمللی» یعنی پشتیبانی ما و شما را داشت. با وجود اینکه این اتحاد شمال بود که با طالبان در هر میل افغانستان جنگیده بود و با کسانی که ما یکجا با آنها به مقابله برخاستیم. ما کرزی را (بهطور دوامدار) پشتیبانی کردیم؛ پشتونی که در سالیان هجوم طالبان در پاکستان بهسر برده و حتا آماده بود نقش سفیر طالبان در ملل متحد را بپذیرد، اگر حکومت طالبان به رسمیت شناخته میشد که خوشبختانه نشد.
زلمی! دیکتاتوری قانون اساسی فعلی که در افغانستان حکم میراند، زمانی شکل گرفت که شما بازیگر عمده و حتا سفیر بودید. شما از آن به بعد، مانند دوستتان آقای کرزی، برای خود کارهای خوبی کردید. من توقع دارم کشف شود که او به هنگام خروج از افغانستان بهطور شگفتآوری ثروتمند خواهد بود، به مجردی که دیگر حمایت قدرت نظامی ایالات متحده را نداشته باشد.
برعکس، اتحاد شمال درآن بخش افغانستان با سابقۀ مستحکم مقاومت در مقابل طالبان، ریشه خواهد داشت. موجودیت و ادامۀ زندهگی جوامعِ آنها تابع این است که طالبان را در خلیج نگه دارند. آنها نمیتوانند بار و بسترِ خود را جمع نموده و به حسابهای بانکی خارجی و سرمایهگذاری دوبی خویش پناه بَرند، مانند کسانی که در کابل (و جاهای دیگر) از این دهۀ جنگ طولانی و بیسرانجام مفاد بردند.
اگر قرار باشد که خون و سرمایۀ مصرف شدۀ امریکا در افغانستان به هدر نرود، ما ضرورت داریم کسانی را پشتیبانی کنیم که دلایلی برای ایستادن و جنگیدن دارند. ما هر دو خواهان یک نتیجۀ خوب برای مردم افغانستان و شکست دهشتافگنان هستیم. قرار معلوم شما هم در نوشتههای اخیرتان از جاهطلبی پاکستان در افغانستان پس از ناتو تشویش دارید. این قابل فهم است که شما میخواهید از یک سیستم تقریباً دیکتاتوری ـ قدرتی که خود برای ایجاد آن در افغانستان تلاش کردید ـ فاصله بگیرید. آن سیستم حالا در حال شکست و ناکامی است. شما واقعاً در نظر دارید که زمانی برای چنین یک ریاست قدرتمندی که ایجاد کردهاید، خود را کاندید کنید. اما عجیب است که شما بخش اعظمِ آن چیزی را که خود انجام دادهاید، فراموش کردهاید. این همان گیجی نقش، مسوولیت و هویت است که خارقالعاده میباشد. قرار معلوم، حالا واضح است که ایالات متحده نمیتواند آنقدر خوشبخت باشد که افغانستان را با یک آیندۀ صلحآمیز ترک کند. شما شاید جزییات آنچه که ما را به این نقطه رسانیده، فراموش کرده باشید؛ اما حقیقت را نباید و نمیتوان فراموش کرد.
لینک متن انگلیسی نامه در سایت گنگرۀ امریکا:
http://rohrabacher.house.gov/sites/rohrabacher.house.gov/files/documents/zal_letter.pdf
Comments are closed.