- ۰۱ قوس ۱۳۹۸
انتخابات ریاستجمهوری ششم میزان، بیتعارف به بحـران و تشنج گراییده و بزرگترین نشانۀ آن نیز اینکه: به غیر از جانب حکومت، همۀ تیمها از کمیسیون انتخابات بهدلیلِ دستبرد در آرای مـردم سلب اعتماد کرده و میگویند نتیجۀ مبتنی بر تقلب را نخواهند پذیرفت.
اما با اینهمه نباید از بحـران چنان ترسید که از آن غولِ بیشاخودُمی ساخت که میباید از ترسِ آن به فرهنگِ تقلب تسلیم شد. افغانستان سالهاست که در بحرانهایِ گوناگون غوطهور است و قرار نیست این بحرانها همیشه به سقوط و تباهیِ بیشتر منتهی شوند، چه بسا که میتوانند آنها مقدمهیی برای بهبود وضعیت و آغازی نیک برای همۀ روندها باشند و از سوی دیگر، تا چه زمانی میباید از ترسِ بحران به فرهنگِ تقلب و تزویر و زورگویی تمکین کرد و سال به سال آن را فربهتر نمود؛ همان فرهنگی که بحرانهایِ مختلف را زاییـده و بر مردم تحمیل کرده است. به عبارت دیگر، افغانستان درگیر یک بحـرانِ بسیار بزرگ و اساسی است و آن، غلبۀ فرهنگِ منحطِ تقلب و زورگویی بر فرهنگِ انتخابات و مردمسالاریست و سایر بحرانها، بحرانهای فرعی و مولودِ بحرانِ نخسـتین اند. پس چه بهتر که برای از بین بردن همۀ بحرانها در افغانستان، به جنگِ تقلب و زورگویی رفت و انتخاباتِ ۱۳۹۸ را مغتنمترین فرصت برای تسویهحساب با بحرانِ تقلب شمرد.
در یک رویکرد سیستمی، بحرانها زادۀ فساد و اختلال در سیستم اند؛ فسادی که با پذیرفتنِ ورودیهایِ آشوبساز، سیستم را از حالتِ توازن و تعادل خارج میکنند و تغییراتی به میان میآورند که از آستانۀ تحمل خارج اند. دموکراسیِ هجدهسالۀ افغانستان به عنوان یک کلانسیستم همواره پذیرای فرهنگِ آشوبآفرینِ تقلب بوده و نتیجۀ هیچ انتخاباتی تا کنون نتوانسته از غلبۀ تقلب مبـرا باشد.
در چند دور انتخابات ریاستجمهوری، فشارها و مداخلاتِ بیرونی فقط توانست آشوبهایِ دموکراسیِ وطنی را به تأخیر بیندازد اما قاعدۀ تقلب در این سیستم همچنان به حیات ادامه داد. انتخابات ۱۳۹۸، نظر به انسجام و آگاهییی که در جبهۀ ضدتقلبِ شورای نامزدان ریاستجمهوری به میان آمده و نظر به نفرتی که در اذهان مردم نسبت به فرهنگ تقلب و تصاحبِ قدرت از این طریق شیوع یافته، میتواند فرصتی مناسب برای استقبالِ آگاهانه از بحرانِ انتخاباتی علیه قاعدۀ تقلب باشد؛ بدین معنا که دیگر میتوان به بحـران آری گفت و به جنگِ تقلب رفت ولی نمیتوان از ترسِ بحران به تقلب آری گفت و کنج عافیت نشست.
دموکراسی افغانستان در این هجده سال، یک دموکراسیِ معیوب و سازشکار با تقلب بوده است. این دموکراسی پس از هجده سال به جایی رسیده که آقای احمدولی مسعود میگوید «از انتخابات افغانستان تنها نامِ آن باقی مانده است!» این همان نقطهییست که دیگر با ترس و محافظهکاری نمیتوان تصمیمِ درست و بزرگ گرفت. هر تصمیمی که مبتنی بر این دو عنصر باشد، به فربهی و بقای هرچه بیشترِ فرهنگ تقلب منجر خواهد شد.
مسلماً وقتی از انتخابات نامش باقی بماند و دستبرد در آرای مـردم عریان گردد، دیگر چیزی برای از دست رفتن در ساحتِ دموکراسی باقی نمیماند و در این وضع میباید «فلک را سقف بشکافت و طرحی نو درانداخت.» از این زاویه، به نظر میرسد که شورای نامزدان ریاستجمهوری به صرافتِ تهیۀ طرحی بدیل و همهجانبه برای عبورِ موفقـانه از بحران انتخاباتی افتاده و تا جایی هم این طرح را تدارک دیده و خلاصهیی از آن را با نهـادهای بینالمللی در میان گذاشته است. این طرح میخواهد روندهایِ حکومتداری، مصـالحه با طالبان و برگزاری سالمِ انتخـاباتِ آینده را زیر پوشش قرار دهد و برای همۀ ابعاد و احتمالات در فضای سیاست افغانستان، محاسباتِ دقیقی انجام دهد. طرح بدیل مسلماً طرحیست که با بحـران انتخاباتی مواجهۀ عالمانه میکنـد و میخواهد از این سکو، به ختمِ تمامِ بحـرانها ـ انتخاباتی و غیرانتخاباتی ـ بپردازد.
Comments are closed.