طرح مدل حکومت اسلامی معاصر

گزارشگر:نویسنده: دکتر اسماعیل الشطی/ ترجمۀ: احمدذکی خاورنیا - ۰۸ قوس ۱۳۹۸

بخش دوم/

mandegarدر جستجوی هدف
در قرن نوزدهم مسلمانان دریافتند که وضعیت حاکم بر جامعۀ جهانی بیشتر به استقلال نیاز دارد تا خلافت، خلافت در سرزمین‌هایی که تحت تسلط استعمار باشد برپا نخواهد شد؛ به همین لحاظ تجزیه و تقسیم‌بندی‌های دست ساختۀ استعمار را پذیرفتند و گرایش‌های منطقه‌یی و ملی از آن به بعد به‌وجود آمد. موجی از جنبش‌های استقلال‌طلبانه در اکثر جهان اسلام به پاخاست و استعمار چاره‌یی نداشت جز اینکه به برخی از آن کشورها استقلال صوری بدهد، مانند استقلال عراق که در بارۀ آن شاعری سروده بود:
“ما شاهی داریم که رعیت ندارد و سرزمین‌هایی داریم که مرز ندارد، لشکری داریم که سلاح ندارد و مملکتی داریم که پول ندارد، حکومت مردان زیادی دارد، که ما آنها را سرداران فکر می‌کنیم در حالی که همگی برده اند، انگلیس ما را نجات نخواهد داد، اگرچه عهد و پیمان‌هایی هم با آنها ببندیم….
با پدید آمدن حکومت‌های ملی در جهان اسلام، مفهوم سیکولاریسم نیز پدیدار گردید، سکولاریسمی که می‌خواهد تمام شهروندان یک کشور را از نگاه حقوق و واجبات در یک سطح قرار دهد و اهمیتی به دیانت و باورهای دینی آنها ندهد و این چیزی است که بعدها تحت نام جدایی دین از دولت به شهرت رسید، طبعاً چنین ایده‌یی مفهوم سیاسی جدیدی در سرزمین‌های اسلامی به‌ویژه برای نسلی که زیر سایه خلافت بزرگ شده بودند، بود. حکومت معاصر با خود حامل افکار جدیدی پیرامون گرایش‌های قومی و هویت سیاسی بود، برخی از کشورها تلاش کردند تا به اصول تاریخی پیش از اسلام خویش برگردند و برخی دعوت به قوم‌گرایی عربی کردند و برخی هم به الینه شدن در هویت غربی فراخواندند و کسانی به فراملیتی بودن و آزادی انسان از ستم سرمایه‌داری دعوت کردند و نسلی به‌وجود آمد که به پیوند کشوری که در آن زنده‌گی می‌کرد خوی و عادت نمود و برای آن شمار که برای اسلام کار می‌کردند، امور درهم آمیخته و منشعب گردید و در سایه این وضعیت بود که افکار متعلق به خلافت رنگ باخت و هدف کسانی که برای اسلام کار می‌کردند منحصر به تطبیق اسلام در کشورهای‌شان شد که در اثر این دگرگونی جنبش‌های مختلف به‌وجود آمدند که هدف آنها محافظت از اسلام به عنوان هویت بود، در این زمینه برخی از اسلام‌گرایان مانند جمعیت جوانان مسلمان به روش‌های خیریه روی آوردند و جماعت دعوت و تبلیغ به کارهای اجتماعی پرداخته و حزب تحریر کارهای سیاسی را در پیش گرفت و جماعت اخوان‌المسلمین و جماعت اسلامی پاکستان راه و رسم جامع‌تری را پیمودند و بارزترین جماعتی که در این برهه کارهای بزرگ انجام داد، اخوان‌المسلمین بود. آنان به این عقیده بودند که خلافت هدف استراتژیک است که در یک مرحله تحقق پذیر نیست و آخرین مرحله از مراحل دعوت اخوان‌المسلمین به حساب می‌آید. این چیزی است که بنیان‌گذار اخوان‌المسلمین حسن‌البنا در رسایل خود بر آن تأکید ورزیده است، طوری که وی خلافت را نماد وحدت اسلامی و شعیره‌یی می‌داند که اهتمام به آن واجب بوده و منصب خلافت را محور بسیاری از احکام می‌داند و کار برای احیای خلافت را از مسایل اساسی خود به حساب می‌آورد، اما احیای خلافت یک مرحله در پهلوی استراتژی درازمدت است که خود دارای مراحل متعدد می‌باشد که امکان دارد از همکاری فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی میان تمام ملت‌های مسلمان شروع شود و بعد به پیمان‌ها و معاهدات و کنفرانس‌ها میان ملت‌ها بینجامد که برایند آن جامعۀ ملل اسلامی خواهد شد که انتخاب خلیفه از مسوولیت‌های آن است. اما اخوان‌المسلمین در پهلوی هدف راهبردی خود دو هدف برای این مرحله وضع کرده بودند:

اول: آزادسازی سرزمین‌های اسلامی از تسلط بیگانگان.
دوم: ایجاد دولت اسلامی در همین سرزمین‌های آزاد شده. برای تحقق این اهداف سه وسیله وضع کرده‌اند که عبارت‌اند از: ایمان عمیق، ساختار دقیق و کار دوام‌دار. از همین جاست که مأموریت برپایی حکومت با درنظرداشت اولویت‌های ذیل شروع می‌شود: آماده‌سازی فرد مسلمان، جامعه مسلمان و برپایی حکومت مسلمان. اما این راه طولانی و غیرمستقیم، حزب تحریر را واداشت تا در ابتدای دهه پنجاه قرن گذشته اعلان کند که برای رسیدن به دولت خلافت به این همه مراحل نیازی نیست؛ برای اینکه رسیدن به خلافت عملیه فکری و سیاسی است. به همین اساس حزب تحریر ایدۀ برگرداندن خلافت را از نو پس از کنفرانس اسلامی خلافت در سال ۱۹۲۶م که آن را غیرممکن در وضعیت آن روز مسلمانان اعلان کرده بود، دوباره زنده ساخت؛ به همین لحاظ این حزب جواز کار و فعالیت سیاسی گرفت و می‌توان گفت که حزب تحریر از نخستین احزابی است که پروژۀ قانون اساسی دولت خلافت را مطابق تصور خویش صادر کرد.
اما اخوان‌المسلمین با وجود اینکه روش مرحله به مرحلۀ خود را برای رسیدن به دولت خلافت اعلان کردند، اما تاریخ آنها مملو از جنگ‌ها و کشمکش‌ها بر سر قدرت با نظام‌های حاکم در بسیاری از کشورهای اسلامی است و این باعث شده که نظام‌های موجود آنها را دشمن سیاسی خود بدانند و هرازگاهی بر آنها سخت بگیرند، به زندان بیندازند و محاکمه ظالمانه کنند. چنین برخوردی با اخوان‌المسلمین باعث شد تا بارزترین مفکر ایشان سید قطب در نیمه دهه شصت میلادی اندیشۀ اخوان‌المسلمین را دوباره از نو بریزد و کار سیاسی در سایه نظام‌های موجود را وقت‌تلفی تلقی کند و از اخوان‌المسلمین بخواهد که به تعالیم حسن‌البنا برگردند او که برنامۀ خود را در ایمان عمیق و ساختار دقیق وکار دوام‌دار برای فرد مسلمان و جامعۀ مسلمان خلاصه کرده بود؛ اما در ابتدای دهه هشتاد مرشد سوم اخوان‌المسلمین عمر تلمسانی اخوان‌المسلمین را از نو به میدان سیاست کشانید، با وجود اینکه مرشد اول اخوان حسن‌البنا استراتژی خلافت و اهداف آن را چهار دهه پیش وضع کرده بود، اما کسانی که بعد از وی آمدند آن را مراجعه نکرده بلکه تنها گروه اخوان را قدرت فشار در عرصۀ سیاسی و اجتماعی ساختند؛ برای اینکه در سه دهه اخیر اخوان تلاش کرده تا مردم را به طرف‌داری از خود بسیج کند و کارهای خیریه‌یی برای رفع نیازمندی‌های مردم انجام دهند و فعالیت‌های سیاسی در انجمن‌های صنفی و مجالس نماینده‌گی انجام دهند، شاید یگانه مراجعه که در اهداف این گروه صورت گرفته در کشور کویت در ابتدای دهه هشتاد باشد؛ اعضای این حزب به این باور رسیدند که کشور کویت کشور کوچکی است و توانایی این را ندارد که جولانگاهی برای اقامۀ حکومت اسلامی باشد و این تصور باعث شد که اخوان کویت هدف اقامه حکومت اسلامی را برای نخستین‌بار از آجندای کاری خود بردارند.
از آنچه گفته آمدیم چند نکته را می‌توان دانست:
۱- اینکه علمای دین در سال ۱۹۲۶م تعیین خلیفه برای مسلمانان را امر ناممکن تلقی کردند، این رأی استوار بر فهم وضعیت سیاسی حاکم در آن زمان بود و در این فتوا اصول فتوای شرعی درنظر گرفته شده بود که بر اساس تحلیل و تجزیه از وضعیت سیاسی آن روز و معاینه عناصر قدرت نزد مسلمانان و دشمنان‌شان صورت گرفته بود، این مجموعه از علما دانستند تا زمانی که استعمارگران از کشورهای اسلامی رانده نشوند و دست آنها از مداخله قطع نگردد و مسلمانان به استقلال واقعی دست نیابند، تعیین خلیفه مفهومی ندارد و هیچ دردی را هم دوا نمی‌کند.
۲- استقلالی که هدف علمای ۱۹۲۶م بود این بود که ارادۀ مسلمانان آزاد و مساوی با دیگر ملت‌ها و ادیان بوده و ارادۀ شان به دست خودشان باشد نه به دست دشمنان‌شان و طبعاً چنین استقلالی با استقلالی که کشورهای اسلامی بعد از جنگ جهانی دوم به آن دست یافتند، تفاوت دارد. استقلال بعد از جنگ جهانی دوم مسلمانان را پیرو و دنباله‌رو نظام جهانی می‌داند نظامی که کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوم و به تعبیر دیگر، استعمارگران و اشغالگران سابق بر آن تسلط دارند و برای جهان اسلام استقلال ناقص داده‌اند.
۳- از جمله گروه‌های اسلام‌گرایی که تلاش کردند تا در منطقه و کشورهای خود حکومت اسلامی ایجاد کنند و برای اسلامی‌سازی حکومت‌های جدید منطقه‌یی هم سعی کردند، این گروه‌ها بسان علمای ۱۹۲۶م آگاهی نداشتند، اینها یا این واقعیت را درک نکردند که کشورهای اسلامی در سایه جامعۀ جهانی موجود به استقلال واقعی دست نیافته‌اند و یا اینکه ندانستند که دولت اسلام بر ارادۀ ناقص که سرنوشت مال و جان مسلمانان به دست دیگران باشد، استوار نمی‌گردد.
۴- اما آنانی که از طبیعت جامعۀ جهانی و از واقعیت استقلال داده شده برای کشورهای اسلامی آگاهی دارند این گروه از علما دارای دو گرایش اند: نخست گرایش تربیتی که از آن شهید سیدقطب نماینده‌گی می‌کند. دوم گرایش جهادی است که شیخ عبدالله عزام از آن نماینده‌گی می‌کند و سوم گرایش عمل‌گرایانه است که از آن نجم‌الدین اربکان نماینده‌گی می‌کند.
در گرایش اول سیدقطب از اسلام‌گرایان خواست تا از کارها و فعالیت‌های سیاسی تا زمانی که جامعۀ جهانی فرصت اقامه حکومت اسلامی را به گونۀ مستقل و هم‌سان در حقوق و واجبات با کشورهای عضو دایمی شورای امنیت ملل متحد نمی‌دهد، دست بکشند. معتقد بود آنچه اسلام در این برهه به آن نیاز دارد ایجاد نسلی است که جهان‌بینی و افکار خود را از هستی، زنده‌گی و انسان از قرآن‌کریم بگیرد و چنین نسلی باید در ساختار خود متکی به‌خود باشد و اثری از آثار جامعه بیگانه در آن دیده نشود. چنین چیزی امکان‌پذیر نیست مگر اینکه با دیواری از عزلت شعوری احاطه شود. وی به این باور است که به‌وجود آمدن چنین نسلی و تأثیر آن بر محیط عمومی ضامن رسیدن به استقلال واقعی مسلمانان است. اما این گرایش بر خلاف مقصد نخستین تئوریسن آن تفسیر شد، دوری جستن از فعالیت‌های سیاسی برخی از پیروان وی چنین فهمیدند که سیدقطب خواهان اعتزال از تمام فعالیت‌های اجتماعی است؛ این باعث به‌وجود آمدن افراط‌گرایی فکری شد که گاهی چنین پیروانی جامعه را متهم به کفر و گاهی به جاهلیت نمودند و در اثر این اندیشه بود که گروه‌هایی به‌وجود آمد که کاملاً از جامعه بریده و در مناطق دور دست و خالی از سکنه به دعوای هجرت مسکن گزین شدند که کارشان در نهایت به کشمکش با قدرت‌های رسمی انجامید.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.