افغـانستان در یـک نظـر

گزارشگر:پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری - ۰۸ قوس ۱۳۹۸

عدم آگاهی نسل‌های موجود به اوضاع سیاسی افغانستان در قرن بیستم میلادی و پیش بر آن ـ از تجارب اشغال متجاوزان خارجی، کشمکش‌‌های خونین و تقابل نظامی برای کسب و حفظ اقتدار سیاسی، مستلزم تحلیل‌های گسترده از مهمترین مباحث زنده‌گی و گوشه‌یی از تاریخ مبارزات آگاهانه مردم این خطه می‌‌باشد. بررسی‌‌های علمی و تحقیقی در بارۀ شناسایی زمینه‌‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ردیابی و پی‌جویی اوضاع سیاسی این مقطع بدون توجه به پیشینۀ سیاسی و تاریخی ممکن و مقدور نمی‌گردد.
mandegarتحقیق در پیوند به تاریخ در هر کشوری دشواری‌های منحصر به خود را دارد و افغانستان نیز از آن مجزا نبوده، برگ‌‌های تاریخ آن پُر از فراز و فرود‌های فراوان است. تحولات سیاسی قرن بیست، آغاز بسیاری از دگرگونی‌ها در این سرزمین، سرآغاز و پایان یک قرن مملو از تشنج برای مردم افغانستان به شمار می‌آید که پرداخت به آن، کاری نهایت پیچیده می‌باشد.
مبرمیت نوشته در اوضاع سیاسی افغانستان در سال‌های ۱۹۰۱ تا ۲۰۰۱ میلادی نیاز به تحلیل همه‌جانبه با توجه به پیشینۀ تاریخی در سطوح منطقه‌‌یی و فرامنطقه‌یی دارد. مشروطیت، محصول رنج، درد و آرمان‌های مردم کشور در برابر استبداد بود. ظهور مشروطیت در افغانستان ناشی از شرایط سیاسی، مشترکات فرهنگی و تاریخی کشور‌های منطقه چون: آسیای مرکزی، فارس، ترکیه و هند همچنان نشانه‌‌هایی از تأثیرپذیری متقابل به شمار می‌رفت.
اهمیت تحقیق در این راستا، ارایه آگاهی و آشنایی بیشتر به علاقه‌‌مندان مطالعه تاریخ معاصر و محصلان جوان به تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرن بیستم میلادی می‌‌باشد که شاخصه‌‌های عمده آن در شعارهای مشروطت تبلور یافته است:
بررسی تاریخ معاصر افغانستان در قرن بیستم میلادی برای شمار زیادی از مورخان و نویسنده‌گان، سوژۀ خوبی برای نگارش‌های متعدد به دلیل این که سر آغاز بسیاری از تحولات و دگرگونی‌ها در کشور بوده، قرار گرفته است.
یاداشت‌‌های تاریخی و سیاسی عمدتاً به جامعه اشاره دارد که در برگیرندۀ همۀ پدیده‌هایی اجتماعی و سیاسی می‌باشد. یافته‌های آن به دست اندرکاران رشته‌های گوناگون امکان می‌دهد که تخصص شان‌را در خدمت اهداف مشترک بشری به کار برند.
با توجه به آن، امکان دسترسی در طرح برنامه‌ریزی‌ها در سطوح مختلف، زنده‌‌گی را معنا می‌بخشد و به نویسنده‌گان در سطوح مختلف مساعدت می‌نماید که به تأمین نیاز زنده‌گی اجتماعی و سیاسی پرداخته و راهکار سالم را جهت مدیریت بهتر پیشکش کنند.
تاریخ، سرنوشت چگونه‌گی بشر است. در روند تکامل فکری انسان‌ها و بدین لحاظ، نقش این دانش در شناخت گذشته، ارزیابی حال و پیش‌بینی آینده بیشتر از هر علمی می‌تواند تأثیرگذار تلقی شود؛ به‌خصوص در کشوری چون افغانستان که صفحات تاریخ آن پُر از فراز و فرودهای فراوانی است و روشنگری در این باب با توجه به این که رُخدادها در اینجا توأم با پیچیده‌گی‌هاست، مستلزم نوع نگاه بی‌طرفانه و داوری عادلانه می‌باشد.
شاید چهره‌های معاصری که در بارۀ تاریخ و سرنوشت مردمان ما در قرن بیستم میلادی، فکر کرده باشند و چیزهایی روی کاغذ ریخته باشند به هیچ وجه اندک نباشند و هر کدام به نوبه خود نقشی در روشنگری اذهان عامه بازی کرده باشند.
اما آنچه این بحث را می‌‌تواند خیلی‌‌ها مهم و برجسته گرداند، برخورد بی‌طرفانه و داوری به دور از غرض و مرضی‌ست که در پی تتبع و نگارش این خامه، بیرون تراویده و برای نسل‌های امروزی و جوان کشور ما، زاویه‌های تاریک را نمایانده است و در حد توان روشنی‌های لازم را بر موارد نا روشن افگنده است.
در هر نوشتاری، میزان اعتماد خواننده به گونه مستقیمی بستگی دارد به اطلاعات و منابعی که پژوهشگر از آنها برای تکمیل نوشته، سود برده و از آن بهره جسته است.
شتاب در اصلاحات به وسیلۀ مشروطه‌طلبان، کم بها دادن به ارزش‌های فرهنگی جامعه و دسایس استعماری ثمرۀ کار مردم افغانستان را در دهـۀ سـوم قـرن بیستم میلادی به آتش کشانید که پرداخت علمی به آن از اولویت‌های این مقاله به شمار می آید.
تحت زعامت حبیب‌الله کلکانی، دولتی ایجاد گردید که هر سری را نابود کرد. در صفوف چنین دولت نو پا، کارمندان منافق و دو روی که با استعمار رابطه پنهانی داشتند، خادم دین رسول‌الله را به پذیرش گزینۀ معامله تشویق نمودند که تمرکز به این موضوع از اهمیت لازم برخوردار است.
حضور محمد نادر شاه در صحنۀ سیاسی و مشخصات عمدۀ این مرحله که ناشی از استبداد، رکود فرهنگی و حاکمیت کاکاها و عمو زاده‌گان ظاهر شاه بود سرانجام پالیسی‌های داخلی و خارجی را از حالت غیرفعال در سمت مثبت و فعال متحول گردانید که منتج به دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی گردید که متأثر از اوضاع جهانی بود.
در صدارت داوود خان، تمایلات ذهنی‌گرایانه در پلان‌گذاری‌ها حاکم شد. به نفع اقشار فقیر تغییری به وجود نیامد. اقشار ترقی‌خواه، طعم تلخ استبداد را به اشکال مختلف احساس نمودند که ایجاب تحقیق مزید را حتمی ساخت.
بنابراین به موجب تصویب قانون اساسی، حکومت از خانوادۀ جلیل سلطنتی مجزا گردید. رعایت ارزش‌های اسلامی، استقلال سیاسی، مشروطیت، دموکراسی و بازنگری بر ساختارها، بریده‌های از اهداف سیاسی حکومات دهه اخیر سلطنتی بود.
کودتای ۷ ثور، کشور را وارد یک مرحلۀ دیگر نمود. جمهوریت سردار محمد داوود سرنگون گردید. جلوه‌های تک حزبی و بلند پروازی ظاهر گشت. در ۶ جدی، نظامیان شوروی به میهن هجوم آوردند. کودتای آرام علیه ببرک کارمل شکل گرفت. طراح مصالحه ملی داکتر نجیب‌الله احمدزی، پیام‌های مصالحه را به مجامع بین‌‌المللی فرستاد و به واکنش‌های متفاوت رو به رو گردید. شهنواز تنی در داخل به عکس‌العمل نظامی دست زد. حزب وطن در ائتلاف بر ضد مشی انحصار گرانۀ داکتر نجیب ایستاد.
اوضاع منطقه و جهان، با عقب‌گردها همراه بود. مجاهدین درگیر جنگ شدند و در فرجام رژیم تمامیت خواه‌طالب، مسلط و امارت اسلامی بنیاد نهاده شد. آنچه در فوق درج گردید، خلاصه نوشته تحقیقی را بازتاب می‌‌دهد که به بررسی اوضاع سیاسی افغانستان در صد سال پرداخته است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.