- ۲۳ دلو ۱۳۹۱
بخش نخست
«شکست عاطفی»، «شکست عشقی» یا هر نام دیگری که روی «نه شنیدن از کسی که دوستش داریم» یا «به هم خوردن یک رابطه عاطفی» بگذاریم، این پدیده یکی از رایجترین اتفاقهای دوران آشنایی یا نامزدی است. پیامهای زیادی از شکستخوردهگان عاطفی دریافت میشود که به گونه مثال، سه مورد از آنها در زیر ذکر میگردد.
ـ پسری ۱۸ ساله استم. متاسفانه در ابتدای سنین نوجوانی با دختری آشنا شدم. وابستهگی شدیدی تا امروز به او دارم. با اینکه او من را بسیار مورد آزار و اذیت قرار داده، ولی دل کندن و فکر کردن به او، من را افسرده کرده است. در حدی که با ریزش مو و سردردهای عجیب و همینطور با بغضهای عجیبی که نفسم را بند میآورند، مواجهام. چاره درد من چیست؟
ـ دختری هستم ۲۷ ساله. مدتی است که دچار اضطراب شدید شدهام و بر اثر شکست عشقی، لرزش دست پیدا کردهام. به داکتر مراجعه کردم، اما نتیجه نگرفتم. چهگونه دوباره خودم را بسازم که همانند قبل، شاد و سرزنده باشم؟
ـ این روزها زندهگی خیلی برایم بیهوده شده است. گوشهگیر و افسرده شدهام. دوست دارم بمیرم، چون نمیتوانم با فردی که دوستش دارم، ازدواج کنم. احساس میکنم اگر از او جدا شوم، نابود میشوم.
متاسفانه همانقدر که ما شیوه درست ارتباط برقرار کردنِ رابطه عاطفی را بلد نیستیم، همانقدر نیز بلد نیستیم با تمام شدنِ یک رابطه کنار بیاییم. از افسردهگیهای کوتاهمدت گرفته تا خودکشیهای موفق، واکنشهایی هستند که ما به تمام شدن رابطه عاطفی نشان میدهیم.
اما آیا غیر از این واکنشهای هیجانی، راه دیگری هم برای کنار آمدن با این درد وجود دارد؟
روانشناسان میگویند، میشود از همین اتفاق ناخوشایند حتا به عنوان یک فرصت برای شناختنِ خودمان و شیوه ارتباط برقرار کردنمان استفاده کرد.
یک شکست و چند واکنش
هر کسی یک گونه به تمام شدنِ رابطه عاطفی واکنش نشان میدهد. خانمها معمولاً واکنش عاطفیتری نشان میدهند. درست یا غلط، آنها فکر میکنند چیز بیشتری از طرف مقابلشان از دست دادهاند. معمولاً هم به «جوانی» یا «فرصت» از دست رفته برای برقراری یک رابطه طولانیمدت عاطفی دیگر، اشاره میکنند.
چیزی که لااقل خانمها مدعیاند، در مردها موضوعیتی ندارد؛ اما در واقع اینگونه نیست. همه ما آدمها وقتی با رابطهیی تمامشده روبهرو میشویم، حس میکنیم بخشی از وجودمان را در طرف مقابل جا گذاشتهایم. مرد و زن هم ندارد، اما نوع واکنشی که در برابر اینجا ماندنِ بخشی از وجود نشان میدهیم، به گذشته ما ربط دارد.
معمولاً آقایانی که یک بار مادرشان را از دست دادهاند، شدیدتر به تمام شدنِ رابطه عاطفی واکنش نشان میدهند. این «از دست دادن مادر» البته فقط به معنای از دست دادن فیزیکیِ مادر نیست. بلکه اگر مردی مادرِ نامهربان یا مستبدی داشته، در واقع انگار یک بار عاطفه مادری را از دست داده است.
حالا اگر او یک بار دیگر یک رابطه عاطفیِ دیگر (این بار معشوق) را از دست بدهد، واکنش شدیدی نشان میدهد. آقایانی که بهشدت به مادرشان وابسته بودند هم چندان تحمل شکست عاطفی را ندارند، چون برای آنها همیشه محبت مادری بیش از اندازه لازم فراهم بوده و آنها هیچگاه شکستهای کوچک عاطفی را تمرین نکردهاند.
در مورد خانمها، قضیه برعکس است. برای خانمها بنمایه رابطه عاطفی با جنس مخالفشان، در رابطهیی که با پدرشان داشتهاند، شکل گرفته است. برای همین خانمهایی که در کودکی پدری به شدت مستبد داشتهاند یا برعکس بهشدت به پدرشان وابسته بودند، چندان نمیتوانند تمام شدن یک رابطه عاطفی را تاب بیاورند.
البته همهچیز هم به گذشته برنمیگردد. معمولاً آن کسی که برای تمام کردن رابطه پا پیش گذاشته، بیشتر احساس گناه را تجربه میکند و آن کسی که رابطهاش تمام شده، احساس قربانی بودن میکند.
اگر رابطه طولانیمدتتر باشد، هر دو طرف حس میکنند هزینه بیشتری کردهاند و عمر بیشتری تلف کردهاند. اگر رابطه از مرز عاطفی گذشته باشد و جنسی شده باشد، خانمها بیشتر از آقایان احساس زیان و ضرر میکنند.
دیگران و اطلاع داشتن دیگران هم بیتاثیر نیست. آنهایی که رابطهشان را در هالهیی از راز گذاشتهاند و خیلی دوست داشتنشان را بروز ندادهاند، راحتتر با از دست دادن رابطه روبهرو میشوند.
Comments are closed.