گزارشگر:محسـن زارع - ۱۵ قوس ۱۳۹۸
وقتی از جنگ داخلی امریکا صحبت میشود، تنها واژهیی که همپایِ آن به ذهن متبادر میشود، مسالۀ جنگ بر سرِ بردهداری است. جنگی که به مدت چهار سال (۱۸۶۵-۱۸۶۱) بین ایالتهای شمالی و جنوبی کشور امریکا درگرفت و در مورد آن کتابها و مقالاتِ زیادی نوشته شده و آثار فرهنگی زیادی همچون رمان، فیلم و عکس برای این رویداد مهمِ تاریخی خلق شده است. اما واقعیت چیست؟ دلیل اصلیِ شروع جنگ داخلی در ایالات متحده چه بود؟ آیا این جنگ تمام و کمال برای انسانیت و مبارزه با بردهداری شکل گرفت؟
این مقاله تلاشی برای پاسخ به این پرسشهاست و سعی دارد نکتۀ بسیار مهمی را که مدتها در رسانهها و حتا در دانشگاهها مغفول مانده، روشن سازد.
ابتدا باید به تفاوتهای اقتصادی ایالتهای شمالی و جنوبی و ریشههای فکری اقتصادی این ایالات در آن مقطع تاریخی پرداخت. ایالتهای شمالی ایالات متحدۀ امریکا در آن مقطع تاریخی تحت تأثیر میراث فکری الکساندر همیلتون، دولتمرد امریکایی و یکی از پدران بنیانگذار ایالات متحدۀ امریکا، به دنبال گسترش و حمایت صنایع نوظهور بودهاند. صنایع نوظهور یا صنایع نوزاد به صنایعی گفته میشود که طبق نظر فردریکلیست اقتصاددانِ آلمانی در مرحلۀ ابتدایی تأسیس قرار دارد و همانند نوزادی است که اگر از آن حمایت نشود، آن صنعت از بین خواهد رفت.
طبق نظر همیلتون و فردریک لیست، دولت باید در حمایت از صنایع مداخله کند و این حمایت از نوع حمایتهای تصدیگرایانه نیست که دولت متصدی امری شود، بلکه حمایت از صنایع از نوع مداخلات و حمایتهای حاکمیتی است و منظور از این نوع حمایت قانونگذاری حمایتی، وضع تعرفههای بالای گمرکی، توسعۀ نظام ثبت اختراع، حمایت و حفاظت از حقوق مالکیت و از این قبیل است. برای همین ایالتهای شمالی در پی حمایت و حفاظت از صنایعِ نوظهوری بودند که تازه سر برآوردند. برای همین از سیاستهای حمایتی چون تعرفههای گمرکیِ خیلی بالا برای حمایت از صنایع نوظهور خود حمایت میکردند؛ چون چنان که مشخص است این کار موجب میشد که واردات محصولات خارجی تشویق نشود و اگر کالای خارجی (علیالخصوص از انگلستان) وارد کشور شد، با قیمت گرانتر یا برابری نسبت به محصولات داخلی باشد.
ایالتهای جنوبی ایالات متحده بهطور غالب به کار کشاورزی اشتغال داشتند و صنایع مطرحِ چندانی نداشتند. این ایالتها برای فراهم آوردن نیروی کار ارزان در مزارع بهدنبال بردهداری رفتند و غالبِ بردههایی که از کشورهای آفریقایی به ایالات متحدۀ امریکا آورده میشدند، در این ایالتها سکنا داشتند. به دلیل گرایش به کشاورزی، آنها برای تأمین نیازهای خود نیاز به تجارت آزاد داشتند، برای همین بزرگان این ایالتها بهدنبال تجارت آزاد با بریتانیا بودند و برای همین از تعرفۀ پایین گمرکی حمایت میکردند؛ چون میتوانستند کالاهای باکیفیت بریتانیایی را با قیمتِ ارزانتری بخرند. به این منظور آنها در سال ۱۸۵۷ در کنگرۀ امریکا وضع تعرفههای فدرالی برای کالاهای وارداتی را مطرح کردند که با نارضایتی صنعتگرایان ایالتهای شمالی همراه شد. اختلاف مهمِ دیگری که در ایالتهای شمالی و جنوبی ایالات متحده وجود داشت، مسالۀ نگاه آن دو ایالت به نیروی کار بوده که این باز به تفاوتهای اقتصادی این دو بخش برمیگردد.
ایالتهای شمالی از آنجا که نیروی کار برده در اختیار نداشتند، به دنبال بازارکارِ آزاد بودند که در آن بتوان با توافقی میان کارگر و صاحبان صنایع میزان دستمزد را تعیین کرد. برای این، آنها از آزادی نیروی کار حمایت میکردند؛ اما مسألهیی که در ایالتهای جنوبی وجود داشت این توازن را به هم میزد. صاحبان مزارع کشاورزی در ایالتهای جنوبی دارای بردهگانِ زیادی بودند و آنها مجبور بودند به میزانی که این زمیندار یا صاحب مزرعه برای او معین میکند، دستمزد بگیرد یا حتا به ازای غذا و جای خواب برای او کار کند و برای همین توافقی در میان نبود. شخصیت مطرح در آن زمان، آبراهام لینکلن رییسجمهور جمهوریخواه ایالات متحده بود. در تاریخ و در رسانه وی را یکی از مصلحترین رهبرانِ تاریخ بهحساب آوردهاند و در این زمینه تقریباً محل تردیدی نیست؛ اما شخصِ وی نیز در آغاز جنگ و در سخنرانی عمومی تأکید میکند که میتواند در مورد بردهداری با ایالتهای جنوبی مصالحه کند و این مسأله را به روش سیاسی حلوفصل کند ولی وی هیچگاه در هیچیک از سخنرانیهای خود مصالحه برای مسالۀ تعرفهها را طرح نکرد و چنین موضوعی اصلاً مطرح نبود.
در جمعبندی باید گفت: در جنگ داخلی امریکا، بیش از آنکه مسالۀ انسانیت و لغو بردهداری مطرح بوده باشد؛ تعرفهها و نقشِ تعرفهها در ایجاد جنگ داخلی مطرح بودهاند. در اینجا میتوان این نتیجه را استنباط کرد که ایالات متحدۀ امریکا برخلافِ آن چیزی که امروزه و بهدنبال رشد ایدیولوژی نیولیبرالیسم در دهۀ ۱۹۸۰ تاکنون خود را نمایان ساخته، در تاریخِ خود همواره از سیاستهای حمایتی برای توسعۀ صنعتی تبعیت کرده است. تجارت آزاد به معنای آزادی تجارت، مطلق وجود نداشته است و همیشه دولتها در امور اقتصادی دخالت داشتهاند و با ابزارهای قانونی چون وضع تعرفهها، حقوق مالکیت و سیاستگذاری نیروی کار، اقدامات حاکمیتی را برای انجام توسعۀ اقتصادی و توسعه صنعتی انجام میدهند و اگر نیروهایی در داخل یک کشور مانع چنین اموری شوند، همانند چیزی که در تاریخ جنگ داخلی ایالات متحدۀ امریکا دیدیم؛ ممکن است با نیروی قهریه و جنگ به آن پاسخ داده شود.
Comments are closed.