- ۱۹ قوس ۱۳۹۸
روزنامۀ «واشنگتنپست» روز دوشنبه مجموعهیی از اسناد محرمانه را منتشر کرده که نشان میدهد دولتهای امریکا یکی پس از دیگری در مورد واقعیات جنگ در افغانستان به مردم خود دروغ گفتهاند تا تصمیمات خود در مورد این مناقشه را توجیه کنند.
واشنگتنپست در این مورد نوشته است: «آرشیوی محرمانه از اسناد دولتی که واشنگتنپست به آن دست یافته، افشا میکند که مقامهای ارشد ایالات متحده در طول جنگ ۱۸ ساله در افغانستان، حقایق را نگفتهاند. آنها اظهاراتی خوش رنگ و لعاب مطرح کردهاند، حال آنکه میدانستهاند گفتههایشان درست نیست و مدارکی را پنهان کردهاند که جای تردیدی باقی نگذاشته بود که این جنگ، پیروزناشدنی شده است».
به نوشتۀ این روزنامه، این آرشیو بیش از ۲۰۰۰ صفحهیی، حاصل پروژهیی دولتی در خصوص ناکامی امریکا در جنگ امریکاست. در جریان این پروژه با شمار زیادی از مقامهای ارشد، دیپلماتها و فرماندهان نظامی امریکا و همچنین مقامهای افغانستانی گفتوگو شده است.
واشنگتنپست نوشته است که دولت امریکا در تلاش بوده تا هویت افراد شرکتکنندهگان در مصاحبههای این پروژه و همچنین اطلاعات افشاشده در این پروژه را مخفی کند، اما این روزنامه بعد از یک دعوای حقوقی سه ساله و بر اساس قانون آزادی اطلاعات، حق دسترسی به محتوای این آرشیو را به دست آورده است.
بنابراین گزارش، بیش از ۴۰۰ نفر در این پروژه مورد مصاحبه قرار گرفتهاند و بسیاری از آنها انتقاداتی مطرح کردهاند و جزئیاتی اراه دادهاند که به ندرت به صورت علنی مورد بحث قرار گرفته است.
اگر امریکاییها میدانستند.
داگلاس لوت، ژنرال سه ستارۀ ارتش امریکا که در دولت «جورج بوش» پسر و دولت «باراک اوباما» مسئول جنگ افغانستان در کاخ سفید بود، در سال ۲۰۱۵ در مصاحبهیی در این پروژه گفته است: «ما از فهم بنیادین در مورد افغانستان تهی بودیم. نمیدانستیم داریم چه کار میکنیم. داریم چه کار میکنیم؟ مبهمترین فهمی از این موضوع نداشتیم».
لوت در بخش دیگری با متهم کردن دولت و کنگره به عدم هماهنگی، میگوید: «اگر مردم امریکا حجم سوء عملکرد را میدانستند… ۲۴۰۰ نفر جان باختند».
یک تریلیونی دالری که به باد رفت
واشنگتنپست نوشته است که این مصاحبهها نشان میدهد چطور بوش، اوباما و حالا «دونالد ترامپ» و فرماندهان آنها در تحقق وعدههای خود برای پیروز شدن در افغانستان ناکام بودهاند.
شرکتکنندهگان در این مصاحبهها که تصور میکردهاند گفتههای آنها علنی نمیشود، از اشتباهات مهلک امریکا در افغانستان و حجم عظیم پولی که در این جنگ صرف شده، پرده برداشتهاند. هرچند دولت امریکا در مورد هزینههای خود در طول این جنگ رقمی اعلام نکرده، اما یک تخمین، رقمی بین ۹۳۴ تا ۹۷۸ میلیارد دالر را نشان میدهد. این رقم، شامل هزینههای آژانس مرکزی اطلاعات امریکا (سیا) و اداره امور کهنهسربازان را شامل نمیشود.
جفری ایگرز از تفنگداران سابق نیروی دریایی امریکا و از کارکنان کاخ سفید در دولتهای بوش و اوباما، در یکی از این مصاحبهها گفته است: «در ازای این تلاش یک تریلیون دالری چه چیزی نصیبمان شد؟ یک تریلیون دالر میارزید؟ بعد از کشتن اسامه بن لادن، من گفتم اسامه احتمالاً دارد در گورش در زیر آب، به ما میخندد که این همه در افغانستان خرج کردیم».
این اسناد همچنین با ادعاهای مقامهای امریکایی که در طول ۱۸ سال گذشته هر سال ادعا میکردهاند که جنگ به خوبی پیش میرود و ارزش ادامه دادن را دارد، در تضاد است.
برخی از این مقامها از تلاشی عامدانه برای تحریف وقایع جنگ افغانستان پرده برداشته و گفتهاند که هم در مقر ارتش امریکا در کابل و هم در کاخ سفید، آمارهای جنگ به نحوی دستکاری میشده تا به نظر برسد که ایالات متحده در حال پیروزی در جنگ است، در حالی که واقعیت خلاف این بوده است.
باب کرولی سرهنگ ارتش امریکا که بین سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ به عنوان مشاور ارشد ضدشورش نیروهای ویژه ارتش امریکا خدمت کرده، در یکی از مصاحبهها گفته است: «هر دادهیی، به نحوی دستکاری میشد تا بهترین تصویر ممکن ترسیم شود. به عنوان نمونه، ارزیابیهایی که کاملاً غیرقابل اتکا بودند، اما این برداشت را تقویت میکردند که همه چیز رو به راه است».
جان سوپکو رییس آژانس فدرالی که در جریان یک پروژه ۱۱ میلیون دالری تحت عنوان «درسهایی که آموخته شد» این مصاحبهها را انجام داده، در گفتوگو با واشنگتنپست اذعان کرده است که این اسناد نشان میدهد «دایماً به مردم امریکا دروغ گفته شده است».
به نوشتۀ وال استریت ژورنال، هرچند نتایج این پروژه به صورت محدود در چند شماره منتشر شده، اما در نسخههای عمومی به بخشهای جنجالی نتایج به دست آمده در این تحقیقات اشارهیی نشده و نام اغلب افراد مصاحبهشونده هم مخفی مانده است. حتی در نسخهیی هم که در اختیار واشنگتنپست قرار گرفته، تنها نام ۶۲ نفر از افراد افشا شده است.
هدف امریکا از مداخله خارجی
یکی از نکات مهم این مصاحبهها این است که آنها تا حدی اهداف و دیدگاههای مقامهای دخیل در حمله به افغانستان در مورد مداخلات خارجی امریکا را نیز روشن میکند.
جیمز دوبینز دیپلمات سابق امریکایی که در دولتهای بوش و اوباما نمایندۀ امریکا در امور افغانستان بوده، در یکی از مصاحبهها گفته است: «ما به کشورهای فقیر حمله نمیکنیم تا آنها را ثروتمند کنیم. ما به کشورهای استبدادی حمله نمیکنیم تا آنها را دموکراتیک کنیم. ما به کشورهای خشن حمله میکنیم تا آنها را آرام کنیم. روشن است که در افغانستان [در تحقق این هدف] شکست خوردیم».
واشنگتنپست علاوه بر این مصاحبهها، به هزاران یادداشتی که «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع امریکا خطاب به زیردستان خود نوشته نیز دست پیدا کرده است.
او در یکی از این یادداشتها، خطاب به چند ژنرال و دستیار ارشد خود نوشته است: «شاید ناشکیبا باشم. در واقع میدانم که کمی ناشکیبا هستم. اما اگر حواسمان نباشد که آنچه را که برای ایجاد ثبات لازم برای خروج از افغانستان نیاز است را ببینیم، هیچوقت نمیتوانیم ارتش ایالات متحده را از افغانستان خارج کنیم».
واشنگتنپست در ادامۀ گزارش خود، اسناد به دست آمده را با اسناد جنگ ویتنام مقایسه کرده است که در سال ۱۹۷۱ منتشر شد و نشان داد مقامهای امریکایی در آن جنگ هم حقایق را از مردم امریکا پنهان کردهاند.
به نوشتۀ این روزنامه، این اسناد نشان میدهند که هرچند امریکا در ابتدای حمله به افغانستان هدفی روشن، یعنی «تلافی کردن علیه القاعده» را در دستور کار داشته، اما با طولانی شدن جنگ، اهداف این کشور مدام تغییر کرده و در پنتاگون، کاخ سفید و وزارت دفاع امریکا این برداشت که راهبردهای این کشور در افغانستان اشتباه است، به مرور تقویت شده است.
واشنگتنپست مینویسد: «اختلاف نظرهای بنیادین حلنشده باقی ماند. برخی مقامهای ایالات متحده میخواستند افغانستان را به یک دموکراسی تبدیل کنند. برخی دیگر میخواستند فرهنگ افغانستان را متحول کرده و حقوق زنان را ارتقاء دهند. برخی دیگر هم میخواستند موازنه قدرت منطقهیی میان پاکستان، هند، ایران و روسیه را دستخوش تغییر کنند».
یک مقام امریکایی که نام او افشا نشده، گفته است: «راهبرد افپک (افغانستان-پاکستان) مثل درخت کریسمسی بود که زیر آن برای همه هدیهیی وجود داشت. شما اولویتها و خواستههای متعددی داشتید، بیآنکه هرگونه راهبردی داشته باشید».
آدمهای خوب، آدمهای بد
این اسناد همچنین نشان میدهد که نیروهای امریکایی حتا نمیدانستهاند که باید با چه کسی و چه گروهی بجنگند و کدام نیروها خودی هستند و کدام دشمن.
یک مشاور سابق تیم نیروهای ویژه ارتش امریکا که نام او هم پنهان مانده، در یکی از مصاحبهها میگوید: «فکر میکردند که با یک نقشه پیش آنها میآیم و نشانشان میدهم که آدم خوبها کجا هستند و آدم بدها کجا. چند باری که با آنها صحبت کردم تازه دریافتند که من چنین اطلاعاتی در اختیار ندارم. آن اوایل مدام میپرسیدند: «اما آدم بدها چه کسانی هستند؟ آنها کجا هستند؟»».
حتا رامسفلد هم در سال ۲۰۰۳ در یکی از یادداشتهایش سؤالی مشابه مطرح کرده است: «من در مورد اینکه آدم بدها چه کسانیاند، دید روشنی ندارم. ما به شکل دردناکی در زمینه اطلاعات انسانی دچار کمبود هستیم».
نگاه تحقیرآمیز امریکا به ارتش افغانستان
یکی دیگر از ابعادی که این اسناد مشخص میکند، این است که مقامهای دولتهای بوش، اوباما و ترامپ بر خلاف آنچه که ادعا کردهاند، در واشنگتن به دنبال «ملتسازی» بودهاند و با هزینههای هنگفت تلاش کردهاند تا دولت مرکزی افغانستان و ساختارهای سیاسی این کشور را آنطور که مد نظر واشنگتن است، از نو ایجاد کنند.
مقامهای امریکایی در این مصاحبهها اذعان کردهاند که با وجود سرازیر شدن پولهای هنگفت به افغانستان، توسعه چندانی به دست نیامده، بلکه در عوض فساد بیش از پیش گسترش یافته و این امر بسیاری از مردم افغانستان را به سمت طالبان سوق داده است. همزمان مقامهای امریکایی حاضر در افغانستان چشم خود را به روی گسترش فساد مالی و تضعیف دولت مرکزی بستهاند.
در حالی که دولتهای امریکا یکی پس از دیگری مدعی شدهاند که در آموزش و تقویت نیروهای نظامی افغانستان پیشرفتی مداوم و چشمگیر داشتهاند، مصاحبههای پروژه «درسهایی که آموخته شد» نشان میدهد که واشنگتن در حقیقت نیروی نظامی افغانستان را ضعیف، ناتوان و مملو از فراری میدانسته و معتقد بوده که فرماندهان ارتش افغانستان با آمارسازی، پولهای هنگفتی به جیب میزنند.
در این مصاحبهها، مقامهای امریکایی با الفاظی توهینآمیز از نیروهای نظامی و پلیس افغانستان یاد کردهاند. یکی از افسران امریکایی در مصاحبه مدعی شده است که یک سوم نیروهایی که جذب پلیس افغانستان شدهاند «یا معتاد هستند یا عضو طالبان». یک افسر امریکایی دیگر هم آنها را «احمقهای دزد» خطاب کرده است.
یک مقام ارشد دولتی در این مورد گفته است: «این تصور که میتوانیم با چنان سرعتی ارتش چنان توانمند ایجاد کنیم، احمقانه بود».
بازار شکوفای مواد مخدر
همزمان، مقامهای امریکایی در این مصاحبهها اذعان کردهاند که حمله این کشور به افغانستان نه تنها به تولید مواد مخدر در این کشور پایان نداده، بلکه این مسأله را بیش از پیش تشدید کرده است.
داگلاس لوت نماینده کاخ سفید در امور افغانستان بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳، در یکی از مصاحبهها گفته است: «ما اعلام کردیم که هدف ما ایجاد یک «اقتصاد شکوفای بازار» است. با خودم فکر میکردم که ما باید مشخصا میگفتیم که یک بازار شکوفای مواد مخدر. چون این تنها بخش از بازار بود که داشت کار میکرد».
به نوشتۀ واشنگتنپست، در جریان جنگ افغانستان عملاً هیچ آژانس یا سازمانی مسوولیت مقابله با قاچاق مواد مخدر را بر عهده نداشته و امریکا هیچ راهبردی در این زمینه نداشته است. علاوه بر این، سردرگمی امریکا بیش از پیش به گسترش تولید مواد مخدر در افغانستان دامن زده است.
به عنوان نمونه، در ابتدا دولت انگلیس به کشاورزان افغانستانی که تریاک میکاشتهاند، گفته است که در صورتی که محصولات خود را از بین ببرند، به آنها غرامت میدهد. همین امر کشاورزان را ترغیب کرده تا برای سال بعد تریاک بیشتری بکارند تا غرامت بیشتری بگیرند. در پی شکست این طرح، امریکا این زمینها را بدون پرداخت غرامت تخریب میکند و در نتیجه کشاورزان عصبانی شده و به همراهی با طالبان ترغیب میشوند.
یک مقام امریکایی در مصاحبهیی گفته است: «از دیدن اینکه این همه آدم رفتاری چنین احمقانه دارند، ناراحت بودم».
تکرار ویتنام و آمارسازی پنتاگون
واشنگتنپست در ادامه نوشته است که مقامهای امریکایی در ابتدای جنگ همواره مقایسه جنگ افغانستان با ویتنام را به تمسخر میگرفتند و قاطعانه به خبرنگاران میگفتند که امریکا قطعا در افغانستان پیروز میشود. با این وجود، با طولانی شدن جنگ، به مرور هراس از تبدیل افغانستان به ویتنامی دیگر در میان مقامهای امریکایی شیوع یافته است.
به نوشتۀ این روزنامه، در حالی که مقامهای ارشد پنتاگون گزارشهای متعددی از وضعیت ناگوار جنگ دریافت کرده بودند، اما وزارت دفاع امریکا این گزارشها را از دید عموم پنهان کرده و تصویری متفاوت را در موضعگیریهای رسمی خود ترسیم میکرد. مقامهای امریکایی همگی متفقالقول در سخنرانیهای عمومی از «پیشرفت مداوم» در جنگ سخن میگفتند، حتا با وجود افزایش مداوم تعداد کشتههای امریکا.
همزمان، کاخ سفید و پنتاگون تلاش میکردهاند با دستکاری آمار، نشان دهند که جنگ در افغانستان موفق بوده است. به عنوان نمونه، در دولت اوباما، کاخ سفید و پنتاگون دائما تلاش میکردهاند تا با آمارسازی نشان دهند که افزایش شمار نیروها بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱، اقدام موفقی بوده است.
یک مقام ارشد شورای امنیت ملی امریکا که نامش پنهان مانده، در این مورد گفته است: «ایجاد معیارهای خوب غیرممکن بود. ما [اشاره به] تعداد نیروهایی که آموزش داده شدهاند، سطح خشونتها و میزان اراضی تحت کنترل را امتحان کردیم، اما هیچکدام تصویر دقیقی ایجاد نمیکرد. معیارها در طول جنگ همواره دستکاری میشد».
واشنگتنپست نوشته است که حتا وقتی آمارها چندان مثبت نبود، مقامهای امریکایی تلاش میکردند با توضیح و تفسیرهایی آنها را مثبت جلوه دهند.
مقام ارشد شورای امنیت ملی امریکا در این مورد گفته است: «آنها توضیح میدادند. به عنوان مثال، حملات [طالبان] دارد بدتر میشود؟ «به این خاطر است که آنها اهداف بیشتری برای هدف قرار دادن دارند، بنابراین تعداد حملات معیار درستی برای [اثبات] بیثباتی نیست.» بعد، سه ماه دیگر، حملات همچنان دارد بدتر میشود؟ «به این خاطر است که طالبان مستأصل شده است. این در حقیقت نشاندهنده آن است که داریم پیروز میشویم».»
او میافزاید: «و این به دو دلیل همچنان ادامه یافت. به این دلیل که تمام کسانی که در این [جنگ] درگیر بودند موفق نشان داده شوند و اینکه اینطور به نظر برسد که نیروها و منابعی که آنجا داریم، چنان اثری دارند که خارج کردن آنها باعث تحلیل رفتن آن کشور میشود».
همین رویکرد در گزارشهای میدانی فرماندهان هم مشاهده میشده و در هر صورت تلاش بر این بوده که به نظر برسد اوضاع خوب است.
مایکل فلین ژنرال سه ستاره ارتش امریکا در سال ۲۰۱۵ در یکی از این مصاحبهها گفته است: «از سفیر گرفته به پایین [همه دارند میگویند] عملکرد فوقالعادهیی داریم. واقعاً؟ اگر عملکرد ما آنقدر فوقالعاده است، پس چرا احساس میشود که داریم میبازیم؟»
فلین همچنین میگوید تمام فرماندهان و نیروهایی که پست خود را به نفر بعدی تحویل میدهند، ادعا میکنند که مأموریتهای محوله را به طور کامل انجام دادهاند، اما فرمانده جدیدی که از راه میرسد درمییابد که اوضاع افتضاح است.
باب کرولی سرهنگ بازنشستهیی که در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ مشاور نیروهای ویژۀ ارتش امریکا بوده، در یکی از مصاحبهها گفته است در مقر ارتش امریکا در کابل «به ندرت از واقعیت استقبال میشود».
به گفتۀ او، در ارتش امریکا همواره تلاش میشده است تا از انتشار اخبار بد در مورد روند جنگ جلوگیری شود.
جان گاروفانو استراتژیستی که در سال ۲۰۱۱ به تفنگداران امریکایی مشاوره میداده، میگوید مقامهای ارشد ارتش امریکا منابع زیادی را برای تولید نمودارهایی که نشانگر پیشرفت در جنگ باشد، صرف کردهاند. به گفتۀ او، هیچکس نیز جرأت نمیکرده است که صحت یا دقت این آمارها را به چالش بکشد.
واشنگتنپست در پایان گزارش خود با اشاره به اینکه مهمترین نشانگر برای مثبت یا منفی بودن جنگ تعداد افغانستانیهایی است که کشته میشوند، نوشته است که اگر این آمار افزایش یابد، روند منفی و اگر کاهش یابد، روند مثبت ارزیابی میشود. بر اساس آمار سازمان ملل متحد، در سال گذشته ۳۸۰۴ غیرنظامی افغانستانی در جنگ کشته شدهاند. این یعنی میزان غیرنظامیان کشتهشده در افغانستان، به بالاترین حد در ده سالی رسیده که سازمان ملل شروع به ثبت این آمار کرده است.
Comments are closed.