تفـکر خـالق «خـر بـی‌فرهنـگ» از کجـا آب مـی‌خـورد

- ۱۹ قوس ۱۳۹۸

از چند روز به این‌سو گفته‌های حلیم تنویر، مشاور پیشین وزارت اطلاعات و فرهنگ در شبکه‌های اجتماعی جنجال‌برانگیز شده است.
حلیم تنویر در مراسم گرامی‌داشت از فعالیت‌های محمدگل مهمند در شهر کلن آلمان، در مورد اختلاط اقوام می‌گوید که اگر صلاحیت می‌داشت دختر هزاره را به همسری پسر پشتون در می‌آورد. او می‌افزاید: «اگر من سر قدرت آمدم اختلاط اقوام را به میان می‌آورم، ختمش می‌کنم، mandegarباید افغانستان متحد شود و وحدت ملی احیا شود، نمی‌گذارم کسی به نام قوم برخیزد.»
این گفته‌های تنویر با واکنش تند اقوام غیرپشتون روبه‌رو شده و هزاران تن از شهورندان و کاربران او را به برتری‌جویی متهم کرده‌اند.
اما شماری از نویسنده‌گان مطرح کشور سخنان تنویر را نه سخن یک فرد، بلکه یک تفکر می‌دانند. به باور آنان، در مجلسی که از شخصی مانند محمدگل مهمند که پایه‌گذار «تبعیض نژادی و ستم ملی» در تاریخ کشور است، ایراد سخنانی بهتر از سخنان حلیم تنویر انتظار نمی‌رفت.
کاوه جبران، شاعر و نویسنده به این مسأله چنین پرداخته است: «مسأله اصلی این است که فاز دوم ناسیونالیسم افغانی نیز بر سازوکارهای نادرست و ناواقعی استوار است. بر اساس فریب و ریا و نیرنگ و جعل. حتم این ‌که توجه جامعهٔ جهانی به افغانستان توجهی پایدار نیست. حضور قدرت‌هایی چون امریکا نیز ابدی نخواهد بود. به زور خارجی‌ها نمی‌شود کشور و ملت درست کرد. افغانیت یک روایت مرده و تاریخ‌مصرف‌گذشته است. این روایت طی صدسال نتوانست به شکم، امنیت، دانش، زبان، تاریخ و فرهنگ مردم بومی این سرزمین وصل شود. در میدان‌های دموکراتیک راویان این روایت، همواره بازی را باخته اند. در انتخابات تقلب می‌کنند، در کانکور سهمیه‌بندی می‌کنند، در استخدام و اشتغال فیلتر قومی کار می‌گذارند، در تظاهرات دست به اسلحه می‌برند و… . بنابراین، به نظر می‌رسد اصرار بیشتر بر این روایت مرده، صرفاً زمینه‌های بالقوه- جنگ و تجزیه را تقویت می‌کند و تا فعال‌شدن بمب راهی نیست. به نظرم از این انتخابات تا انتخابات دیگر به تعویق می‌افتد.»
سیدحسین اشراق، یک نویسندۀ دیگر افغانستان نیز تحلیل قابل توجهی از اظهارات حلیم تنویر دارد. او تحلیلش از گفته‌های تنویر را با عنوان «سرچشمهٔ نفرت خوارداشتِ دیگران یا حسادت در برابرِ آنان است» نوشته است.
او نوشته است که «فرق حسادت با خوارداشت زیاد نیست اما نگاهِ یکی از پایین و از دیگری از بالا می‌باشد. اگر در خوارداشت معمولاً افراد خود را بالاتر از دیگران تصور می‌کنند، در حسادت پایین‌تر حس می‌ نمایند. هر دوی این سویه‌ها می‌توانند به تبعیض نفرت بار بیانجامند. خطرِ نفرت از آنجا ویرانگر می‌شود که زمینه‌های خود-محق‌پنداری، نفی فهم دیگران، نفی تساوی حقوق، عدم پذیرش هم‌زیستی، طرد گفت‌وگو، تمایل به غلبه و تجویزِ کاربردِ زور و خشونت را فراهم می‌کند و بیرون‌شدن از دایرۀ تعادل را به امرِ معمول در می‌آورد.»
به گفتۀ او، راه حل اساسی برای چاره‌جویی از گسترش نفرت، عطف توجه به سوی «توسعه» است. توسعه به یک معنا نو شدنِ ذهنیت‌ها و الگو های رفتاری توأم با ارتقای کیفی عقبهٔ معرفتی آدم‌هاست، در غیرِ آن گرایش به توسعه نیافته‌گی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی نه تنها باز تولید خواهد شد که در قالبِ روایت کلانِ بازگشت به گذشته دردسرهای گوناگونی را به وجود خواهد آورد.
ثریا بها یکی از نویسنده‌گان کشور نیز در مقاله‌یی تحت نام «محمدگل خان مهمند؛ بانی ستم ملی در افغانستان» وی را بدنام‌ترین سیاستمدار افغان می‌خواند که با نهادینه‌کردن ستم ملی و فاشیسم در کشور، تضاد عمیقی بین ملیت‌ها ایجاد کرده است.
خانم بها می‌نویسد: «مهمند با روش خاص فاشیستی خود در صفحات شمال کشور، شهر کابل و کوهدامن زمین، دست به تجاوز و کشتار اهالی بی‌گناه زد، شمال و جنوب کشور را به جان هم افکند، به نام‌های تاریخی و اصیل کشور دستبرد بی‌شرمانه زد، زبان پشتو را با تضعیف زبان شیوای فارسی و اوزبیکی و نورستانی با خشونت تباری بر مردم تحمیل کرد. آثار تاریخی را دشمنانه نابود کرد، کتب فارسی و اوزبیکی را با خشم و کین حسودانه به آتش کشید و خاکسترش را در «پته خزانه» گذاشت.»
اما از این طرف واکنش اقوام غیرپشتون به گفته‌های تنویر نیز قابل تأمل است. شماری از کاربران در شبکه‌های اجتماعی با نشر عکسی از تنویر با خانم و دخترش، گفته‌اند که می‌خواهند داماد تنویر شوند.
اسد بودا در این مورد می‌نویسد: «تفکرِ نژادگرایانۀ تنویر باید نقد گردد ولی اخلاقاً درست نیست با خانوادۀ او مطابق «سنتِ بَدَلونه» برخورد شود. انسانی که به خون جمعی و خلقی تشنه است، یقیناً به دختر و مادر و همسر خود نیز احترام ندارد. بی‌احترامی به مادر و زن و فرزندِ او، یک رفتار ِتنویری‌ـ قبیله‌یی است و این سنت غلط نباید ترویج شود. درست است که اکثر هم‌وطنانِ پشتوزبان ما در برابر ایدۀ پاک‌سازی قومی لب فروبسته‌اند و حتی حمایت می‌کنند، ولی خواست‌های ما مشروع‌اند. برای طرحِ خواست‌های مشروع، نیازی به خزیدن به مغاره‌های تاریک کین و نفرت نیست. کسانی نیاز به پنهان‌کاری و توطئه دارند که خواست‌های نامشروعی چون حذفِ قوم دارند.»

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.