گزارشگر:هارون معترف - ۰۶ جدی ۱۳۹۸
عدالت و آزادی دو مقولهیی که دیریست مردم ما با آن آشنا هستند اما اینکه درک عامه از این ارزشهای انسانی در چه حدی بوده و برای خواستن آن چه کاری را انجام داده اند، موضوع مهم و درخور توجه است. اساساً این مسایل زمانی مورد بحث قرار میگیرد که افراد و اشخاصی به منظور حفظ و بسط قدرت سیاسی خود این ارزشها را محدود و برای دیگران دریغ بدارند و یا به بیان دیگر تحقق عدالت و داشتن حق آزادی را برای دیگران در تضاد با منافع شخصی و گروهی خود تلقی کنند.
در کشور ما این بحثها همواره جسته و گریخته مورد توجه قرار داشت اما با شکلگیری جنبش مشروطه این بحث نسبتن به طور جدیتر مطرح گردید، اما طرح این مسأله متاسفانه از محدودۀ کار و فعالیت برخی از روشنفکران و فعالان سیاسی تجاوز نمیکرد و به اصطلاح در میان عام مردم و توده راه باز نکرد و به یک جنبش و دغدغۀ فراگیر مبدل نشد البته تعریفی که جنبش مشروطه در صدسال پیش از «عدالت و آزادی» داشت بیشتر معطوف به کاهش قدرت شاه و سهیم شدن افراد و اشخاص در دستگاه حکومت و تصمیمگیریها بود تا آنچه امروزه ما از این ارزشها مراد داریم که عبارت از احقاق حقوق اساسی انسانها، تامین عدالت اجتماعی و تحقق مردمسالاری میباشد، نبوده است.
پس از قیام امیرحبیباللهخان کلکانی و با به قدرت رسیدن او مباحث همچو «قدرت» و «حق حاکمیت» به شدت در سطح جامعه مطرح شد و طلسم و تابوهای سیاسی استبدادی، غیرعادلانه و ظالمانه درهم شکست و داشت میرفت تا این ارزشها در اجتماع و عرصه سیاست جای پا پیدا کند اما با مداخلۀ انگلیسها و دستان خارجی دوباره این خواست نادیده گرفته شد، سرکوب گردید و به حاشیه رفت. هرچند با به قدرت رسیدن امیرحبیبالله خان زمزمههای آهنگ عدالتخواهی خوانده میشد اما بازهم نتوانسته بود این مباحث منحیث بحث ارزشی و ضرورت ملی در سراسر کشور مطرح و جا بیافتد از همینرو، طی ۴۵ سال حکومت نادر و ظاهر هیچ جریانی عدالتخواه تاثیرگذار و سراسری ظهور نکرد و اگر جایجای هم این آوازهای انفرادی بلند شد سریعاً خفه ساخته شد و به توپ بسته شد.
پس از تحولات اخیر و تجاوز قشون سرخ فرصتی پیش آمد تا همۀ مردم متعلق به تمامی اقوام چه تحت حاکمیت حزب چپی وقت و یا در صفوف جهاد حضور واقعیشان را به نمایش بگذارند. مجاهدین ضمن اینکه در برابر نیروهای اشغالگر میجنگیدند، بحث عدالت اجتماعی و حق حاکمیت را نیز مطرح میکردند و با پیروزی مجاهدین همهگی فکر میکردند که بحث حاکمیتهای استبداد از هرنوع آن دیگر پایان یافته است. اگرچه گروه طالبان مدتی استبداد نوع دینی-قومی را حاکم ساختند اما پس از اجلاس بن و با روی کارآمدن فصل جدید سیاسی، تصور میشد که در حضور و به ضمانت جامعۀ جهانی عدالت تامین میشود، مردمسالاری تحقق میباید، صلح سراسری و همیشگی تامین میگردد، اقتصاد توسعه پیدا میکند و … اما دیده شد که زیر ریش همینهایی که در جهاد شرکت داشتند و داد از عدالت میزدند و به اصطلاح خودشان «پوز یک ابر قدرت مثل شوروی را به خاک مالیده بودند» قانون اساسی را تدوین کردند که خلاف دموکراسیهای متداول در جهان در آن تفکیک قوا در نظر گرفته نشد و برای یک فرد صلاحیت یک پادشاه مطلقالعنان را زیر نام رییسجمهور دادند. این یعنی اینکه برداشت اغلب مجاهدین به استثنای فرمانده احمدشاه مسعود، از مفهوم مدرن عدالت کامل نبوده و بیشتر تحت تاثیر روایات دینی قرار داشته و ما هنوز هم در همان نقطۀ پیش از جهاد قرار گرفتیم و هیچ چیزی تغییر نکرده است.
حالا سوال اساسی اینجاست که چرا ما در بحث عدالتخواهی، تحقق ارزشهای دموکراتیک و مردمسالارانه و توسعه اقتصادی حد اقل طی صد سال گذشته در مقایسه با کشور های همسایه و منطقه توفیقاتی نداشته ایم؟ پاسخ روشن است؛ چون هیچگاهی بحث «عدالت و آزادی» برای تودهها به مثابۀ ارزش اساسی و حیاتی مطرح نبوده و اگر مطرح هم بوده، فردی و در داخل حلقۀ فکری و سیاسی که محدود به چند نفر میشد مورد توجه قرار داشته که به هیچ صورت برای تغییر در وضعیت سیاسی و اقتصادی ما کافی نبوده است؛ اما خوشبینی که حالا به وجود آمده اینست که بحث تحقق عدالت و آزادی دیگر یک بحث درونحلقهیی محدود به چند روشنفکر نیست، بل با بالا رفتن سطح سواد و آگاهی مردم، این ارزشها به یک خواست عمومی تبدیل شده است و این دشمنان عدالت و آزادی اند که در حلقههای کوچک محدود و پنهان شده اند و برخورد مستبدانه با مردم و ارزشهای عدالتمحورانه دیگر کار سادهیی نیست.
این مطلب را اجمالاً به خاطری نوشتم تا در آستانۀ اعلام نتایج انتخابات مملو از تقلب، به متقلبین و پیشمرگههایشان که مذبوحانه علیه عدالت و ارزشهای حقوق بشری دشمنی میورزند گفته باشم که دیگر تاریخ مصرف استبدادگری، زورگویی و تقلبسالاری درین کهندیار گذشته و به سر رسیده و کاسۀ صبر و حوصلۀ مردم نیز لبریز شده است. اینبار نسل جدید و آگاه و همیشه در صحنه که شدیداً تشنۀ عدالت میباشند، قضیۀ «عدالت اجتماعی» و گذار به دموکراسی واقعی را یکسره خواهند کرد و حتا اگر کاندیداها هم اینبار بنابر هر دلیلی عقب بنشینند، اما نسل امروزی، خود مستقلانه مسوولیت گرفته همانند حماسۀ خاکسپاری پیکر اعلحضرت امیرحبیبالله کلکانی آن شاه عیار و یارانش وارد میدان خواهند شد و این غایله را برای همیشه پایان خواهند داد که در آن صورت یا در این ملک خرابشده عدالت اجتماعی تامین و مردمسالاری واقعی متحقق میگردد و یا بگذار همه جیز خراب گردد.
Comments are closed.