- ۱۵ جدی ۱۳۹۸
انشتین، برندۀ جایزۀ نوبلِ فزیک ۱۹۲۰م، نامِ آشنا و یکی از مباهات است که جهان در تاریخ علم به خود دیده است. او، از خانوادۀ یهودی بود؛ اما، به هیچ وجه، یک یهودی سنتی نشد. درباره اعتقاد مذهبی او، سخن بسیار رفته است؛ زیرا خود او، در این مورد، به وضوح چیزی نه گفته است. این سکوت او، باعث شد تا، عدۀ او را یهود به تمام معنا، عدۀ لامذهب و عدۀ مسلمان شده شیعه پندارند. جالب اینکه، حتا برای او، نامههایی ساخته اند، گویا آلبرت انشتاین، با آیتالله بروجردی، روحانی برجسته قرن بیستم ایران، مکاتبات مسلسل داشته و طی این مکاتبات، انشتین به شیعه دوازده امامی روی آورده است! این مکاتبات هنوز در سایتهایی مذهبی ایران موجود است. گویا انشتین در یکی از نامهها خطاب به بروجردی، گفته است: «محضرِ شریف پیشوای جهان اسلام جناب سید حسین بروجردی….پس از ۴۰ سال مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم، دین مبین اسلام و آیین تشیع ۱۲ امامی را پذیرفتهام که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتا من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ما مرتس(مارس) از سال ۱۹۵۴ است که من مقیم امریکا و دور از وطن هستم!» من(مترجم) نمیدانم که این نامهها، حقیقت است یا افسانه! اما، میدانم که در تضاد کامل با متن نامۀ انشتین به گوتکیند، دینشناس یهودی، قرار دارد، که درست آن هم در سال ۱۹۵۴ م، یعنی یک سال قبل از مرگِ، انشتین آنرا نگاشته است.
نامهیی که در سطور بعدی، ترجمه آنرا خواهید خواند، تا سال ۲۰۰۸ م، کسی از آن خبر نه داشت! و در نزد وارثان انشتین بود. در تاریخ ۴ دسامبر ۲۰۱۸م، این نامه که به دست خطِ خود انشتاین است، در یک مزایدۀ به مبلغ سه میلیون دالر($) به فروش رسید و پس از آن، همگانی شد. این نامه را انشتاین در پاسخ به کتاب (choose life: the biblical call to revolt ) اریک گوتکیند، فیلسوف و دین شناس آلمانی نگاشته؛ انشتاین، این کتاب را به ترغیب براور دانشمند دیگر آلمانی، خواند و از مطالب آن حیرت زده شد. وی این نامه را در خطاب به نویسنده نوشته و مطالب کتاب او را، مورد انتقاد قرار داده است. اینک، ترجمه این نامه را که، مظهرِ از اعتقاد دینی آلبرت انشتاین است، خدمت خوانندهگان ورجاوند تقدیم میدارم، امید وارم، کاستیها این حقیر را، با عقل نقاد، گوش زد بفرماید.
ترجمۀ متنِ نامۀ انشتین، که معروف به نامۀ برای خدا یا Goodletter است.
آقای گوتکیند عزیز!
من در چند روز گذشته با ترغیب و پیشنهاد مکرر براور، بسیارِ از کتاب شما را خواندهام؛ سپاس گزارم که فرستادید. به ویژه آنچه مورد جلب توجه من شد، همین بود که ما، در طرز برخورد با زندگی و جامعه انسانی، کاملاً شبیهِ هم هستیم: خواستِ فرا-فردی برای دستیابی به رهای از امیالِ من(خود-محور)، دست یابی به بهبود و تهذیب هستی انسان با تأکید صرفِ انسانی که اشیائی ماذی صرفاً یک وسیله تلقی شده و نه باید به آن نقش تعینکننده قائل شد. (این مورد به گونۀ ویژه ما را به عنوان یک غیرامریکایی باهم ربط میدهد). با این حال، اگر ترغیب براور نمیبود، هرگز با جزئیات کتاب شما درگیر نمیشدم، زیرا، کتاب به زبان نگاشته شده است که برای من قابل فهم نیست. واژۀ{مفهومی} خدا، برای من چیزی بیشتر از محصول و بیان ضعف انسان، نیست! کتاب مقدس مجموعهیی از افسانههایی شریف اما، بدوی است. هیچ تفسیری زیرکانۀ نمیتواند، مایۀ تغییر دید من باشد. این تعبیرهایی پالایش شده، طبعاً تعابیر شما بسیار متفاوت بوده، ولی با اصل متن ربطی نه دارد. مذهب تحریف ناشدۀ یهودی، برای من، مانند سایر ادیان، مظهرِ از ابهامات بدوی است. من بامسرت از جمع مردمانِ یهودیام و ذهنیت من وابستهگی ژرفِ دارد، اما،{قوم یهود} نزد من، با سایر مردم، هیچ برتری{خاصی} نه دارند. تاجایی که من میدانم، آنها{یهودیان} بهتر از سایر گروههای انسانی نیستند، هرچند در نبود قدرت آنها در بدترین حالات(در طول تاریخ) پابرجا مانده اند؛ به غیر از این مورد، من چیزی را «برگزیده» نمیبینم.
گذشته از آن، برای من دردآور است که شما قایل به جایگاه ویژۀ {به یهودیان} هستید و با مباهات دوگانه، در صدد دفاع از آن هستید: با یک عامل بیرونی به عنوانِ انسان و با یک عامل درونی به عنوان یک یهود؛ به عنوان یک انسان، شما ادعای مستثنی بودن از اصل پذیرفته شدۀ علیت را دارید و به عنوان یک یهودی مدعی امتیاز {ویژه} به یکتاپرستی(یهودی) هستید. آن گونۀ که اسپینوزا مان (فیلسوف هلندی) احتمالاً اولین کسی بود که به این شناخت نایل آمد، علیت محدود، نمیتواند علیت باشد. و مفهوم همزادگرایانۀ ادیان طبیعتگرا، در اصل با انحصار(انحصارگرای یا تنها حقیقت پنداشتن عقیده خودی) منسوخ نمیشود. با چنین لایههایی(دیوارهایی) فقط میتوانیم خودمان را فریب بدهیم! اما کوششهایی اخلاقی ما، با آنها بهتر نمیشود، بلکه برعکس! اکنون که من باصراحت اختلافات فکریام را با شما در میان گذاشتم، باوجود این، برای من مبرهن است که در اصل باهم خیلی مشابه هستیم: بطور نمونه در ارزیابی رفتار انسان. آنچه باعث فصل است، موارد فرعی فکری یا به بیانِ فرویدی، «عقلانیت(تفکر منتطقی)» است. پس برای کنار آمدن بهتر بود تا روی موارد مشخص باهم صحبت می کردیم.
باسپاس دوستانه و تمنیات نیک
مخلص شما، آلبرت انشتاین
Comments are closed.