گزارشگر:مارکوس سینر/ مترجم: کوثر سلیمانی ۲۷ جدی ۱۳۹۸
دموکراسی زنده به بحثها و گفتمانهاست اما بحث و گفتمان نیازمند مکانی است که نه تنها تجمعی در آنجا برگزار شود بلکه جایی باشد که شنیده هم شود و این شرایط است که گفتمان و بحثها عمومیت مییابند. اما امروز این مکان کجاست؟ از کجا می توان چنین چیزی را در دسترس قرار داد؟
در حقیقت، بحثها در عصر دیجیتال و حکومت رسانههای اجتماعی به حدی زیاد شده اند که دیگر شبکههای اجتماعی آن مرجعیت اصلی برای صحبت دربارۀ یک موضوع یا ایده را از دست داده اند و حالا با هزاران هزار موضوع بحث و گفتمان رو بهرو هستیم که در سراسر فضای مجازی پراکنده شده اند و دیگر معنای واحد برای شنیده شدن ندارند.
به این ترتیب میشود پرسید که شرایط گفتمان در فضای مجازی به این معناست که دموکراسی یکی از ملزومات خود را از دست داده است؟
نویسندهگان متعددی وجود دارند که از این ایده حمایت میکنند. یکی از آنها «اوا مناسه» است. او که یکی از مخالفان سرسخت فضاهای مجازی است آنها را جاسوسان زندهگی بشر و پایانی برای زندهگی آزاد و دموکراسی میبیند.
این نویسنده در ماه مه به مناسبت پذیرش جایزه لودویگ بورن در کلیسای معروفی در فرانکفورت در سخنرانی خود به مناسبت دریافت جایزهاش از این فقدان شکایت کرد و گفت: «در حقیقت، افزایش بیش از حد رسانهها باعث کاهش ارزش آنها شده، این حقوق به ظاهر برابر، حقیقت را در کنار دروغ، کلیشه در کنار دانش محض و هجو را در کنار ایدههای برتر قرار میدهد».
نشئگی بیپایان از جامعه اطلاعاتی این را به عموم القا میکند که هرگز تا به حال در چنین فضای دموکراتیکی نبوده اند، اما حواس شان نیست که دیجیتالی شدن اگر بخواهد میتواند همه ما را از مصرفکنندهگان محتوا به تولیدکنندهگان صفر تبدیل کند. واقعیت این است که حالا دیگر محدودیت دسترسی برای عموم بی معناست، دیگر هیچ پرسش و پاسخ و تحقیق خستهکننده یی از روزنامه ها و نشریات جهت انتشار متنها وجود ندارد یا حتا نامهیی به سردبیر.
دیگر هیچ جدالی بر سر استدلال خوب سر نمیگیرد و این مشخص میکند که چرا یک نظر واحد فقط باید شنیده شود.
هر کسی که اندیشهیی داشته باشد، چه اساسی چه سطحی، چه تحقیق شده چه خلق شده آن را در شبکههای مختلف بیان میکند. هر کسی که فکر میکند چیزی باید بگوید، آن را عریان و بدون پردازش بیان میکند و در چنین فضایی خصوصیات بد انسانی خود را هم بیشتر آشکار میکند: سطحی بودن، تعصب، راحتطلبی، بدخواهی و حرص و طمع توجهات سریع و گذری.
از دست رفتن ادب و احترام در چنین فضاهایی به آسانی رخ میدهد و خصوصیات و ویژهگیهای اساسی تا حد زیادی دفن شده ولی این واقعیت را هم نمیتوان کتمان کرد که مذاکرات و بحثها همچنان در محل کار و دانشگاه و حتا سر میز آشپزخانه جریان دارند؛ اما به روشهای متفاوتتری نسبت به گذشته. گفتمانها در بعضی مباحث خاص به هیچ وجه رخ نمیدهند اما مثلاً برخی دیگر از موضوعات احساسیتر و خصمانهتر مورد بحث قرار گرفته میشوند و البته در کل میتوان گفت در سطح پایینتری از ایدئولوژی مذاکرات در چنین بسترهایی جریان دارند.
در مورد مقولههای مهمتری چون مهاجرت و محیط زیست و… نیز مورد استفاده قرار میگیرند، اما اساس بحثها در این محافل کوچک به کلی در شکل دیگری در جریان است، خشن، ناهماهنگ و بدون صحت و سقمهای سیاسی. اگر این سبک را دوست ندارید باید بیتردید در محافلی با ساختارهای اجتماعی فعالیت و تئوریهای خود را جدیتر دنبال کنید. اما ابزار ما در این حوزه چیست؟ برای یادگیری انجام یک بحث سازنده، رد و بدل کردن صحیح استدلالها و ضد استدلالهای هدفمند در قالب پیروی از قوانین.
این دست از مجادلات برای دستیابی به تئوریهای برتر در کنار وجود شواهد قانعکننده، افراد را به یک لذت واقعی میرساند. تمام آنچه پیش از ظهور شبکههای اجتماعی در دسترس بود هنوز هم هستند؛ از بمب اتم گرفته تا یورو، مهاجرت، مشکلات اقلیمی و… که کماکان نقطه نظرات مثبت و منفی را پدید میآورند. در بحثهای مستقیم عمدتاً سعی میشود اصول تمدن بشری لحاظ شود اما بعضاً در رسانههای اجتماعی بیاحترامیهای غیرقابل تحمل، سرخورده از خشم و برآیند آگاهیهای نصف و نیمه افراد را به وفور شاهد هستیم.
عموم و توده مردم ناپدید نشده اند اما کیفیتشان تاحدود زیادی تغییر و در کنار آن فرهنگ گفتوگوها هم تغییر کرده و از نظر کیفی بسیار سطحی شده است.
تنها کافی است سخنی در موقعیتی خاص نادرست تلقی شود، آنگاه است که نویسندهگانی از چپ و راست بر سرتان فریاد میزنند، از اتیکتها اسلحه ساخته میشود و کسانی که تنها یک بار بیاعتبار شده اند برای فرار از گوشهیی که به آنجا محکوم شده اند باید مدت طولانی تلاش کنند. کسانی که به خود زحمت این را نمیدهند که بدون پیشداوری استدلال کنند، کسانی که صرفاً باتوجه به برچسبها قضاوت میکنند، کسانی که میپندارند حتا پیش از خواندن پیامی به طور مثال در توییتر میتوانند نظر از پیش شکل گرفته در ذهن خود را بدهند به سرعت آماده اند که در این دستهبندی قرار گیرند.
حالا سوال این است که آیا ما فقط وعده دموکراسی کامل را میدهیم چون که تنها همه میتوانیم، دهان خود را مطابق با دل خود باز کنیم؟! و اینکه آیا میشود به این حرف زدن صرف معنای پیروزی افکار عمومی بدهیم یا نه؟!
هانا آرنت، فیلسوف آلمانی- امریکایی در سال ۱۹۶۰ نوشت: «آنچه در یک جامعۀ تودهیی تحمل روابط و شرایط را برای همهگان مشکل میکند در واقع و حداقل در درجه اول، خود توده جامعه نیست بلکه مسأله این واقعیت است که جهان قدرت جمع شدنهای خود که درونش رخ میداد را دیگر از دست داده است.» باید به این مسأله بیشتر فکر و دقت کرد.
Comments are closed.