گزارشگر:احمــد عمـران - ۲۹ جدی ۱۳۹۸
مولوی مجیبالرحمن انصاری خطیب مسجد جامع گازرگاه هرات و تحصیلکردۀ عربستان سعودی، با سخنان اخیرِ خود فضای مجازی و رسانهییِ کشور را به خود معطوف کرده است. حتا آنانی که میگویند نباید به چنین سخنانی زیاد توجه کرد، ولی بازهم در فضـای مجازی چیزی له و علیه آن مینویسند.
آقای انصاری چند سخنِ معروف گفته که همانها دستاویزِ چنین موج بزرگی از کنشها و واکنشها علیه او شده است. بحثِ نخستی را که مطرح کرد، در مورد ایجاد ادارۀ امر به معروف و نهی از منکر بود. به گفتۀ او، منکرات در جامعۀ هرات و اطرافِ او چنان بالا گرفته که ایجاد چنین ادارهیی را برایش در دستور کار قرار میدهد. او با داشتن تعدادی هواخواه جوان، این اقدام را عملی کرد و گفت که حدود شرعی را پس از این در منطقۀ گازرگاه هرات عملی خواهد کرد. بحثِ دومی را که آقای انصاری مطرح کرده، حضور شیعیان در نظام فعلی است. او میگوید که شیعیان در جامعۀ افغانستان ده درصد بیشتر نیستند و حضور آنها در موقعیتهای کلیـدی باعث بیثباتی شده است. به نظر او اگر شیعیان از نظام کنار زده شوند، امنیت به افغانستان برمیگردد. سومین بحثِ او در مورد زنان بود که عملاً آن را در نشست خبریِ خود نشـان داد؛ یعنی زنانِ خبرنگار را از ورود به نشست خبری محروم کرد و گفت که خبرنگاری کارِ زنان نیست.
این نوع برخوردها هرچند در جامعۀ افغانستان تازه نیستند و نوعی از افراطیتِ دینی را به نمایش میگذارند، ولی سابقۀ زیادی نیز ندارند. افغانستان در دهههای چهل و پنجاه چنین افراطیتی را تجربه نکرده بود، هرچند که جامعه به دلیل توسعهنیافتهگی و پایین بودنِ سطح سواد مستعد چنین فضایی بود. این نوع برخورد و قرائت دینی دقیقاً پس از کودتای ثور در کشور رشد بیسابقه یافت و نهادها و احزابی که مقلد افراطیت دینی بودند، این فضا را به نفعِ خود مصادره کردند. پس از آن وقتی بحث جهاد و مبارزۀ مسلحانه با اشغال کشور به وسیلۀ شوروی سابق پیش آمد، کشورهای حامی مجاهدین، حتا کشوری نظیر امریکا برای مقابله با دشمن دیرینۀ خود یعنی شوروی سابق، به دامن زدن افراطیت دینی در میان مجاهدین پرداختند. افراطیت دینی در آن زمان میتوانست حربهیی باشد در مبارزه با ایدیولوژی کمونیستی که شورویها از آن پیـروی میکردند.
موضوع ایجاد نظام خالصِ اسلامی که در آن شریعت حاکم باشد، همان چیزی که طالبان آن را وارد جامعه کردند، از همان زمان به گفتمان غالبِ اکثریت احزاب و تنظیمهای جهادی مبدل شد. همه فکر میکردند که با سقوط رژیم حزب دموکراتیک خلق در افغانستان، نظامی حاکم خواهد شد که فقط و فقط بر پایۀ آموزههای اسلامی و دینی استوار باشد. اما وقتی مجاهدین به اریکۀ قدرت رسیدند، عملاً هیچ برنامهیی برای ساختن چنین نظامی نداشتند؛ چون دعوای ایجاد چنین نظامی، نه با آموزههای اسلامی برابر است و نه در تاریخ اسلام پیشینه دارد.
گاهی خلفای اسلامی دعوای ایجاد نظامهای اسلامی را داشتهاند، اما آنچه را که آنها به عنوان حکومتهای اسلامی ارایه میکردند، همان حکومتهای عصرِ خودشان با مقداری چاشنی فقه و شریعت بوده است و نه بیشتر. به همین دلیل، ما در جهانِ امروز حتا در کشورهای عربی حکومتهایی که بر پایۀ آموزههای اسلامیِ صد در صدی ایجاد شده باشد، نمیبینیم. کشورهایی که دعوای داشتن نظامهای اسلامی را دارند، همان برداشتهایِ خودشان از فقه و شریعت است که با حقوق و قوانینِ امروزی (همان چیزهایی که در جوامع غربی رواج دارد) درآمیخته است. بنابراین دعوایی را که آقای انصاری دارد، فقط فریبِ اذهان عمومی و بیشتر کسانی است که به دلیل سوءمدیریتِ سیاسی در افغانستان دچار تردید و شک نسبت به سیاست و حکومتداری شدهاند. آقای انصاری حتا اگر این دعویها را از منابع دیگر به شکل دستوری هم نگرفته باشد و خودش ترویج کننـدۀ آنها باشد، که سخت است باور کنیم، بازهم نمیتواند طیفِ وسیعی از جامعه را به سوی خود بکشد.
در افغانستان حکومت نوع طالبانی که شش سالِ تمام دمار از روزگار مردم کشید، همان حکومتی است که فعلاً آقای انصاری در متن جامعۀ فرهنگی هرات دعوای ایجاد آن را دارد. آیا طالبان موفق شدند که جامعه را به زعم خود، عاری از گناه و پاک بسازند و آن را به سوی ترقی و تعالی پیش ببرند؟ حکومتِ طالبان بدترین مظهر فاشیسمِ قبیلهیی و دینی شد، چرا؟ چون در برابر جامعه چنین حکومتهایی حرفی برای گفتن ندارند. وقتی از آنها بپرسی که مشکلات جامعه را چگونه حل میکنید و یا برای معضلات اقتصادی چه راه و روشهایی دارید، هیچ طرحی برای ارایه ندارند. کُل بحثِ آنها برمیگردد به داشتن ریش، دستار، در خانه بودنِ زنان و چیزهایی از این قبیل که یک بار افغانستان طعمِ آنها را چشیده است.
افرادی همانندِ آقای انصاری برداشتهای بسیار سطحی و بیپایه از آموزههای دینی دارند. آنها نمیدانند که در جهـانِ امروز چگونه باید زندهگی کرد و جامعه را به سوی خیر و فلاح برد. اقتصادِ آنها به گرفتن عشر و زکات تمام میشود و مشکلاتِ جامعه را هم ناشی از گناهانی میدانند که مردم خواسته و ناخواسته به زعمِ آنان مرتکب میشوند. این افراد رابطۀ علت و معلولی را گم کردهاند و حتا آمدنِ سیلاب و زلزله را به دیده شدنِ موی زنان و فساد اخلاقیِ جوانان ربط میدهند. اما یک روی دیگر ظهور چنین افرادی، برمیگردد به ناکامیها و سرخوردهگیهایی که در جامعه وجود دارند. وقتی حکومتهایی که بر سرِ قدرت اند، نمیتوانند به خواستها و مطالباتِ مردمشان پاسخ دهند، بدون شک فضا برای سربازگیری جریانهای افراطی باز میشود.
Comments are closed.