گزارشگر:هجرتالله جبرئیلی - ۱۲ دلو ۱۳۹۸
مقدمه
قرآنکریم، کتاب اساسی تمدن مسلمانی است. تمدن مسلمانی تمدن نص-مدار است. قرآنکریم اساسیترین و محوریترین نص مسلمانان است. تمامی نصوص دیگر مانند نصوص احادیث گرامی حضرت رسولالله صلی الله علیه وسلم در کتب حدیثی، و نصوصی علمی اجتهادی (تفسیر، شرح حدیث، فقه، کلام، اخلاق، تصوف و…) مشروعیت خویش را از این نص میگیرند.
تمدنآفرینی مسلمانان و بدویتآفرینی مسلمانان، وحشتآفرینی مسلمانان و امنیتآفرینی مسلمانان، پیشرفت مسلمانان و عقبگرد مسلمانان، به نحوه قرائت و برداشت آنان از این کتاب بر میگردد.
قرآنکریم در مصحف شریف، به نام کلام الله و کتاب الله یاد شده است، آنانی که آهنگ احیای تمدن کهن و آفرینش تمدن نوین مسلمانی را دارند، در گام نخست میبایست، نوع نگاه خود به این کتاب و این نص را روشن و تبیین کنند و بگویند که چگونه نصمدار هستند، و آنانی که آهنگ الگوگیری از تمدن لیبرالی یا سوسیالیستی را در میان مسلمانان دارند، و میخواهند این کتاب به حاشیه زندهگی برود و یا اینکه فراموش شود، نیز میباید نوع نگاه خود را به این کتاب روشن سازند و بگویند چگونه نصگریز هستند.
تاریخ کهن و معاصر مسلمانان نشان میدهد که چنین بوده است، مسلمانان از هر طیفی چنین کاری را کرده اند. نوع نگاه به قرآن، به دو نوع تقسیم می-شود، یکی نوع نگاهی بنیادین، که از آن به آرای فراقرآنی تعبیر میشود، و نوع نگاه روئین که از آن به آرای تفسیری تعبیر میشود.
نوع نگاه نخستین را دانش کلام و علوم قرآنی به عهده دارد، که در نخستین مسأله کلام خدا، به عنوان موضوع مرکزی مورد بحث قرار میگیرد و در دومی مسأله وحی.
امروزه مکاتب کلامی سنتی اهل سنت (مانند سلفیه، اشعریه، ماتریدیه، صوفیه و …)، شیعه (اثناعشریه، زیدیه، اسماعیلیه و …) خوارج (إباضیه)، فلاسفه (مشائیه، إشراقیه و صدرائیه) که از درون مسلمانان و در اثر کنش و واکنش مسلمانان با اندیشههای برآمده از قرآن و سنت، و اندیشههای برآمده از ادیان و تمدنهای کهن مانند فارسی (زردشتیت، مانویت، سمنیت، مزدکیت و …)، رومی (یهودیت، مسیحیت، یونانیت و …)، هندی (هندوئیت،بودائیت و …)، مصری (قبطیت و …) برخاسته بودند، به زیست خویش ادامه میدهند و سبک زندهگی تولید میکنند.
در کنار آن مکاتب کلامی جدیدی نیز پیدا شده اند، که زیر عنوان نواندیشی دینی، روشنفکری دینی، متکلمین جدید، قرآنیون، نومعتزله و … به زندهگی فکری و عملی مسلمانان جهت میدهند. این مکاتب از همه جهات نو نیستند، بلکه در اثر کنش و واکنش فکری مسلمانان معاصر با میراث تمدن کهن مسلمانان و بیشترینه دستاوردهای فلسفی و کلامی تمدن مدرن غربی، به میان آمده اند.
تقریباً از نیمه دوم قرن بیستم، برخی آرای کلامی بنیادین پیرامون کلام خدا و وحی الهی و چگونگی تعامل مسلمانان با آن، از سوی نظریهپردازان این مکاتب تولید شده است که با واکنش جدی میراث داران مکاتب سنتی رو بهرو شده است.
در جریان رویارویی با این مکاتب از طریق کتب و نوشتههایشان، به این نکته پیبردم که این نظریهها و آرا و چگونگی تبیین نظریهپردازان جدید، بدون درک نظریات مکاتب سنتی کلامی پیرامون کلام الله و وحی الهی قابل درک نیست.
در جریان مواجهه با رفقا و دوستانم که اکثراً فارسیخوان بودند و آثار عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری و نصر حامد ابوزید و محمد ارکون و حنفی و … بهدسترس ایشان قرار میگرفت، دریافتم که این نظریات آنان را در شگفتی میبرد و گاهی شوک فکری میآفریند. چه اینکه عبور از اعتقادات سنتی در مورد قرآن کریم، کلام الله، و وحی الهی برای آنها دشوار بود و هست و برای خودم نیز چنین بوده است.
از سوی دیگر میدانیم، که بیشتر این اندیشمندان مانند ما مسلمانان سنتی بودند، و در اثر تفکرات و تجربههای فراوان و کنش و واکنشهای فراوان با میراث سنتی مسلمانان و میراث جدید غربی به این نظریات و آراء رسیده اند.
پذیرش نظریات جدید اینها، از رهگذر همدلی با اینها و هضم تفکراتشان عبور میکند، و رد اینها نیز از درک دلائل و تبیین خطای آنها اینها میگذرد. این فرآیند پذیرش و رد، برای متفکر جدی کار آسان نیست.
بنابراین نیاز دیدم، تا در گام نخست برای فهم خودم، نوع نگاه بنیادین به کلام الله، وحی الهی و در یک کلمه قرآن کریم که مجمع هر دو مقوله است، با رویکرد تاریخی نوع نگاه مکاتب کلامی سنتی را با مناقشات و رد و تفسیق و تکفیر و کشتاری که رخ داده است درک کنم و سپس اگر مخاطبانی بخواهند از آن سود ببرند، روشنائی بر روشنائی خواهد بود.
به نظر من، هر مکتب کلامی، در تاریخ اسلام، دارای مانیفست کلامی، بوده است، که یک بخشی برجسته از این مانیفستها مربوط به نوع نگاه کلامی ایشان به کلام خدا، وحی الهی و قرآن کریم میباشد. حقیقت دیگر این است، که این مانیفستها سخت، عقیدتی – سیاسی بودهاند، و نمیتواند که در مجامع دانشی محض محصور بماند و وارد جامعه و حکومت نشود. در این میان دیده میشود که حتا نگاه آنان به وجود و ذات و دیگر صفات او تعالی این قدر سیاسی نبوده ، که نگاه به کلام او تعالی چنین سیاسی و جنجال-برانگیز بوده است، زیرا که سخن در مورد کلام به بحث پیرامون قرآن کریم میانجامد، و قرآن کریم برای مسلمان هم نماد است و هم نهاد، هم فورم است و هم محتوا، هم زندگی است و هم مرگ، هم عقیده است و هم برنامه، هم حزب است و هم دولت، و مسلمانان همه سبک زندگی خود را از آن بیرونیاب میکنند. از این روست که دوستی با قرآن کسی را در دل مسلمانان محبوب میسازد و دشمنی با قرآن شخص را در دل مسلمانان مبغوض می-سازد و سیاست جز دوستی و دشمنی چیزی دیگری نیست.
تاریخ به ما نشان میدهد، که در نخست افراد متکلم با جرئت و شجاعت و تهور و گستاخی، چنین مسائلی را مطرح کرده و سپس به جنبشهای کلامی سیاسی مبدل شده اند و آنگاه در اثر تبدیل شدن این جنبشها به جماعات و فرقهها برای خویش مانیفست آفریدهاند و با این مانیفست به دعوت خویش ادامه داده اند. چه بسا که بیشتر این فرقهها به حکومت رسیدهاند یا حکومتهایی از آنها پشتیبانی کرده اند و مانیفست آنها تبدیل با مانیفست خلافتها و سلطنتها شده است.
از این رو، برای اینکه این جستجوی فکری، راهبرد منظم پژوهشی داشته باشد زیر عنوان «کلام و وحی الهی در مانیفست مکاتب کلامی مسلمانی: از جهمیه تا سروشیه» با رویکرد حنفیت جدید پی گرفته میشود. روش کار این گونه است که با استفاده از منابع موجود و کتابخانهای، در نخست، مانیفست کلامی آنان به عنوان یک بسته عقیدتی و فکری، گردآوری شده، سپس شرح آن عده از مواد مانیفست که در مورد کلام خدا، وحی الهی و قرآن کریم، باشد، با دلائلشان آورده خواهد آمد، و بعد از آن نقد حریفان-شان آورده خواهد شد. پس از آن ریشههای فکری آنها جستجو شده، و از برجستگان آنها و زندگی علمی سیاسیشان سخن خواهد رفت، و اگر امکان باشد، از اثرگذاری آنان بر دیگران و در کل تمدن مسلمانی تا امروز بحث خواهد شد.
هدف از رویکرد حنفی جدید، پژوهش با راهبرد سازگاری همکارانه رأی و روایت، عقل و نقل، خدا و خرد، منبعیت معرفتی عقل و نقل، پرهیز از تکفیر و تفسیق و تجهیل و تبدیع مخالفان کلامی و شکیبایی و مدارا و گفتوگو به اساس عقلانیت و استدلال روشمند است.
Comments are closed.