احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری - ۱۸ دلو ۱۳۹۸
گروههای ملی و مذهبی افغانستان به درجات متفاوتی، رنج اینگونه مصالحهها را در تاریخ معاصر افغانستان و در بُرههیی از حاکمیت استبدادی امیر عبدالرحمنخان و وارثان این امیر یعنی در فصل سیاه و آزادیکــُـش «اهل یحیا» ـ در گوشت، پوست و تا مغز استخوان احساس میکردند.
به گواهی اسناد تاریخی میتوان گفت: هر زمانی که عبدالرحمنخان یا نادر شاه تیغ شانرا بر گلوی مردمان بدخشان، شمالی و هزارهها مینهادند، پادوهای محلی آنان، نعرههایی مبنی بر تأکید به سود امیران وابسته به دستگاههای استعماری را بلند و بلندتر مینمودند و به نیرنگهای نا مردمی و زد و بندهای پشت صحنۀ مستبدان تاریخ، مشروعیت میبخشیدند.
در کشور ما فرایند مصالحه میان قبایل، گروههای قومی و پیروان ادیان و مذاهب اغلباً در سطح محلات بر پایههای عنعنه، ارزشهای سنتی و آموزههای شرعی مبتنی بود و گهگاه/ برایند مصالحه به اشتراک سربرآوردهگان قبایل، زمینداران بزرگ، پیشوایان مذهبی و مقامات بلند پایه نظام و تحت نظر آنها و به نفع امیران، شاهان، طوایف و اشراف فیودالی در سطح ملی و کشوری انجام مییافت.
مصالحه اساساً واژه و مصدر عربی است. هنگامی که دو سوی درگیر جنگ و منازعه با هم صلح، آشتی، سازش، ترک جنگ و خصومت میکنند؛ این روند را مصالحه مینامند. مصالحه میتواند میان طبقات و اقشار اجتماعی درگیر نبرد، آغاز و انجام شود یا بین احزاب سیاسی، جنبشها و جبهههایی که نمایندهگی از منافع آنانرا بازگو و یا میان اقلیتهای ملی ـ مذهبی مخالف و مختلف، سربرآوردهگان و رهبران مذهبی را بر میتابد.
اگر مصالحه میان نیروهای اجتماعی، سیاسی، ملی و مذهبی مختلف و مخالف در داخل کشور به وقوع پیوندند، آنرا مصالحۀ ملی میگویند و اگر برای قطع دخالت، مداخله و تجاوز کشورهای همسایه و خارجی آغاز و پایان یابد و راههای حل صلحآمیز اینگونه منازعات و جنگهای بینالمللی، در دوران کنونی از مجاری سازمان ملل متحد جستجو شود و با امضای اسناد و توافقات بینالمللی، صلح ـ ضمانت و به وسیلۀ جامعۀ جهانی به جنگ و خصومت بین دولتها نقطۀ پایان گذاشته شود به آن حل صلحآمیز تحت نظارت و اِشراف سازمان بینالمللی تحقق یابد، موسوم به دریافت راه حل سیاسی میباشد.
ولی در دوران برخورد و کشمکشهای تنظیمی که درگیریهای داخلی را در کشور در پی داشت، خود به عنوان عامل مداخله زمینه دخالت ابرقدرتها و استقرار آنان در افغانستان، راه و رسمها و سنن قبیلهسالاری و قومی کمرنگ شد و در نتیجه فضای سیاسی و نظامی، اشکال کهنه مصالحه ملی و قومی مسخ گردید و غالباً محتوای بینالمللی را کسب کرد.
به تعبیر دیگر، نقش جامعۀ جهانی در جهتدهی حرکت تاریخ و کشورهای فقیر، برجسته و فعال شد. نمونۀ زنده همچون مصالحه ملی، نشستهای بزرگ و لویه جرگههایی بوده است که در تالار لویه جرگه، محل تجمع متنفذین قبایل، امیران و پیشوایان مذهبی زیر نظر نمایندۀ فوقالعادۀ ملل متحد آقای لخضر ابراهیمی؛ سفیر افغانتبار امریکایی و نمایندۀ فوقالعادۀ ادارۀ کاخ سفید زلمی خلیلزاد، نهادهای بینالمللی، امین ارسلا، حامد کرزی؛ رییسجمهور پیشین، اشرف غنی احمدزی، انوارالحق احدی، داکتر علیاحمد جلالی و دیگر تکنوکراتان امریکا، انگلیس، جرمنی و نمایندهگان تنظیمها، فراخوانده شدند و گشایش یافت. تحت نظر ایالات متحده امریکا، حکومت انگلیس و نظارت جامعۀ جهانی، قانون اساسی تصویب شد.
با درد و دریغ فراوان باید به تلخی خاطر نشان گردد که ارزشهای دموکراتیک این قانون اساسی در (۳۵) مادۀ آن از طرف رهبران انتصابی و مذهبی با قید و بندهای آزادیکـُـش، سلب گردید. رهبری اقتدار سیاسی کشور از غلجاییان و تاجیکان قهراً به وارثان شاه شجاع، امیر عبدالرحمنخان و نادرخان همان پاسداران مسلکی قبایل درانی منتقل شد. هزاران اینجو و دهها حزب سیاسی در صحنهسازیهای به ظاهر زیبا، شرایط مساعد اشتراک آشکار و پنهان دولتی را که دارای پایههای لرزان قومی بود و با رویکرد ضد دموکراتیک همراه با تقلب و تذویر ـ گویا مشروعیت دادند.
در نتیجۀ این سازشها پشت صحنه و مصالحههای خجلتآور تاریخی ـ جهانی اینک دولتهای تک قومی، ظاهراً مشروع کشور از سوی مراکز استراتژیک قصر سفید، نمایندهگان کانگرس و مجلس سنا، مجلس نمایندهگان جرمنی و در رسانههای غرب بهنامهای دولت ناکام، فساد پرور، بیروکراتیک، فرصتسوز، تروریستپرور، شریک و حامی خشخاشسالاری، قانونشکن و در نهایت سخت سست بنیاد، ناتوان و قابل براندازی ارزیابی میشود.
Comments are closed.