- ۱۴ دلو ۱۳۹۹
امید معماریان
یادداشتنویسی یکی از ژانرهای پرطرفدار در روزنامهنگاری است. طبیعت این ژانر بهگونهای است که علاوه بر روزنامهنگاران، صاحبان فکر و قلم در حرفههای گوناگون نیز ممکن است آن را برای رساندن صدای خود بهکار گیرند. با این وجود میتوان گفت که یادداشتنویسی درروزنامهنگاری ایرانی با روزنامه نگاری غربی وبه خصوص امریکایی تفاوتهای را هم در نحوۀ پرداخت و هم در نحوه انتشار دارد۱.
بخش یادداشت و سرمقاله، شاید یکی از تاثیرگذارترین و مهمترین بخشهای روزنامهنگاری غربی باشد؛ چرا که میتواند تاثیرگذاری جدی در روندها، سیاستها، باورها و عملکرد مسوولین و دیگر کارگزاران جامعه داشتهباشد. فراتر از مرزهای خبر و گزارشهای خبری و تحلیلی، یادداشت نویسی مرزهای بازی دارد که به نویسنده، امکان میدهد با وصل کردن بخشهای مختلف یک واقعیت به یک نتیجهگیری برسد، پیشنهاد ارایه کند و چشمانداز جدیدی از موضوع بحث ارایه کند که امکان آن در گزارشهای خبری عملاً وجود ندارد.
در زمانهای که سرعت تولید خبر به خواننده، بیننده و شنونده دمی مجال و فرصت نمیدهد که رابطۀ اجزای مختلف و رخدادهای مختلف بههم را دریابد، یادداشت نویس با استفاده از دانش و تجربه و قدرت تجزیه و تحلیل خود، بعد جدیدی به اخباری که ممکن است حتا در ظاهر نامربوط بههم برسند میدهد و مخاطب رسانه را کمک میکند تا درک بهتری از خوراک خبری روزانهاش داشته باشد و به نحوی خبرها را برای او معنیدار میکند.
در اغلب رسانههای معتبر جهان، کسانی که صفحۀ یادداشت روزنامهها و یا وبسایتها را پر میکنند غالباً یا روزنامهنگاران زیردست و باتجربهای هستند که کارشان تمام وقت یادداشت-ستون نویسی است، یا افرادی تحصیل کرده که در تجزیه و تحلیل رویدادها خبره هستند یا کسانی هستند که در حرفههای مختلف زبده کار و صاحب نفوذ هستند. و درنهایت کسانی که بهدلیل مقام و موقعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگیشان توانایی اعمال «تغییر» را دارند و بههمین جهت مخاطب را پای مطلب خود مینشانند.
در سنت روزنامهنگاری ایرانی، بسیاری از خبرنگاران در کنار گزارشهای خبری که وظیفه روزانهشان است مرتبط با حوزههایی که پوشش میدهند یادداشت هم مینویسند. درسنت روزنامهنگاری غربی خبرنگار عموماً یادداشت نمینویسد. یعنی اجازۀ نوشتن یادداشت و سرمقاله ندارد. دلیل آن این است که خبرنگار در هر حوزهای که مشغول به کار است به گزارش واقعیت میپردازد، روایت طرفین ماجرا را از موضوعی بیان میکند و دست آخر با آنکه ممکن است تحلیل و زمینهای از خبر را به مطلب خود اضافه کند؛ اما پیرامون موضوع مورد بحث ارزشگذاری نمیکند و توصیه و رهنمود هم ارایه نمیدهد. نقطهای که یادداشت نویسی و گزارش و خبرنویسی را از هم جدا میکند: ارایۀ راهکار، پیشنهاد، نقد یک سیاست، توصیۀ راهبرد ومواردی از این دست.
بههمین جهت در بسیاری از روزنامههای غربی و بهخصوص امریکایی، قسمت یادداشت وسرمقالهنویسی از بخش خبر جداست. نمونههای بارز چنین تفکیکی را میتوان در روزنامههای نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، واشینگتن پست، سان فرانسیسکو کرانیکل و دیگر رسانههای همطراز یافت.
بنابراین دبیر سرویسهای خبری در کار پذیرش و مسوول رتق وفتق امور یادداشتهایی که ممکن است اتفاقاً به حوزۀ پوشش آنها مرتبط باشد نیستند و دخالتی در آن ندارند؛ چرا که اساساً تقسیمبندی براساس ژانر روزنامهنگاری است و رد و قبول یادداشتهای رسیده و یا یادداشتهایی که توسط ستوننویسهای ثابت ارایه میشود، بخش مجزایی است.
خلاف سنت روزنامهنگاری ایرانی، یادداشتها توسط بخش مجزایی از روزنامه و یا وبسایت روزنامهها منتشر میشود. علاوه بر آن در این بخش سرمقالۀ روزنامه نوشته میشود که معمولاً انعکاسدهندۀ مواضع روزنامه در خصوص مباحث روز داخلی یا بینالمللی است و این بخش مسوولیتش با روزنامه است و نام نویسنده بر پای آن نمینشیند و البته اهمیت زیادی دارد چرا که موضع سردبیری روزنامه را – با هرگرایشی که دارد- به مخاطب ارایه میکند. در امریکا، همین بخش روزنامه است که در سرمقالهای در هنگام انتخابات ریاست جمهوری با شرح دلایل خود به حمایت از یک کاندیدای ریاست جمهوری اقدام میکند. در حالی که بخش خبری روزنامه نمیتواند جهتگیری نسبت به کاندیداهای احزاب سیاسی داشته باشد.
بهدلیل ساختار تشکلیافته و تعریفشده و البته اهمیتی که یادداشت نویسی و یا یادداشت نویسان و نیز سرمقالۀ روزنامهها دارند، هم در کار ستوننویسان ثابت و هم در یادداشتهای رسیده به روزنامه میتوان وسواس و دقت نظر زیادی را مشاهده کرد. هم در انتخاب یادداشتها، هم در پرداخت آن و هم در رابطهای که یادداشتنویسان آزاد با روزنامه میتوانند داشته باشند.
برای مثال بهخاطر دارم که یکی از اعضای تحریریۀ نیویورک تایمز زمانی در یک جلسه در مدرسۀ روزنامهنگاری برکلی اشاره کرد که در هفتۀ بیش از ۶۰۰ یادداشت به روزنامه میرسد که تنها چیزی حدود ده تا ۱۵ مطلب میتوانند در هر هفته فرصت انتشار یابند. هر روزنامه هم ویژهگیهای مشابهی در پذیرفتن یادداشت در وبسایت خود ارایه میکند۲٫
تا به حال چندین همکار خبرنگار از من پرسیدهاند که پس فرق گزارشنویسی با یادداشتنویسیهایی که مثلاً در روزنامههایی مثل نیویورک تایمز میشود چیست؟ چون در این یادداشتها هم میتوان نقل قول دید، هم آمار و هم دیگر موادی که میتواند بهصورت مستقل در یک گزارش خبری بهکار رود.
درپاسخ میتوان گفت «ستوننویسان ثابت» هم افرادی هستند که با اینکه ممکن است در بخش خبر نباشند؛ اما در کار خود همه مراحلی که خبرنگار حوزههای مختلف روزنامه برای تهیه مطلب طی میکنند را انجام میدهند. یعنی برای نوشتن یادداشت خود مصاحبه میکنند، آمار میگیرند، به مطالعۀ الگوهای مختلف و روندهای شبیه بههم در تاریخ یک موضوع میپردازند و در نهایت با استفاده از هم، این مواد چشم انداز و تحلیلی که از یک موضوع دارند را ارایه میکنند، راهکار پیش روی سیاستمداران شخصیتهای ذینفع میگذارند، سیاستمداران را نقد میکنند و با وصلکردن خبرهای مختلف و مطرحکردن زوایای جدید، تصویر ماکروسکوپی از یک موضوع بهمخاطب خود میدهند. خیلی از یادداشتنویسان حتا برای کار خود سفر میکنند و به مناطقی میروند که احتمالاً خبرنگار روزنامه هم برای پوشش آن حوزه حضور دارد؛ اما طبیعی است که محصول این دو به صورتی متفاوت ارایه میشود.
اگر چه بسیاری از یادداشتنویسان ایرانی هم با چنین توشه، معلومات و رویکردی به یادداشتنویسی نگاه میکنند؛ اما بهدلیل تفاوتهای عمدهای که نگاه به ژانر یادداشتنویسی و اهمیت آن در ساختار روزنامهها دارد، اولاً هزینۀ جداگانه و مستقلی به این بخش اختصاص داده نمیشود، ثانیاً ستوننویسان و سرمقالهنویسی ثابت روزانه رونق چندانی ندارد و در نهایت بسیاری از یادداشتهایی که در روزنامهها منتشر میشود بهدلیل نبودن یک ساختار منسجم در پردازش و جهتدهی به این بخش، از کیفیت بسیار متنوعی برخوردارند. برخی از یادداشتها آن چنان انشایی هستند که بیشتر به بیانیههای سیاسی میماند که رابطۀ علت و معلولی موضوع مطرح شده در یادداشت هیچگاه برای خواننده مشخص نمیشود یا از لحاظ زبان آنچنان ثقیل و نامرتبط است که خوانندۀ متوسط روزنامه عملاً در اواسط کار نمیتواند آن را دنبال کند و در نهایت کمتر پیش میآید که بتوان سطح مطلوبی از این ژانر محبوب و پرطرفدار روزنامهنگاری را در این یادداشتها دید.
اما باید توجه داشت که به هر میزان که اهمیت و جایگاه اجتماعی و سیاسی یک روزنامه مهم باشد، طبیعتاً بهخاطر پایگاهی که در میان افکار عمومی دارد و اعتمادی که در جامعه از آن برخوردار است، جایگاه بخش سرمقاله و یادداشتها نیز اهمیت بیشتری مییابد و بههمین جهت برای صاحبان قدرت و ثروت، جهتگیری و مواضع مطرحشده نیز در افزایش و کاهش محبوبیت و مقبولیت نگاهی که به عملکرد آنها میشود مهم است. شاید ازهمینرو، نگاه جدی به ساختار بخش یادداشت و سرمقاله در روزنامهها – توسط مدیران نشریات- ضروری بهنظر میرسد.
چه در سنت ایرانی و چه در سنت امریکایی روزنامهنگاری، بخشی از یادداشتهای روزنامه توسط افرادی خارج از نشریه نوشته میشود. با این حال افرادی که روزنامهایی معتبر یادداشتی را در مورد موضوعاتی که درباره آن صلاحیت و اعتبار لازم را دارند منتشر میکنند، نمیتوانند انتظار داشته باشند که آنچه نوشتهاند بی کم و کاست منتشر شود.
درست که در وبسایت همۀ روزنامهها شرایط پذیرفتن یادداشتهای ارسالی ذکر شده است؛ اما معمولاً افراد صاحبنظر در حوزههای مختلف معمولاً راهی برای تماس مستقیم با اعضای بخش یادداشت-سرمقاله پیدا میکنند و پس از طرح ایدۀ خود و گرفتن موافقت اولیه، یادداشت خود را مینویسند و به روزنامه ارسال میکنند. در برخی مواقع افرادی که از مقام و موقعیت بالای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برخوردارهستند، ممکن است که مقالۀ خود را بفرستند بدون اینکه ایدۀ آنرا پیش از ارسال مطلب مطرح کردهباشند.
اما منطبق برسیاستهای روزنامه ممکن است حت یادداشت افراد مطرح یاد شده نیز رد شود. برای مثال میتوان به زمانی اشاره کرد که جان مک کین کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۸ یادداشتی را برای روزنامۀ نیویورک تایمز ارسال کرد؛ اما این روزنامه بهدلیل اشکالاتی که در آن میدید آن را را رد کرد۳٫
نکتۀ جالب آنکه این روزنامه پیشازآن، با انتشارسرمقالهای از جان مک کین جمهوری خواه، با شرح دلایلی که برای این انتخاب داشت، حمایت کرده بود.
مسوولین بخش سرمقاله-یادداشت روزنامه در ایمیلی که به این کاندیدای ریاست جمهوری فرستادند، خواستار تغییر بخشهایی از یادداشت وی شدهبودند؛ اگر چه میتوان دلایل سیاسی را پشت چنین تصمیمی نیز در نظر گرفت؛ اما از نظر سیاست کلی روزنامهها، وقتی یک یادداشتی پذیرفته میشود، نویسنده و دبیر بخش یادداشت روزنامه در یک فرایند رفتوبرگشتی به نهاییکردن آن اقدام میکند و روزنامهای که بهشخصیت حرفهای خود اهمیت میدهد و استانداردهای مشخصی دارد، از چاپ یادادشتهای تبلیغاتی، سردرگم و ضعیفی که بهفهم و دانش خوانندهاش نمیافزاید خودداری میکند. بههمین جهت خیلی کم پیش میآید که مطلبی به روزنامهای معتبر فرستاده شود و بدون تغییر منتشر شود. مگر آنکه نویسنده، خود پیشاپیش نکات مورد نظری که در نوشتن یک یادداشت مورد نظر است را رعایت کرده باشد.
منتها برخلاف سنت ایرانی که در بسیاری مواقع در مطالب ارسالی بدون آگاهی نویسنده دست برده میشود وحتا ویرایشهایی میشود و از مطلب بخشهایی کم میشود، در چنین روزنامههایی پیش از انتشار هر نوع تغییری که توسط روزنامه در مطلب اعمال شود ابتدا برای نویسنده فرستاده میشود و پس از آنکه آن را تأیید کرد روزنامه میتواند آن را منتشر کند.
بهخاطر دارم در سال ۲۰۰۵ که یادداشتی را به همراه دکتر داریوش زاهدی در روزنامه نیویورک تایمز منتشر کردیم، فردی در بخش یادداشت-سرمقاله در یک روند چندساعته رفتوبرگشتی سؤالات مختلفی را مطرح کرد و ما هم بهصورت ایمیلی جواب دادیم تا در نهایت مطلب شسته رفتهای نهایی شد و به چاپ سپرده شد.
شاید این هم یکی از فرقهای یادداشتنویسی در ایران باشد که سردبیری یا افرادی که به چاپ یادداشت اقدام میکنند ممکن است بخشهایی از مطلب را حذف و یا آن را ویرایش کنند وحتا بعضی مواقع پاراگراف اول و آخر آن را نیز دستکاری کنند بدون اینکه نسخۀ نهایی و ویرایش را قبل از انتشار برای نویسندۀ مطلب بفرستند و موافقت نویسنده را با تغییرات انجامشدۀ قبل از انتشار داشته باشند. در واقع چه بهدلیل کمبود زمان، چه به هر دلیل دیگری یادداشت در صفحه نمیرود مگر آنکه نویسنده، نسخۀ آخر و مورد قبولش را ارسال کند.
طی ششساله گذشته که دهها یادداشت در نشریات مختلف به چاپ رساندم، در مسیر نهاییکردن مطالبم نکات فراوانی آموختم. از سوالاتی که کمک میکرد انسجام منطقی مطلب بهبود یابد تا حذفکردن موضوعات و بحثهایی ثانویه که نهتنها کمکی بهطرح موضوع اصلی یادداشت نمیکرد؛ بلکه خواننده را نیز گیج میکرد و در نهایت رساندن سطح مطلب بهجایی که بهلحاظ روزنامهنگاری در هارمونی با دیگر بخشهای روزنامه باشد.
نظام مدیریتی بخش سرمقاله-یادداشت این اجازه را به رشد و ارتقای کیفی بخش یادداشتها میدهد. استفاده از روزنامهنگاران باتجربه در این بخش روزنامهها، به یادداشتنویسان خارج از روزنامه هم پس از مدتی این اطمینان خاطر را میدهد که مداخله در متن که توسط اعضای این بخش صورت میگیرد، در نهایت بهغنا و بهترشدن مطلبشان میانجامد.
شاید بههمین جهت است که بسیاری از خوانندهگان حرفهای مطبوعات در امریکا، اولین صفحهای که باز میکنند صفحۀ یادداشت و سرمقاله است چرا که تا صبح که روزنامه را دریافت کنند خبرها را ازطریق تلویزیون و رادیو و تلفنهای همراه خواندهاند، دیدهاند و شنیدهاند؛ اما منتظرند ببینند وقایع روز چهگونه با یکدیگر مرتبط میشوند و چشمانداز آینده چیست؟
چنین حساسیتی به کیفیت مطالب و زمان صرفکردن با نویسندهگان به ارایۀ مطالبی منجر میشود که اعتبار روزنامه را در ارایۀ نقطهنظراتی منسجم پیرامون مسایل مختلف جامعه حفظ و ارتقا میدهد و در نهایت روزنامه نهتنها صدای قویتری در جامعه خواهد داشت و قادر خواهد بود که محافل سیاستگذاری را از خود متأثر کند؛ بلکه با بحثهایی که مطرح میکند میتواند گفت وگویی زندهای در حوزههای مختلف برای «تغییر» ایجاد کند. به این وسیله است که روزنامهها و بهصورت کلی رسانهها میتوانند نقش کلیدی در انعکاسدادن نقطهنظرات افکار عمومی جامعه از یکسو و شکلدهی و هدایت آن از سوی دیگر، ایفا کند.
Comments are closed.