بن بست دور دوم مذاکرات / باید از دور باطل در روند صلح بیرون شویم

- ۲۰ دلو ۱۳۹۹

 

اظهارات مقامات دولت و شورای مصالحۀ ملی، در خصوص مذاکره با طالبان، نشان می‌دهد که روند گفت‌وگوها وارد مرحلۀ بن‌بست شده‌است. در عین حال، طالبان نیز پشت میز گفت و گو ننشسته اند و در کشورهای منطقه به سر می‌برند. این یعنی که طالبان هم این روند را جدی نگرفته‌اند.

با این حال در گذشته که خوشبینی‎‌هایی نسبت به نتیجه دادن تلاش‌های صلح ایجاد شده بود، اکنون وجود ندارد. بحث گفت‌وگو با طالبان در افغانستان، تاریخی بیش از بیست‌وسه‌‌ساله دارد؛ اما در این مدت، هر بار فقط یک دور باطل تکرار شده و نتیجه‌یی به دست نیامده است. در دو سال گذشته این تعاملات جدی‌تر شده اما بازهم مثل گذشته حاصلی نداشته است. بیست‌وسه سال قبل روند صلح پای کشورهای خارجی را به خود کشاند؛ اما حاصلی از آن نیامد. در ۱۹ سال گذشته، برخی از گروه‌های شورشی در برخی ولایت‌های کشور با حکومت‌های محلی وارد گفت‌وگوهایی شده‌اند. این نوع گفت‌وگوها از دیر زمانی ادامه دارد و از آنجایی که نقش تاثیرگذار بر روند صلح ندارد، تا به حال اثرهای آن به گونۀ مشخص ثابت نشده است. گاهی در این ولایت و گاهی در آن ولایت تعدادی برای گرفتن امتیازهایی که از سوی شورای صلح در اختیار شان قرار می‌گرفت، ظاهراً به روند صلح پیوسته بودند؛ اما این گروه‌ها چنان کوچک و کم‌تاثیر بوده‌اند، هیچ تکانه‌یی در روند صلح نداشته اند.

چنانکه میدانیم، مرحلۀ نخست گفت‌وگوها در قطر که شامل زمینه‌سازی و آجنداسازی برای گفتگوهای صلح بود، به درازا کشیده شده بود و بن‌بست‌هایی پیش روی آن قرار داشت؛ زیرا آن زمان پاکستان و طالبان منتظر بودند تا ببینند که نتیجۀ انتخابات امریکا چیست و با چه کسی باید به پیش بروند. شاید پیروزی ترامپ می‌توانست شانس این گفت‌وگوها را به نفع طالبان و قواعد بازی‌ای  را که پاکستانی‌ها بر آن وضع کرده بودند، بیشترکند. با اینحال طرف طالبان و حامیان شان در نظر دارند که بدانند بایدن کیست و چه برنامه‌یی برای منطقه دارد و چه امتیازی را در روند صلح افغانستان پرداخت می‌کنند و افغانستان در کجای سیاست آن کشور است. به این ترتیب، دور دوم گفت‌وگوها، دور زده شده‌است تا مشخص شود که بایدن ولع ترامپ را برای خروج از افغانستان دارد یا نه.

از این رو از یک طرف دیگر امریکا خواهان ایجاد تغییرات در موافقت‌نامۀ امریکا- طالبان است و نیز پاکستان برخی رایزنی‌های تازه را نسبت به تلاش‌های صلح افغانستان آغاز کرده‌است. پس تا زمانی که سیاست‌گران و استراتژیست‌های امریکایی در حکومت بایدن موضع شان را در روند مذاکرات به گونه درست و روشن ادا نکنند و در قدم اول دولت جدید امریکا با برخی کشورها روی موردهایی به تفاهم نرسد، ممکن نیست که درو دوم گفت‌وگوها در دوحه به زودی رسما آغاز شود.

در عین حال، هنوز موفقیت‌هایی روی ایجاد اجماع ملی در روند صلح افغانستان به وجود نامده و به تاسی از آن، زمینه‌های جهانی، منطقه‌یی برای گفت‌وگوهای صلح فراهم نشده است؛ در حالی که بیشتر کشورهای منطقه و همه کشورهای مهم جهان، در روند صلح افغانستان دخیل شده‌اند؛ اما راهکاری که بتواند این وضع را به یک فرصت برای افغانستان رقم بزند در سیاست دولت مردان ما قرار ندارد. از از این رو، به صورت قاطع نمی‌توان حدس زد که گفت‌وگوهای صلحی که مقام‌های دولتی از آن سخن می‌گفتند و طالبان بر آن پا می‎فشردند و امریکا و ایران و چین و پاکستان و هند و روسیه و…. در مورد آن نزدیکی‌هایی یافته بوند، چی شد.

البته این را میدانیم که مسالۀ اساسی در روند گفت‌وگوهای صلح تنها آماده‌گی طالبان و دولت در روند گف‌وگوهای صلح نیست؛ بل کشورهای منطقه و جهان به چه تفاهمی باید در قبال افغانستان برسند و چگونه؛ مساله اصلی است. زیرا تا زمانی که یک منافع مشترک برای کشورهای دخیل در افغانستان، از بستر صلح افغانستان عبور نکند، محال است که صلح در این کشور جا بگیرد.

در کنار این مساله، وضعیت اجماع ملی هم درمورد صلح با طالبان در افغنستان هنوز هم ترک‌برداشته است؛ این در حالی است که صلح نیاز اساسی همه مردم افغانستان است؛  اما سیاست دولتِ گذشته، در قبال صلح، سیاست معقولی نبوده است؛چنانکه در دولت وحدت ملی و گذشته از آن دولت حامدکرزی، سیاست دولت در عرصۀ گفت‌وگوهای صلح، بیشتر در خلق تبلیغات مثبت به نفع طالبان بوده‌است و در عین حال از روند صلح افغانستان به عنوان یک ابزار سیاسی در تعاملات داخلی و میان‌گروهی استفاده کردند و همین بود که هیچ منفعتی از آن نداشتند. در نتیجه طالبان به عنوان یکی از طرف‌های سیاسی و جدی در مسایل کشوری اخذ موقع کرد؛ آنهم به حدی که اکنون دولت جدید را به چالش جدی مواجه کرده است و این حاصل آن سیاست‌های تنگی است که برخی دست‌اندرکاران دولت فعلی در اعمال آن نیز دخیل بوده و امروز خود بر کردۀ خویش گرفتار شده‌اند.

بنابرآنچه مطرح کردیم، اکنون فرصت آن است که دولت باید از برخوردهای سلیقه ای با روند صلح جلوگیری کند و بایستی روی ساختن بستر فرهنگی برای صلح سازی و دست یافتن به اعتماد ملی در این پروسه قدم بردارد. تازمانی که دولت و شورای عالی مصالحه ملی، بستری صلح سازی را فراهم نکنند، و چتر اعتماد ملی را بر این روند حاکم نسازند و به گونه روشن از آنچه که می گذرد سخن نگویند و به آنچه می شود، اذعان نکنند و برنامه ای برای این هدف نداشته باشند نمی‌توان در میز مذاکره موفق بود. در عین حال کشورهای حاملی روند صلح به خصوص امریکا و نیز کشورهای منطقه باید روی یک سیاست تعاملی به توافق برسند تا منافع شان را برای جای تقابل از تعامل در افغانستان به دست بیاورند تا در روند صلح افغانستان همکاری کنند. نتیجه اینکه افغانستان باید از دور باطل در گفت وگوهای صلح خارج شود و مسیری درستی را انتخاب کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.