- ۰۵ حوت ۱۳۹۹
فرید عمری
همسان صابرِ خوشنویس، هزاران هموطن ما، در حلقوم ناپاک مواد مخدر فرورفتهاند و سیمای انسانی و آدمیت را به چهرههای منفور و منزجر عوض کردند. اینجا سرزمین دغدغههای، فقر، اعتیاد و ناامنی است. در این خطه، هزاران هموطن درد و داغ فروانی دارند. آری! ماجرای مبتلاشدن به مواد مخدر، تنها یک قصه و یک حکایت نیست؛ بلکه یک تراژدی تلخی است که نمیشود در یک گزارش به تمام آن پرداخت.
فقر و ناداری سالهای مدیدی است که پای هموطنان مارا در خود فروبردهاست و علت صدها نابسامانی، ناسازگاری و ناروایی در روزگارِ برخی هموطنان ما شده است.
محمد صابر خطاط، نیز از جمع کسانی است که نخست درلای فقر گیر ماند، او بهخاطر نجات از فقر و تهیدستی، راه مسافرت به ایران را پیش گرفت، تا به زندهگی مرفه و آسوده، دست یازد و از تنگنای دلخراش و هولناک فقرِ چیره شده به زندهگیاش، عبور کند؛ ولی هیولای روزگار طور دیگری با او معامله میکند و پای او را در لای لاحقۀ پلشتتر از فقر فرومیبرد (اعتیاد به مواد مخدر) زندهگی صابر در کامش تلخ میشود و روحش در چنگال اعتیاد میسوزد و تنها لذتِ چندلحظهایی هیروئیین است که دردِ اورا برای چنددقیقهای التیام میبخشد. محمد صابر باشندۀ اصلی مزار شریف است او تا صنف دوازده در لیسه غازی امانالله در شهر مزار شریف درس خوانده است. هنر خطاطی را نیز در آن دوره فراگرفته است و میگوید که آثارِ زیادی را خطاطی کردهبود. اکنونکه اعتیاد، قامت استوار محمد صابر را خم کرده و حال و اوضاع او را به هم زده است؛ دستانش میلرزد؛ ولی با آنهم میتواند دوات و رنگ بردارد و میتواند مویکِ نقاشی بگیرد. قلم را به زیبایی روی صفحۀ کاغذ میکشد، هنوز هم زیبا و خوش مینویسید.
صابر، هنرِ دیگری هم دارد. او در کنارِ هنرِ خطاطی، در شیشهبری نیز مهارت دارد و میتواند با بریدن شیشه، آیینۀ سرنوشت خود را صیقل دهد. او میگوید که از شدت فقر و ناامنی ۲۵ سال قبل به ایران رفته و در آنجا از کمبختی و ناملایمات روزگار زندانی شده است. به گفتۀ او، انسانهای حیوانسرشتی که از قاچاق مواد مخدر مایه میکردند، زمینۀ دودکردنِ افیون را برای زندانیان، فراهم ساخته بودند.
محمد صابر بهخاطر زدودن درد و رنج دوری از خانواده و وطن، در کنار دهها محبوس دیگر که اکثراً معتاد بودند؛ به دود کردن مواد مخدر میل میکند، سرانجام چنگال این هیولای گرسته و منحوس گلویش را میفشارد و معتاد میشود.
بیستوپنج سال میشود که خانواده بریده است و در خیابانهای سرد کابل بالباسهای فرسوده، چهرۀ رنگپریده و مویهای ژولیده، سرگردان یافتن پول برای دود کردن مواد مخدر است. شبهای سرد و طاقتفرسای زمستان را در روی جادهها کنار دیگر همقطارانش سپری میکند و زندهگی را به قمار میزند. محمد صابر خطاط، امیدوار است که مواد مخدر را ترک کند و به حالت عادی برگردد. محمد صابر باآنکه با خندهای معنیدار حال و احوال خودش را بهتر از وضعیت حکومت افغانستان میداند میگوید که حکومت باید در ترک مواد مخدر اورا همکاری و یاری رساند.
بزرگترین آرزوی این هنرمند معتاد، ترک مواد مخدر و صلح در کشور است.
در گوشه و کنارِ کابل، معتادانِ زیادی وجود دارد که اگر تحقیقی صورت بگیرد افراد نخبۀ زیادی به این دام مبتلا شده است. پیشازاین اکرم عطایی، شاعر مستعد و توانا، در اثر اعتیاد به مواد مخدر، در زیر پل سوختۀ کابل جان باخته بود.
Comments are closed.