احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
نویسنده:فرید عمری - ۲۷ حوت ۱۳۹۹
پس ازماهها انقطاع مذاکره دوحه تا شکلگیری اداره جوبایدن، امیدواریهای پیشرفت مذاکره صلح درافغانستان کمرنگ شده بود. این فاصله زمانی برای طالبان میدان نشستهای منطقهای و جهانی را نیز مساعد ساخت. طالبان با دو رقیب ایدئولوژیکی و نظامی آمریکا(ایران و روسیه) دیدارکردند، این دیدارها برای طالبان غرور کاذب بخشید، آنها میدان تازیهای بی سابقهای را انجام دادند.
طالبان اذعان کردند که درصورت عدم تعهد امریکا به مواد توافق نامه دوحه«ما با جنگ افزارهای نوین و استراتژی جدید وارد کارزار علیه دولت امریکا و افغانستان خواهیم شد. به نظر میرسد این خیز وجست بلند طالبان ناشی از وعدههای دو کشور رقیب امریکا بود.
در انبوهی از دغدغهها وپیچیدگیهای مذاکرات، نشستها و گفتگوهای مبهم طالبان با کشورهای منطقه، آفتاب تازۀ امیدواریهای صلح تابید. یکهفته قبل اداره جوبایدن طرح تازهای را توسط خلیلزاد نماینده ایالات متحده آمریکا برای صلح افغانستان، به این کشور فرستاده و محتوای این طرح ازسوی خلیلزاد، برای مقامات حکومتی و رهبران سیاسی کشور تفهیم شد. در این طرح از دولت انتقالی صلح خبر داده شده است. چون دولت انتقالی گزینه مورد تایید طالبان است. بخاطری که طالبان حضور غنی را در قدرت مانع صلح و پیشرفت مذاکره عنوان میکنند و ازسوی دیگر دولت انتقالی ابزار رسیدن به یک صلح واقعی و یک دولت بهتر پسا منازعه خواهد بود؛ اما حافظه تاریخی افغانستان تجربه یک دوره دولت انتقالی را درخود ثبت کرده است: پس از پایان حاکمیت سیاه طالبان، نشست بن شکلگرفت و حکومت ناشی از کنفرانس بن که همان حکومت موقت بود، دستاوردهای قابل ملاحظهای داشت و دروازه نظام مردم سالاری را در افغانستان گشود. متاسفانه مولفههای بارز دموکراسی درافغانستان؛ انتخابات، آزادی بیان، حقوقبشر، تفکیک قوا و … به سیاهچالهای باورهای قبیله سالاری حاکمان فرورفت و جمهوریتی که دردنیا نتیجه مثبت داد و قابل پذیرش اکثریت جوامع و ملل دنیا قرار گرفت؛ در افغانستان اما این نظام در قبضۀ حاکمان دیکتاتور و پوپلیست محبوس شد. تکسالاری و انحصارگرایی حاکمان، مفهوم جمهوریت را خدشه دار نموده است، تنها درافغانستان از جمهوریت نام آن باقی مانده و بس. مفهوم این نظام که مردم سالاری و ارزش به رای و نظرمردم است، جایش را به یک نظام دیکتاتوری ومستبد تخلیه نموده است. درنظام جمهوری اسلامی افغانستان، تمام مولفههای یک جمهوری واقعی و حقیقی از انتخابات تا آزادی بیان در گرو حاکمان بوده است و آنها در طول حاکمیتشان از این ابزارها استفاده سو کردند. امریکا درطول ۱۸ سال، از این جمهوریت دفاع کرد و تمام اعمال تکنوکراتها که خلاف قاعده نظام جمهوریت قرار داشت، توسط امریکاییها توجیه شد. چون برای آنها نوع نظام مهم بود، بخاطری که آنها تحقق نظم نوین در جهان را تنها در آیینۀ نظام دموکراسی میدیدند؛ ولی اکنون اداره جدید امریکا به این نتیجه رسیده که باید موقعیت ژئوپولیتیکی افغانستان را به هرنوع نظام که خواست اکثریت مردم افغانستان باشد، حفظ کند.
در طرح امریکا از حکومت انتقالی یاد آوری شده که آقای غنی به این گزینه واکنش نشان داده است و ابراز نمود که هرنوع فرایندی به جز انتخابات، آینده افغانستان را به مخاطره می کشاند و کشور را به یک بحران تازه وارد میکنند. درحالیکه غنی و حلقه مربوطهاش اوضاع بد و نامطلوب افغانستان را میبینند و می دانند که کشور در بحبوحۀ بحرانی سیاسی، امنیتی، و اقتصادی به سر میبرد و مردم هر روز در صدد رسیدن به صلح هستند.
اگر واقعا امریکا، درتقلای تامین صلح در کشور است، میباید هرنوع موانع را که سد راه صلح و آرمانهای دیرینۀ مردم افغانستان است، قرار میگیرد، برطرف بسازد و راه بیرون رفت از معضله کنونی را هموار نماید.
در نخست، امریکا قبل از تامین اجماع منطقهای، اختلافات رهبران و مقاماتحکومتی افغانستان را حل و فصل کند و یک اجماع ملی را درکشور شکل بدهد، تا هیچ سبوتاژ کنندۀ صلح در کشور وجود نداشته باشد، زیرا حضورمخربان مذاکره صلح در کشور، به آسیاب برخی ازکشوهای منطقه که خواهان صلح و امینت در افغانستان نیستند، آب می ریزد.
دوم، حکومتی که پسا منازعه قرار است شکلبگیرد، باید توسط امریکا به گونۀ مفصل به مردم افغانستان تفهیم شود و مردم بدانند که نظام آینده واقعاً به نفعشان است و خود را در آیینۀ نظام میبینند. برای مردم مهم نیست که حتما نظام حاکم در کشور جمهوری باشد. مردم درصدد تامین عدالت اجتماعی هستند و میخواهند، مفهوم جمهوریت زیرهرنوع رژیم تحقق پیدا کند و مردم درسرنوشت سیاسیشان نقش داشته باشند.
ممکن نظامی که پسا صلح شکل میگیرد، یک نظام مشارکتی باشد که طالبان نیز درآن سهم داشته باشند، باید به مردم افغانستان به خصوص به زنان تضمین داده شود که مشارکت طالبان در قدرت سیاسی افغانستان به معنی حذف شما نیست. ارچند با تغییر استراتژی اداره بایدن در رابطه به صلح افغانستان و نامۀ وزارت خارجۀ آمریکا عنوانی آقای غنی وعبدالله امیدواریها را بیشتر ساختهاست؛ اما نگرانیها نسبت به رویکرد گذشته طالبان وجود دارد و برخی از صاحبنظران باورمند اند؛ اگر طالبان با رویکردهای افراطی ومدرنته زدایی وارد افغانستان شوند و جنایتی را که در گذشته مرتکب شده بودند دوباره به آن متصل شوند و استراتژی شان همسان گذشته باشد، امیدی برای آمدن صلح و افغانستانی دارای امنیت و آرامش باقی نخواهد ماند.
سوم، امریکا باید ضامن آیندۀ افغانستان باشد و بحران بیثباتی کشور را قبل از عرض اندام، مهار کند و دولت انتقالی مطروحه خویش را طوری مدیریت نماید که هیچ بهانه و راهی برای بیثبات سازی و خشونت آفرینی وجود نداشته باشد.
با مدنظرگیری موارد یاد شده، امریکا میتواند افغانستان را از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب رهسپار شود.
Comments are closed.