تحلیل داستان«معلمۀ تاریخ»

نویسنده:فریده خالقی - ۳۱ حمل ۱۴۰۰

مقدمه

موردی که در شرق بخاطر سلب حقوق زنان بیش‌تر برجسته است، خشونت مردان علیه زنان است. خشونتی که نظر به حاکمیت مردسالارانه گواه آن هستیم. زنان هم‌واره از این‌که در معرض تهدید وخشونت‌های لفظی، روحی و جسمی از سوی مردان قرار گرفته اند، شِکوه و گلایه سرداده اند که این خود یک نوع انکار از خشونت‌های دیگر مانند خشونت زن در برابر زن است و آنچه در این مورد برجسته نیست/نبوده درحالی‌که به شکل پنهانی در موقعیت‌های مختلف وجود داشته/دارد  خشونت زنان علیه زنان است که به اشکال و برخوردهای مختلف وجود داشته است. خشونتی که عینی نیست، ولی به شدت ویران‌گر و تخرب کننده است، خشونت دوهم‌جنس؛ دو هم‌جنسی که هم‌واره بخاطر عاطفی بودن شان و تعامل نیک شان نسبت به یک‌دیگر معروف بوده اند؛ درحالی‌که چقدر می‌توانند علیه هم‌دیگر پرخاش‌گری نمایند و در تعامل خویش در مقابل هم‌دیگر نا مهربان باشند.

این خشونت زن علیه زن«خواهربودگی»را که نشان‌گر صمیمیت زنان است به صورت مطلق نه؛ بلکه به صورت نسبی متنفی می‌سازد. اگر در این خصوص به پژوهش بپردازیم، نمونه‌های متعدد از خشونت‌زنان در داستان‌ها، اشعار, نمایش‌نامه‌ها… روایت شده و به شکل عینی محسوس بوده/ است که به تحلیل داستان«معلمۀ تاریخ» اثر «ماگه رحمانی» می‌پردازیم:

پی رنگ داستان

داستان معلمۀ تاریخ، روایت از سرگذشت زنی به نام«عزیزه خانم» دارد که از آوان کودکی تا مرحلۀ جوانی تحت  خشونت مادرش قرار گرفته تاحدی که این خشونت زندگی مشترک وی را  که آن هم به اساس رضایت و موافقت خودش نبوده از هم می‌پاشاند که باعث رنج‌های زیادی در زندگی وی می‌گردد.

این نوع تعامل و خشونت، عزیزه خانم را خیلی عبوس و منفعل می‌گرداند و باعث می‌شود که سکوت اختیار کند و لب به سخن نگشاید، در انزوا به سر ببرد و یک چهرۀ خشنی را به شاگردانش در جریان وظیفۀ معلمی از خود به نمایش بگذارد. تا این‌که روزی با مادر یک‌تن از شاگردانش که با آن در گذشته رابطۀ خویشی داشته، ملاقات می‌کند که این دیدار اتفاقی باعث می‌شود قرار ملاقات بگذارند و هم‌دیگر را بیشتر ببینند، تا عزیزه خانم راحت بتواند علت اخمی و عبوسی خودش را به وی بازگو نماید، ازخشونت‌ها و رفتارهای پرخاش‌گرانۀ مادرش، از فروپاشی زندگی مشترکش و تحمل رنج‌هایی که لبخند را از وی گرفته بگوید و از سرنوشت رقت بارش سخن بزند.

اشاره به قسمتی از داستان:

«از حیاتم چه می‌پرسید که قطعن حیات گفته نمی‌شود به گفتۀ شاعر:

زندگی کردن من حیات تدریجی بود

آن‌چه جان کند تنم، عمرحسابش کردم».

تحلیل داستان

 وابسته‌گی و عدم هویت

در داستان معلمۀ تاریخ شخصیت محوری داستان(عزیزه خانم) هویت جداگانه و مستقل از خود ندارد و نمی‌تواند در تصمیم گیری هایش نقشی داشته باشد تا آنجا که به اساس تصمیم مادرش، تن به ازدواج می‌دهد و شخصیتش درکنار نام شوهرش تعریف می یابد. از نگاه مالی نیز مستقل نیست و درآمدی از خود ندارد تا به اساس آن به خود زندگی بسازد و آزادانه زندگی نماید. همواره چشمش به جیب شوهرش است تا یک مقداری پولی را تحویلش بدهد.

قسمتی ازداستان

«شب‌ها می‌گریستم وروزها مانند یک حیوان مجروهی در اتاق خود قدم می‌زدم و برخود و بی‌عقلی خود لعنت می‌گفتم. زیرا فقط زمانی که شوهرم را به کلی از دست دادم، فهمیدم که او را دوست می‌دارم. اما افسوس که دگر کار از کار گذشته بود و جز صبر دگر چاره‌یی نداشتم. شوهرم قطعا دیگر به خانۀ من نیامد و وقت خود را تماما وقف زن جدید خود نموده، از من یادی هم نمی‌کرد، فقط هرماه یک اندازۀ معین پول برایم می‌فرستاد.»ص/۵۳

اگر از منظر نقد فمینیسم مارکسیستی به این بخش نظر بیاندازیم، متوجه این نکته می‌شوییم که مردان از نگاه مالی همیشه برتری داشته اند و جایگاه رفیع نسبت به زنان دارند و می‌توانند از خود درآمدی داشته باشند و دل به خواه خود زندگی نمایند، وضعیت اقتصادی مناسبی ازخود داشته باشند. در مقابل زنان باید تابع باشند و به هرمقدار پولی که شوهران شان تحویل شان می‌دهد قانع باشند. درآمدی شخصی ازخود نداشته باشند که نشان‌گر نابرابری جنسی‌ و برساخته از ایدیالوژی مردانه در یک جامعه است.

سکوت زنانه/زن بودگی

دکتر حسین پاینده در کتاب «نقد ادبی از منظر مطالعات زنان» می نویسد:

«ازجمله باورهای کلیشه‌ای که ایدئولوژی مرد سالاری دربارۀ زنان رواج می‌دهد. این است که زنان و دختران جوان به دودسته تقسیم می‌شوند.یا«متین» هستند یا«سبکسر»زن «متین» که هم‌چنین«فرشته‌ای روی زمین» نامیده می‌شود کسی است که نقش‌های جنسیتی تعریف شده توسط مرد سالاری را درونی کرده و سعادت خود را درگِرو تبیعت از مردان می‌بیند. چنین زنی«سر به زیر» و«محجوب» وقانع است و نهایت آمالش این است که مردی او را به نحوی رمانتیک دوست بدارد.

متقابلا زن«سبکسر»که هم‌چنین«عفریته» نامیده می‌شود. نقش‌هایی را که جامعه بر اساس عرف‌های جنسیتی برای اومعین می‌کند زیرپا می‌گذارد و رفتارهای«اغواگرانه»دارد برخلاف زنان «متین»که «فداکار» و «ازخودگذشته» اند. این قبیل زنان «خودخواه» اند و خوشبختی خود را منوط به به پیوند زندگی شان با یک مرد نجات بخش نمی‌دانند.»ص: ۱۳۸-۱۳۹

با در نظرداشت نگاشتۀ آقای پاینده درکتاب«نقد ادبی از منظر مطالعات زنان» می‌توان بیان کرد که شخصیت خانم عزیزه از دستۀ اول«متین» و «قانع» است که در مقابل هر نوع برخوردهای خشن وزشت سکوت اختیار می‌کند و هرنوع ظلم و ستمی که علیه‌اش روا می‌دارند واکنشی از خود نشان نمی‌دهد به قول سیمین دوبووار: همه اتفاقات ناخوشایندی را که جامعه بالایش روا می‌دارد«طبیعت جاودان» پنداشته و در تغییرآن هیج تلاشی نمی‌ورزد انگار هیچ تغییرپذیر نباشد این وضعیت.

در داستان معلمۀ تاریخ  می‌توان به «خواهربودگی» اشاره کرد که مادر یکتن از شاگردانش که رابطۀ دوستی و خویشی از گذشته با خانم عزیزه داشت در خانه‌اش می‌آید وی را ملاقات می‌کند، خانۀ که مناسب برای زندگی نبود.

«خانۀ او در یکی از کوچه‌های پایان چوک واقع بود. در جستجوی خانه‌اش از دروازه‌یی به دروازه‌یی گشتیم. تا بلاخره یک دخترک آن را به ما نشان داد. چون به دروازه داخل شدیم، یک دالان تنگ وتاریکی را دیدیم که در آخر آن یک دَر و یک زینه بود.» ص:(۴۵)

و از ناملایمات و سختی‌های روزگار خانم عزیزه می‌پرسد و عزیزه خانم از دردهای که سپری کرده به وی قصه می‌کند. وی را محرم دردها و سرگذشت پرمشقت خود می‌داند، دردی که سال‌ها در دل نگه داشته و باکسی شریک نساخته، خود نشان‌گر خواهربودگی و زن بودگی میان زنان است.

نگاه ابزاری

  یکی از موارد اذیت کننده در کنار موارد دیگر برای زنان، نوع نگاه ابزاری است که افراد جامعه نسبت به یک زن دارند و به مثابۀ یک‌شی بی‌ارزش آن را به فروش می‌رسانند و بالای آن دل به خواه خود قیمت گذاری می‌کنند، بی‌آنکه زن نقشی داشته باشد نمونه‌های زیادی از زندگی زنان وجود دارد که قربانی چنین نگاه شده اند

در داستان معلمۀ تاریخ نیز این نوع نگاه نسبت به عزیزه از سوی مادرش برجسته است، بدون آن‌که عزیزه خانم خبری از ازدواج خود داشته باشد، تحت فرمان مادرش و بخاطر رهایی از شکنجه‌های لفظی و رفتارهای خشونت آمیز مادرش تن به ازدواج می‌دهد، ازدواجی که در بدل یک مقدارپول که از طرف طلب گارعزیزه خانم به مادرش داده می شود، صورت می‌گیرد.

«شب همان روزبزرگ‌ترین و شدیدترین جنگ مادرم و پدرم واقع شد. چه هنگامی که پدرم شنید بی آنکه مادرم با او مشوره کند می‌خواهد مرا به یک شخص بیگانه بدهد و آن هم فقط بخاطر پولی است که والدین او به مادرم خواهند داد، خیلی بر افروخت و جدن برخلاف این کار ایستاده شد. این دونفر تقریبا تا سحرگفت وگو داشتند؛ اما بالاخره ماردم زورشد و در روز بعد قند مرا شکستاندند.

نتیجه گیری

داستان معلمۀ تاریخ از قلم یک زن تحت سیطرۀ نظام‌مردسالارانه تحریر گردیده است که نویسنده تحت تأثیرحاکمیت مردسالارانه قرار گرفته است. و به یک نحوی به حاکمیت مردسالارانه صِحه گذاشته  قسمی که در داستان نیز هویدا است آنجا که زندگی مشترک عزیزه خانم در اثر دخالت و رفتارهای مادرش از هم می‌پاشد.

بعد از فروپاشی نزد خانواده‌اش می‌آید و از فروپاشی زندگی مشترکش حرف می‌زند، پدرش مسوول فروپاشی زندگی‌اش خود عزیزه خانم را می‌داند. و از جفای شوهر عزیزه خانم که وی را تنها گذاشته و با زن دیگری ازدواج کرده یاد نمی‌کند.

«چندی بعد از این واقعه شوهرم برای چند روز مسافرت کرد و سفر او طول کشید. چون او هیج وقت عادت نداشت برایم مکتبوب بفرستد، چندان پریشان نبودم، اما ازخانم یکی از رفقایش شنیدم که او نامزد شده و به زودی عروسی خواهد کرد.

این خبر مانند سنگی بود که بر سرم بنوازم، زیرا تا آن روز به کلی در فکر آن نبودم که در محیط ما یک مرد می‌تواند تاچهار زن هم بگیرد، بی آن‌که کسی او را ملامت نماید وقطعن گمان می‌کردم که شوهرم روزی چنین کاری خواهد کرد.

فوری به خانۀ پدرم رفتم تا با والدین خود مشوره کنم. تصادفا پدرم درخانه بود، وقتی که آن‌چه را شنیدم به آن‌ها گفتم، پدرم خندید و مادرم را مخاطب ساخته گفت:

اینک نتیجۀ تربیۀ تو!

هرکس مانند من با حوصله و طاقت نمی‌باشد و راضی نمی‌شود که به خاطر یک زن بدخوی تمام زندگانی را به بدبختی وسیاه روزی بگذراند.

یادداشت

  نمی‌توان از خشونت زن علیه زن انکارکرد، ولی رفتار و عمل‌کرد مادر عزیزه خانم را نمی‌توان خشونت نام نهاد، نه می‌توان حسادت گفت؛ چون همه رفتارهای مادر عزیزه‌خانم ناشی از تربیت نادرست جامعه است که افراد را چنین عقده‌مند بار می‌آورد و این عقده از یک نسل به نسل دگر انتقال می‌کند که اگر از منظر روانکاوی به آن پرداخته شود، ریشۀ این عقده دریافته خواهد شد که مادر عزیزه درحق دخترش بدون آن‌که بداند چقدر جفا کرده و در مقابل هم‌جنسش نامهربانی کرده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.