حیدری وجودی، فراتر از یک شاعر ( به مناسبت نخستین سالروز درگذشت حیدری وجودی)

- ۰۷ سرطان ۱۴۰۰

حیدری وجودی، فراتر از یک شاعر
( به مناسبت نخستین سالروز درگذشت حیدری وجودی)

امروز حدود یکسال از درگذشت شخصیت فرزانه؛ دانشمند پرهیزگار، عارف وارسته، مولانا و بیدل شناس بی بدیل،افتخار افغانستان و جهان اسلام؛ شاعر و ادیبِ والا مقامی میگذرد که حدودِ هشتاد و یکسال قبل دامنه های هندوکش افتخار میلاد مبارکش را داشت و همه عمرش را وقفِ ایمانداری عارفانه و خدمتگذاری صادقانه به مردمش نمود .

اولین و مهمترین نکته برای شناخت واقعی نجم العرفا ،غلام حیدر متخلص به حیدری وجودی شناختِ طرز دید و جهان بینی اوست،زیرا گفتار و نوشتار یک انسان بصورت نظم، نثر، ساده یا هر قالب دیگری که باشد،مایه از جهان بینی، عقاید، فلسفه و ایدیولوژی یی میگیرد که نویسنده یا گوینده آنرا انتخاب نموده و به آن تعلق دارد.

بزرگی حیدری وجودی در افکار و اندیشه های ناب اسلامی اش است، که اساس آنرا هدایات قرآنی و ارشادات نبوی پیامبر اکرم(ص) تشکیل میدهد.

او قبل از آنکه یک شاعر و ادیب باشد، یک خودشناس ویک خدا شناس بوده است، زیرا سراسر اشعار و آثار اش قصه ی عشق است و افسانه ی درد و جدایی؛ و هنگامه ایست پایان ناپذیر از عجز و فروتنی، بیزاری از وابستگی به غیر الله و آئینه کشف اسرار عالم سفلی و علیا !

به قول خودش:

این شعر نیست نعره مستانه من است

فریاد و شیون دل دیوانه من است

یا
بر معنی و لفظش نرسیدیم ز غفلت

اسرار دو عالم همه در دفتر ما بود

حیدری وجودی با جهان بینی توحیدی اش، انسان فاقد بینش معنوی را کور و بی بصر خوانده است و مشکل اکثریت انسانهای زمان مارا مشکل عقیدتی یا به قول خودش پرده ی گمانی میداند که دیده ی یقین مارا پوشانیده است:

چشم معنی نظری نیست که میپرسیدم

صورتی کو که در او جوهر معنای تو نیست

ویا

دیده ی یقین ما  پرده ی گمان دارد

در قلمرو هستی ورنه بی حجابی تو

 

نجم العرفا مانند سایر عرفای بزرگ و با تمسک به آیه شریفه ی (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ)؛ تقرب به خداوند (ج) را بر مبنای سیر آفاقی و انفسی دانسته و دنیا و ما فیها را به مثابه ی  نمایشگاهی میداند تا انسان دیده ی بصیرت گشوده و تجلی جمال و کمال و جلالِ پروردگارش را به دیده ی حقیقت بین و معنی آشنای خویش در آن ببیند و هرچه بیشتر به خالق خویش تقرب حاصل نماید .

چنانچه میفرماید:

گر نباشد جوهر حسن تو منظورِ نظر

نیست جانا عارض گل در گلستان دیدنی

گر بود چشم حقیقت بین و معنی آشنا

هست در یک قطره دریای خروشان دیدنی

حیدری وجودی با آگاهی کامل از آیه مبارکه (یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناکُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم ) خود را مربوط به یک کشور و یک مردم نداسته بلکه مربوط به همه جا و همگان میدانست.

همه انسانها را باهم برابر و برادر دانسته و معیار برتری را فقط و فقط در تقوا و  نیکوکاری میدید و بس:

هزار شکر که از دام رنگ آزادم

کشید عشق مرا از حصار مذهبها

یا

جای برادری و زمان برابریست

معیار برتری به جهانست حسن کار

 

کلمه «شاعر» هرقدر بزرگ هم باشد؛ به تنهایی برای شناخت کامل حیدری وجودی کافی نیست؛ زیرا معرف اصلی نجم العرفا ؛ افکار و معتقدات الهی و ربانی اوست که از سرچشمه ی خودشناسی و خداشناسی اش آب میخورد،نه تنها از نام خشک شاعر.

خودش گفته است:

با تحیر میگشایم دیده بر دیوان خویش

چون بود آئینه ی دیدار تو آثار من

ویا

دوران بدور خود بگرداند هر نفس

روزیکه آدمی بخودش آشنا شود

 

دنیا در جهان بینی مردِ بزرگ حیدری وجودی؛ مکانِ امتحان بشر و دارِ آزمون بوده و انسان به اکتُر یا بازیگری میماند که صحنه های مختلف زندگی خویش را در  حالات، زمان و مکانهای مختلف؛ جوانی و پیری، دارایی و ناداری، قدرت و ناتوانی، مریضی و صحتمندی و امثال اینها که در اشعارش به ” رنگ های فریبای زندگی” تعبیر شده اند یکی پی دیگر میگذراند و در اخیر کامیابانِ این امتحان کسانی خواهند بود که به قول وجودی ” انتباه” گرفته و تعین جهت خویش را در قول وعمل از مخلوق (دنیا و ما فیها)  بسوی خالق و مولای خویش نمایند:

دیدیم رنگهای فریبای زندگی

افسوس حیدری نگرفتیم انتباه

یا

چه صحنه ها که ندیدم بعمر کوته خویش

که عاقبت من ازین دار آزمون رفتم

شاعر عارف ، حیدری وجودی در مقابل اوضاع و احوال سیاسی- اجتماعی جامعه یی که در آن میزیست بی توجه نبوده و نظریات خویش را در موارد خیلی عمده و اساسی با صراحت لهجه در قالب اشعار زیبایش بیان نموده است.

از دید او آزادی مهمترین اصل زندگی بشر بوده و ملت هایی که ازین نعمت بزرگ محروم، یا بصورت کامل و واقعی از آن برخوردار نباشند، اصلاً  به معنی واقعی زنده نبوده و محکوم به نابودی هستند:

اصل حیات نیست جز آزاد زیستن

محکوم غیر را نبود زندگی شعار

در ایدیولوژی حیدری وجودی؛ دوری ملت ها از فرهنگ، معتقدات، آداب و رسوم پسندیده خود شان باعث میشود تا زمینه برای نفوذ فرهنگی و اعتقادی سایر ملت ها مهیا شود.

این  (بی فرهنگی ها) زمینه را برای زهر افگنی و سم پاشی استعمار و استثمار مهیا ساخته و پدیده های شوم متذکره همچون اژدهای گرسنه ملت های مظلوم ، مستعمره و مستثمره را خوار، زار و ذلیل نموده و تا وقتیکه به سرحد نابودی و فنا نکشانند آرام نمیگیرند.

چنانچه میفرماید:

وای آن قومیکه بی فرهنگ شد

زنده ی او زندگی را ننگ شد

زهر استعمار زارش میکند

قهر استثمار خوارش میکند

آتش سوزان این دو اژدها

عاقبت سازد وجودش را فنا

اندیشه ی دانشمند رسالتمند، حیدری وجودی در داخل مرزهای افغانستان و حتی سایر کشورهای فارسی زبان نگنجیده و پهنای فکرش از زمین تا آسمان را در بردارد و اگر هر بیت او به هر زبان دیگری ترجمه شود گویندگان همان زبان را به دنیایی رهنمون میشود که سبب هدایت ، سعادت و رستگاری شان در دنیا و آخرت میگردد.

حیدری وجودی دلیل عمده ی جنگ و نا آرامی، ظلم و بی عدالتی، حق تلفی ها، فقر و گرسنه گی و در کُل همه بدبختی و نابسامانی های موجود در جهان امروزی را زاده ی خود خواهی ها و تکبرِ افرادِ قدرتمند در مقیاسهای کوچک و بزرگ ملی و بین المللی دانسته میفرماید:

بشر ای دشمن آرامی خویش

هوسها پخته یی از خامی خویش

ز خودخواهی بدانشگاه هستی

شدی انگیزه ی ناکامی خویش

ویا

ایکاش که در روی جهان جنگ نمیبود

در کارگه شیشه گران سنگ نمیبود

دنیا همه راحتکده میگشت بشر را

گر فتنه و خودخواهی و نیرنگ نمیبود

جنگ است جنگ فته و خودخواهی بشر

یارب نگهدار جهان در حصار صلح

در اخیر باید گفت که حیدری وجودی شخصیت چند بُعدی یی هست که هرکس اورا به قدرِ فهم، دانش و بینش خود میشناسد، نه آنچنانی که هست؛ رمز عظمت و محبوبیت حیدری وجودی را باید در فکرش و در مفاهیم والایی که اشعار و نوشته هایش انعکاس دهنده آنست جستجو کرد؛ نه فقط در وزن و قافیه های خشک ظاهری اشعارش!

 

#الهام الدین سادات

 

 

 

 

 

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.