راهبرد بایدن در افغانستان؛ مسوولیت منطقه و فرصت جدید

نویسنده:نظری پریانی - ۲۰ سرطان ۱۴۰۰

سخنرانی ویژۀ بایدن جمعه شب در امریکا در خصوص افغانستان، راهبرد آیندۀ امریکا در قبال افغانستان را روشن ساخته است. واپسین بیانیۀ بایدن در قبال افغانستان، پس از خارج شدن ۹۰ درصد از نیروهای امریکایی از این کشور بیانگر آن است که جایگاه افغانستان در سیاست خارجی امریکا به شکل قابل تأملی تغییر یافته است.

چنانکه پس از پیروزی جو بایدن به ریاست جمهوی امریکا، روند خروج سربازن امریکایی از افغانستان شدت گرفت و ۹۰ درصد به صفر رسیده است. فقط سفارت امریکا در کابل شاهد حضور سربازان این کشور است. به تبعیت از امریکا، سربازان دیگر کشورهایی حامی امریکا هم عزم خروج کردند و اینک افغانستان در مرحلۀ جدیدی از سیاست امریکا یا راهبرد بایدن قرار گرفته است.

اگرچه هنوز چیزی رسما به عنوان راهبرد بایدن اعلام نشده است؛ اما ادامۀ راهبرد اوباما و ترامپ را می‌شود اکنون به عنوان راهبرد بایدن حساب کرد. زیرا بایدن یکی از کسانی بود که با خروج امریکا از افغانستان در سال ۲۰۱۱ که معان رییس جمهور اوباما بود، موافقت کرد و حتا این نظریه را در آن کشور مطرح کرده بود. بنابراین ما اکنون سردَرگمی و دغدغه‌ها در خصوصِ فهم رویکرد و راهبرد جدید امریکا یا رهبرد بایدن برای افغانستان و حوزۀ ژئوپلیتیک آسیا قرار گرفته ایم.

چنانکه میدانید، همزمان با اِعلام راهبرد آسیا محور امریکا که توسط  اوباما در سال ۲۰۱۱و بعدا توسط ترامپ در ۲۰۱۸ و اکنون توسط بایدن در ۲۰۲۱ در افغانستان عملی شده است، از واشنگتن تا مسکو و از اروپا تا آسیا، کشورهای مختلف به شمول بازیگران پیرامون افغانستان، واکُنش‌های تُند و قرایت‌های متفاوت در برابر آن نشان دادند؛ اما موضوعی که کمتر مورد توجه پژوهش‌گران در چارچوب راهبرد امریکا قرار گرفت، تأثیر آن استراتژی روی سرنوشتِ آیندۀ گفت‌وگوهای صلحِ دولت افغانستان با طالبان بود که اکنون در یک وضعیت جدید، با سراسیمگی مورد توجه همه طرف‌ها قرار گرفته است؛ یعنی تبعات استراتژی اوباما که در دوران ترامپ نمایان شده است بود، اکنون در دوران بایدن مشهود شده است و پیچیده گی های روند صلح در افغانستان را برجسته کرده است.

در ترمینولوژی و مطالعات جنگ و صلح افغانستان، همواره سه گزینۀ اساسی در برخورد با طالبان، روی میز بازیگران و کُنش‌گران داخلی و خارجی حک شده اند و این گزینه‌ها به ترتیب، روند گفت‌وگوهای صلحِ دولت با طالبان را در یک وضعیت سیال و فصلی پیچانیده است. گزینه نخست؛ تامین صلح در افغانستان با قلع و قمع و نابودی مطلق طالبان با استفاده از ابزار نظامی(رویکرد جنگ–جنگ ). گزینه دوم؛ رفتنِ طرفین منازعه به میز گفت‌وگوهای صلح با میانجگیری طرفین ثالث و با به کارگیری ابزار دیپلوماسی( رویکرد صلح–جنگ ) و گزینه سوم؛ گفت‌وگو و مذاکرۀ مستقیم با دولت پاکستان به جای تحریک طالبان در آوردن صلح به افغانستان( رویکرد پاکستان محور).

اما در این مدت، هر سه گزینۀ فوق که در مقاطع مختلف لباس عملیاتی به تن کرده اند، جز ایجاد بُن بست در  گفت‌وگوهای صلح و تداوم بی ثباتی در کشور، ثمره‌یی به بار نیآورده است و افغانستان هنوز هم در مرحلۀ اول روند صلح ( صلح سازیPeace Making) توقف یافته است.

اکنون با خروج کامل نیروهای امریکایی، در واقع بخش مهم و اساسی راهبرد آسیایی امریکا عملی شده است، افغانستان در وضعیت جدید قرار گرفته است حالا هرسه گذینه به ساختن صلح در افغانستان تغییر کرده است؛ زیرا اکنون وضعیت بازگیران منطقه فرق کرده است و روشی که طالبان اختیار کرده‌اند بیم های بیشتری برای منطقه خلق شده است و این روندهای ابتدایی دست یافتن به اساسات صلح سازی را به اساس روی‌کردهای پیشین دچار اشکال می‌کند.

بنابراین جهانی که به سان افغانستان از جنگ در این کشور زیان می‌بیند باید به این نکته توجه کند که رها کردن افغانستان در وضعیتی که یکی از طرف‌ها خواب پیروزی بر دیگری را ببینند به صلح سازی منجر نمی‌شود و باید جهان به خصوص کشورهای مهم منطقه و همسایگان افغانستان وضعیت امروز و فردای افغانستان را در نظر داشته فرصتی را بر شکل یافتن تحرکات جدید به هدف توقف آنی جنگ و تلاش برای رسیدن به اجماعی برای صلح افغانستان روی دست گیرند؛ زیرا در راهبرد امریکا که خروج سربازان آن کشور از افغانستان اصل بوده است، دولت سازی و ملت‌سازی و صلح‌سازی همانگونه که جوبایدن بارها و در آخرین سخنرانی اش مطرح کرده است، جایی نداشته است.

پس این فرصت، برای افغانستان و منطقه مساعد شده‌است که در افغانستان پسا امریکا، جای منافع خودشان را از نو به ارزیابی بگیرند و برای ساختن صلح سازی و دولت سازی در افغانستانی که می‌تواند آب و آتش آن بر دیگران گرما و سرما ایجاد کند، بیاندیشند. زیرا اکنون بعد از بیانیۀ پایانی بایدن در خصوص افغانستان، معلوم شده است که امریکا قسماً از دولت موجود افغانستان حمایت می‌کند به همان پیمانه تعهداتی هم به طالبان گذشته است که نتیجۀ آن نتوانسته است به صلح‌سازی وملت‌سازی در افغانستان منجر شود.

بنابراین، اکنون فرصت آن است که افغانستان روی ساختن بسترهایی برای اعتمادسازی داخلی به هدف تغییر وضعیت موجود کار کند و در کنار آن بایستی کشورهای همسایه و منطقه در خصوص افغانستان به اجماع برسند تا در محور آن، اجماع بین المللی نیز به وجود بیاید؛ زیرا اکنون بعد از امریکا، این کشورهای منطقه و همسایه ما هستند که بیشتر به افغانستان دلسته می‌شوند و دلگیر وضعیت ما خواهند بود؛ چنانکه همین اکنون واکنش‌های قدرت‌ها و کشورهای منطقه‌ای آن را برجسته می‌کند؛ چیزی که باری دیگر برای افغانستان فرصت های جدید را فراهم می‌کند.

 

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.