نویسنده:داکتر خلیل حنانی the_time('j F Y');?>
تصمیم داشتم، یک روز قبل از عید قربان، به کشور ترکیه سفر کنم، اما هلال ماه ذیالحجه زودتر از راه رسید و سفر ما در روز عید اتفاق افتاد.
در بیست سال گذشته سفرهایم بیشترینه با پاسپورت دیپلوماتیک بوده و احیانا با پاسپورت خدمت، این اولین باری است که با پاسپورت عادی (سیاحتی) سفر میکنم.
ساعت ۸:۳۰ صبح ذریعه پرواز TK707 ترکش ایرلاین از کابل پرواز کردیم، حدود پنج ساعت در فضا بودیم و ساعت ۱۲:۱۵طیاره ما به میدان هوایی استانبول به زمین نشست. طبق معمول، برای اجراءات خروجی به کاونتر ایمیگریشن رفتیم، مامور پولیس که یک زن محجبه بود، پرسید: از کجا آمده اید؟ گفتم از کابل؛ گفت باید تست کرونا بدهید. نتایج تست کرونا را که در کابل انجام داده بودیم، برایش نشان دادم و گفتم ما در کابل تست شده ایم، گفت: شما باید در ترکیه تست بدهید.
برگشتم و از یک موظف میدان پرسیدم که تست کرونا در کجا گرفته می شود؟ گفت: آنجا.
دو نفر پشت میز مطول نشسته بودند و فورمهای روی میز شان پراکنده بود. خودم را معرفی کردم و گفتم از افغانستان آمدهایم، موظف بیدرنگ گفت: افغانستان مشکل دارد، شما باید هفت روز در قرنطین باشید، و در روز هفتم تست میشوید، اگر نتیجه منفی بود مرخص میگردید، در غیر آن باید ۱۴ روز را آنجا بگذرانید.
خیلی مایوس شدم از اینکه شهروندان کشورهای دیگر به مجرد وصول به میدان هوائی، پی کار و روزگار خود میروند، اما ما به جرم اینکه از افغانستان آمده ایم باید یک هفته را در قرنطینه بگذرانیم. چارهای نبود جز اطاعت از قانون و تن دادن به اجراآت احتیاطی دولت میزبان؛ اما بعدا که خبر شدم قرنطینه هفت روزه خاص مسافرینی است که از افغانستان و پاکستان می آیند و برای مسافرین افریقای جنوبی، برازیل، بنگله دیش، سریلانکا، نیپال و هند ۱۴ روز قرنطینه در نظر گرفته شده، خدا را شکر کردم.
ساعت ۱۲:۱۵ ظهر به میدان رسیده بودیم و چهار ساعت وقت گرفت و بعد از پیمودن مسافتِ بیش از یک ساعت راه با موتر که ساعت ۴:۳۰ عصر به محل قرنطینه رسیدیم. برای قرنطینه کردن مسافران یک مجتمع بزرگ رهایشی اختصاص یافته که دولت ترکیه خدمات رایگان به مهمانان آنجا ارائه میدهد. از جمله حدود پنجاه نفر مسافر، اولین گروپی بودیم که برایمان یک اتاق فامیلی در C Block داده شد که از امکانات و تسهیلات خوبی برخوردار است.
سرانجام اجازه یافتم برای پانزده دقیقه در اطراف مجتمع قدم بزنم و پیرامون مجتمع را از نزدیک تماشا کنم. مجتمع که اصلا لیلیه دانشجویان است، در داخل یک وادی وسیع موقعیت دارد و سه طرف آنرا تپههای سرسبز و پوشیده از جنگلهای انبوه تشکیل میدهد و در وسط دره ساختمانهای رهایشی ۲۳ طبقه بالای تپههای سرسبز بنا یافته که با مهندسی و سلیقه فوق العاده زیبا و ابتکاری ترک ها قد برافراشته اند و هر کدام با رنگی خاص رنگ آمیزی شده است که به جمال محل میافزاید و انسان از دیدن زیبائی طبیعت اینجا و هنرنمائی و زیبا شناسی انسان ترکی لذت میبرد.
به فکر وطن خودم و مردم در به در آن افتادم، به سرعت تاریخ صد سال اخیر این دو کشور اسلامی و حنفی مذهب را مرور کردم؛ آنجا آتاترک بود و اینجا امان الله خان، هر دو سیکولار بودند و ترقی خواه و دنبال مدنیت غرب، اما یکی با تدبیر به خرج داد و حکیمانه عمل کرد و کشورش را نجات داد و امروز ترکیه در جمله بیست کشور صنعتی جهان قرار دارد و آن دیگر مستبد بود و مقلِّد، عجولانه و بی تدبیر عمل کرد که هم سلطنت خود را برباد داد و هم کشور را بدست حوادث ناگوار بعدی سپرد.
آتاترک کشورهای اروپایی را دید و رمز پیشرفت آنها را دریافت و از آن در مسیر پیشرفت ترکیه استفاده کرد که امروز ترکیه یکی از دول مهم و پیشرفته جهان و اثرگذار در منطقه به حساب می آید؛ طُرفه اینکه میراث آتاترک سیکولار توسط اردوغان اسلامگرا در راستای اعتلای بیشتر ترکیه به پیش برده میشود، اما در افغانستان هر نسل نسل ماضی خود را نفرین می کند، مسلمانش مسلمانان قبلی را مسلمان واقعی نمیشمارد و سیکولارش، سیکولارهای گذشته را خام و ناکام میانگارد.
هر نسل و هر طائفه در فکر تخریب ونابودی چیزهایی است که از گذشتهگان به میراث ماندهاست. ذهنیت تخریب کاری و ویرانگری چنان در اعماق وجود ما ریشه دوانده و در اذهان ما نهادینه شده که اگر ابر سازه ای را می بینیم، قبل از اینکه پیرامون ساختن آن بیندیشیم، در مورد چگونگی تخریب آن فکر میکنیم و مقدار موادی که برای انهدام آن نیاز است! خود اگر یکی را میسازیم، در مقابل ده تا را ویران می کنیم.
اصلاحگران مسلمان هم در ترکیه ظهور کردند و هم در افغانستان، در ترکیه سعید نورسی، اربکان و اردوغان پرچم اصلاحگری را برافراشتند و هر کدام مطابق به شرایط و زمان خود برای اصلاح جامعه، تربیت جوانان و اسلامی ساختن افکار و اخلاق زن و مرد ترکی کار و تلاش کردند، در افغانستان نیز پیران طُرُق تصوفی مختلف، علمای دینی، استادان دانشگاه ها و دانشجویان مسلمان برای اصلاح جامعه و مبارزه با کمونیزم و افکار انحرافی با شیوه ها و اشکال مختلف دست به مبارزه زدند و عملا جهاد کردند، اما به سبب بی تدبیری ایشان نه تنها که اسلام حقیقی در جامعه پیاده نشد و نظام اسلامی اعاده نگردید، بلکه آنچه از اسلام داشتیم نیز از دست ما رفت.
امروز بعد از چهل و چند سال جهاد، میراثدار جهاد و اسلامگرایی در افغانستان طالبان و گروههای تروریستی تحت الحمایه آنها شناخته میشوند که جز به تخریب داشتههای افغانستان و کشتار مردم آن، نمیاندیشند و حتی از پیام عیدی رهبر شان – که اصولا باید امید بخش و مژده دهنده خیر و خوشی برای مردم باشد – بوی خون و کشتار میآید.
ما ملتی هستیم مظلوم تاریخ و محکوم جغرافیا، تا چنینیم چنان خواهیم ماند، مگر اینکه یکی از این دو متغیر دگرگون شود، تغییر یکی از آنها محال است، اما تغییر دو دیگر هرچند از ممکنات است، مگر خیلی دشوار مینماید.
Comments are closed.